گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۳: خط ۶۳:
<center> «'''بیان آيات'''» </center>
<center> «'''بیان آيات'''» </center>


اين سوره ، قيامت كبرى را كه در آن مردم دوباره زنده مى شوند و به حسابشان رسيدگى شده جزا داده مى شوند شرح مى دهد، نخست مقدارى از حوادث هول انگيز آن را ذكر مى كند، حوادث نزديك تر به زندگى دنيايى انسان ، و نزديك تر به زمينى كه در آن زندگى مى كرده ، مى فرمايد: اوضاع و احوال زمين دگرگون مى شود و زمين بالا و پايين و زير و رو مى گردد، زلزله بسيار سهمگين زمين كوهها را متلاشى ، و چون غبار مى سازد، آنگاه مردم را به طور فهرست وار به سه دسته سابقين و اصحاب يمين و اصحاب شمال ، تقسيم نموده ، سرانجام كار هر يك را بيان مى كند.
اين سوره، «قيامت كبرى» را كه در آن مردم دوباره زنده مى شوند و به حسابشان رسيدگى شده، جزا داده مى شوند، شرح مى دهد.
آنگاه عليه اصحاب شمال كه منكر ربوبيت خداى تعالى و مساءله معاد و تكذيب كننده قرآنند بشر را به توحيد و ايمان به معاد دعوت مى كند استدلال نموده ، در آخر گفتار را با يادآورى حالت احتضار و فرا رسيدن مرگ و سه دسته شدن مردم خاتمه مى دهد.
 
و اين سوره به شهادت مضمون و سياق آياتش در مكّه نازل شده است .
نخست، مقدارى از حوادث هول انگيز آن را ذكر مى كند. حوادث نزديك تر به زندگى دنيايى انسان، و نزديك تر به زمينى كه در آن زندگى مى كرده، مى فرمايد: اوضاع و احوال زمين دگرگون مى شود و زمين بالا و پايين و زير و رو مى گردد. زلزلۀ بسيار سهمگين، زمين كوه ها را متلاشى، و چون غبار مى سازد. آنگاه مردم را به طور فهرست وار، به سه دسته: «سابقين» و «اصحاب يمين» و «اصحاب شمال» تقسيم نموده، سرانجام كار هر يك را بيان مى كند.
وجه اينكه از قيامت به «'''واقعه '''» تعبير فرمود
 
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ
آنگاه عليه «اصحاب شمال» - كه منكر ربوبيت خداى تعالى و مسألۀ معاد و تكذيب كننده قرآن اند، که بشر را به توحيد و ايمان به معاد دعوت مى كند، استدلال نموده، در آخر، گفتار را با يادآورى حالت احتضار و فرا رسيدن مرگ و سه دسته شدن مردم خاتمه مى دهد.
وقوع حادثه عبارت است از حدوث و پديد آمدن آن ، و كلمه «'''واقعه '''» صفتى است كه هر حادثه اى را با آن توصيف مى كنند، (مى گويند: واقعه اى رخ داده ، يعنى حادثه اى پديد شده ) و مراد از واقعه در آيه مورد بحث واقعه قيامت است ، و اگر در اينجا به طور مطلق و بدون بيان آمده ، و نفرموده آن واقعه چيست ، تنها فرموده : «'''چون واقعه رخ مى دهد'''» مثل اين كه شما بگوييد: «'''هر وقت زيد آمد چنين و چنان كن '''»، بدين جهت بوده كه بفهماند واقعه قيامت آنقدر معروف است كه توضيح آن و ذكر موصوفش مثل اين مى ماند كه در مثال بالا بگويى «'''هر وقت زيد بقال آمد چنين و چنان كن '''» با اين كه شنونده شما زيد را به خوبى مى شناسد، وهمين جهت است كه گفته اند: اصلا كلمه «'''واقعه '''» يكى از نامهاى قيامت است ، قرآن اين نامگذارى را كرده ، همچنان كه نام هاى ديگرى چون «'''حاقه '''»، و «'''قارعه '''»، و «'''غاشيه '''» بر آن نهاده است .
 
و اين سوره، به شهادت مضمون و سياق آياتش، در مكّه نازل شده است.
 
==وجه اين كه از قيامت به «واقعه» تعبير فرمود==
«'''إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ'''»:
 
وقوع حادثه عبارت است از حدوث و پديد آمدن آن، و كلمۀ «واقعه»، صفتى است كه هر حادثه اى را با آن توصيف مى كنند. (مى گويند: واقعه اى رُخ داده، يعنى حادثه اى پديد شده). و مراد از «واقعه» در آيه مورد بحث، واقعۀ قيامت است. و اگر در اين جا به طور مطلق و بدون بيان آمده و نفرموده آن واقعه چيست، تنها فرموده: «چون واقعه رُخ مى دهد»، مثل اين كه شما بگوييد: «هر وقت زيد آمد، چنين و چنان كن»، بدين جهت بوده كه بفهماند «واقعۀ قيامت» آن قدر معروف است كه توضيح آن و ذكر موصوفش مثل اين مى ماند كه در مثال بالا بگويى: «هر وقت زيد بقال آمد، چنين و چنان كن»؛ با اين كه شنوندۀ شما، زيد را به خوبى مى شناسد. و به همين جهت است كه گفته اند: اصلا كلمۀ «واقعه»، يكى از نام هاى قيامت است، که قرآن اين نامگذارى را كرده، همچنان كه نام هاى ديگرى، چون «حاقّه»، و «قارعه»، و «غاشيه»، بر آن نهاده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۹۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۹۶ </center>
و جمله «'''اذا وقعت الواقعة '''» به طور ضمنى بر معناى شرطهم دلالت دارد، و جا داشت جزاى آن شرط را بيان كند، و بفرمايد: «'''چون قيامت بپا مى شود'''» چه مى شود، ولى جزا را نياورد، تا بفهماند آنچه مى شود آنقدر عظيم و مهم است كه به بيان نمى گنجد، ولى به هر حال از سياق آياتى كه در اين سوره اوصاف قيامت را ذكر كرده فهميده مى شود كه آن جزا چه چيز است ، و مردم در آن روز چه وضعى دارند، پس مى شود گفت كه مثلا تقدير كلام : «'''اذا وقعت الواقعة فاز المومنون و خسر الكافرون - چون قيامت بپا شود مؤ منين رستگار و كفار زيانكار مى شوند'''» مى باشد.
و جملۀ «إذَا وَقَعَتِ الوَاقِعَةُ»، به طور ضمنى بر معناى شرط هم دلالت دارد، و جا داشت جزاى آن شرط را بيان كند، و بفرمايد: «چون قيامت به پا مى شود»، چه مى شود، ولى جزا را نياورد، تا بفهماند آنچه مى شود، آن قدر عظيم و مهم است كه به بيان نمى گنجد. ولى به هرحال، از سياق آياتى كه در اين سوره اوصاف قيامت را ذكر كرده، فهميده مى شود كه آن جزا چه چيز است، و مردم در آن روز چه وضعى دارند.
لَيْس لِوَقْعَتهَا كاذِبَةٌ
 
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «'''كاذبه '''» مانند كلمه «'''عافيه '''» و كلمه «'''عاقبة '''» مصدر است .
پس مى شود گفت كه مثلا تقدير كلام: «إذَا وَقَعَتِ الوَاقِعَةٌ فَازَ المُؤمِنُونَ وَ خَسِرَ الكَافِرُونَ - چون قيامت به پا شود، مؤمنان رستگار و كفار زيانكار مى شوند» مى باشد.
و بنا به گفته وى معناى آيه چنين مى شود: «'''در وقوع و تحقيق قيامت هيچ دروغى نيست '''».
 
ولى بعضى ديگر گفته اند: كلمه مذكور همان اسم فاعل است ، چيزى كه هست در اينجا صفتى است براى موصوفى كه حذف شده ، و تقدير كلام «'''ليس لوقعتها قضيه كاذبة '''» مى باشد، يعنى براى وقوع قيامت هيچ عامل كه اقتضاى دروغ شدنش را داشته باشد و آن را دروغ كند وجود ندارد.
«'''لَيْس لِوَقْعَتهَا كاذِبَةٌ'''»:
معناى اينكه در وصف قيامت فرمود: «'''خافضة رافعة '''»
 
خَافِضةٌ رَّافِعَةٌ
در مجمع البيان مى گويد: كلمۀ «كاذبة»، مانند كلمۀ «عافية» و كلمۀ «عاقبة»، مصدر است.
اين دو كلمه دو خبر است براى ضميرى كه به واقعه بر مى گردد، و تقدير كلام «'''هى خافضة وهى رافعة '''» است ، يعنى قيامت خافض و رافع است . و خفض درست معناى خلاف رفع را مى دهد، و اما اين كه به چه حساب قيامت پايين آورنده و بالا برنده است بايد گفت كه : اين تعبير كنايه است از اين كه قيامت نظام عالم را زير و رو مى كند، مثلا باطن دلها را كه در دنيا پنهان بود ظاهر مى كند، و آثار اسباب كه در دنيا ظاهر بود، همه مى دانستند آب چه اثرى و آتش چه اثرى دارد، در قيامت پنهان مى شود، يعنى اسباب كلى از اثر مى افتد، و روابط جارى ميان اسباب و مسببات به كلى قطع مى گردد، در دنيا جمعى داراى عزت بودند، و آنان اهل كفر و فسق بودند، كه عزتشان همه جا ظاهر بود، و همچنين جمعى ديگر يعنى اهل تقوا ذلتشان هويدا بود،
 
و بنا به گفته وى، معناى آيه چنين مى شود: «در وقوع و تحقيق قيامت، هيچ دروغى نيست».
 
ولى بعضى ديگر گفته اند: كلمۀ مذكور، همان اسم فاعل است. چيزى كه هست، در اين جا صفتى است براى موصوفى كه حذف شده، و تقدير كلام: «لَيسَ لِوَقعَتِهَا قَضِيّةٌ كَاذِبَةٌ» مى باشد. يعنى براى وقوع قيامت، هيچ عامل كه اقتضاى دروغ شدنش را داشته باشد و آن را دروغ كند، وجود ندارد.
 
==معناى اين كه در وصف قيامت فرمود: «خَافِضةٌ رَافِعةٌ»==
«'''خَافِضةٌ رَّافِعَةٌ'''»:
 
اين دو كلمه، دو خبر است براى ضميرى كه به «واقعة» بر مى گردد، و تقدير كلام: «هِىَ خَافِضَةٌ وَ هِىَ رَافِعَةٌ» است. يعنى قيامت «خافض» و «رافع» است. و «خفض»، درست معناى خلاف «رفع» را مى دهد.
 
و اما اين كه به چه حساب، قيامت، «پايين آورنده» و «بالا برنده» است، بايد گفت كه: اين تعبير، كنايه است از اين كه قيامت، نظام عالَم را زير و رو مى كند. مثلا باطن دل ها را كه در دنيا پنهان بود، ظاهر مى كند، و آثار اسباب - كه در دنيا ظاهر بود، همه مى دانستند آب چه اثرى و آتش چه اثرى دارد - در قيامت پنهان مى شود. يعنى اسباب، به كلّى از اثر مى افتد، و روابط جارى ميان اسباب و مسبّبات به كلّى قطع مى گردد. در دنيا جمعى داراى عزت بودند، و آنان اهل كفر و فسق بودند، كه عزتشان همه جا ظاهر بود، و همچنين جمعى ديگر، يعنى اهل تقوا، ذلّتشان هويدا بود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۹۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۹۷ </center>
ولى در قيامت اثر از عزت كفار و فساق و نشانه اى از ذلت متقين نمى ماند.
ولى در قيامت، اثر از عزّت كفّار و فسّاق و نشانه اى از ذلت متقين نمى ماند.
إِذَا رُجَّتِ الاَرْض رَجًّا
 
كلمه «'''رج '''» كه از ماده «'''راء، جيم ، جيم '''» است ، به معناى تكان دادن به شدت چيزى است ، و در اين آيه منظور از آن زلزله قيامت است ، كه خداى سبحان در آيه «'''ان زلزله الساعة شى ء عظيم '''» آن را بس ‍ عظيم توصيف كرده ، در خود آيه مورد بحث نيز با آوردن كلمه «'''رجا'''» همين عظمت را فهمانده ، چون معمولا آوردن مفعول مطلق براى افاده اينگونه نكته ها است (وقتى مى گويى : من فلان كس را زدم و چه زدنى معنايش است كه نحوه زدنم طورى بود كه ديگر قابل بيان نيست ) در آيه مورد بحث نيز مى فرمايد: چون زمين زلزله مى شود زلزله اى كه شدتش قابل وصف نيست ، و جمله مورد بحث بدل از جمله «'''اذا وقعت الواقعة '''»، و يا عطف بيان براى آن است ، به هر حال در مقام توضيح آن است .
«'''إِذَا رُجَّتِ الاَرْض رَجًّا'''»:
 
كلمۀ «رجّ» - كه از مادۀ «راء، جيم، جيم» است - به معناى تكان دادن به شدّت چيزى است. و در اين آيه، منظور از آن، زلزلۀ قيامت است، كه خداى سبحان، در آيه «إنّ زَلزَلَةَ السّاعَةِ شَئٌ عَظِيمٌ»، آن را بس ‍ عظيم توصيف كرده، در خود آيه مورد بحث نيز، با آوردن كلمۀ «رَجّاً»، همين عظمت را فهمانده. چون معمولا آوردن مفعول مطلق براى افادۀ اين گونه نكته هاست. (وقتى مى گويى: من فلان كس را زدم و چه زدنى، معنايش این است كه نحوۀ زدنم، طورى بود كه ديگر قابل بيان نيست). در آيه مورد بحث نيز مى فرمايد: چون زمين زلزله مى شود، زلزله اى كه شدّتش قابل وصف نيست، و جمله مورد بحث، بَدَل از جمله «إذَا وَقَعَتِ الوَاقِعَةٌ»، و يا عطف بيان براى آن است، به هرحال، در مقام توضيح آن است.
 
وَ بُستِ الْجِبَالُ بَسًّا فَكانَت هَبَاءً مُّنبَثًّا
وَ بُستِ الْجِبَالُ بَسًّا فَكانَت هَبَاءً مُّنبَثًّا
اين آيه عطف است بر كلمه «'''رجت '''»، و كلمه «'''بس '''» - با تشديد سين - به معناى خرد كردن است ، يعنى جسمى راداراى حجمى بوده آنقدر بكوبى تا مانند آرد به صورت ذراتى در آيد.
اين آيه عطف است بر كلمه «'''رجت '''»، و كلمه «'''بس '''» - با تشديد سين - به معناى خرد كردن است ، يعنى جسمى راداراى حجمى بوده آنقدر بكوبى تا مانند آرد به صورت ذراتى در آيد.
۱۷٬۰۴۴

ویرایش