گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۶: خط ۱۶۶:
<span id='link240'><span>
<span id='link240'><span>


==چند روايت درباره فيى و موارد مصرف آن ==  
==چند روايت درباره «فِئ» و موارد مصرف آن ==  
و در تهذيب به سند خود از حلبى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: فى ء در آيه شريفه «'''ما افاء اللّه على رسوله منهم فما اوجفتم عليه '''» عبارت است از آن اموالى كه بدون جنگ و خونريزى از دشمن گرفته شده باشد. و كلمه «'''انفال '''» شامل اين قسم غنيمت هم مى شود، و در حقيقت فى ء به منزله انفال است .
و در تهذيب، به سند خود، از حلبى، از امام صادق «عليه السلام» روايت آورده كه فرمود: فِئ در آيه شريفه: «مَا أفَاءَ اللّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنهُم فَمَا أوجَفتُم عَلَيه» عبارت است از آن اموالى كه بدون جنگ و خونريزى از دشمن گرفته شده باشد. و كلمۀ «انفال»، شامل اين قسم غنيمت هم مى شود. و در حقيقت، فِئ به منزلۀ انفال است.


و در مجمع البيان آمده كه منهال بن عمر از على بن الحسين (عليهماالسلام ) روايت كرده كه فرمود: منظور از ذى القربى و يتامى و مساكين و ابن السبيل در آيه و «'''لذى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل '''» قرباى ما، و مسكينان ما، و ابن السبيل ما است .
و در مجمع البيان آمده كه منهال بن عمر، از على بن الحسين «عليهما السلام» روايت كرده كه فرمود: منظور از ذى القربى و يتامى و مساكين و ابن السبيل در آيه: «وَ لِذِى القُربَى وَ اليَتَامى وَ المَسَاكِين وَ ابنَ السَّبِيل»، قرباى ما، و مسكينان ما، و ابن السبيل ما است.


مؤ لف : اين معنا در تهذيب از سليم بن قيس از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نيز روايت شده . و در مجمع البيان بعد از نقل روايت منهال گفته است : همه فقهاء گفته اند كه منظور آيه ، يتاماى عموم مردم است ، و همچنين مساكين و ابناى سبيل . و اين معنا از ائمه (عليهم السلام ) هم روايت شده .
مؤلف: اين معنا در تهذيب، از سليم بن قيس، از اميرالمؤمنين «عليه السلام» نيز روايت شده. و در مجمع البيان، بعد از نقل روايت منهال گفته است: همۀ فقهاء گفته اند كه منظور آيه، يتاماى عموم مردم است، و همچنين مساكين و ابناى سبيل. و اين معنا از ائمه «عليهم السلام» هم روايت شده.


و در كافى به سند خود از زراره نقل كرده كه از حضرت باقر و حضرت صادق (عليه السلام ) شنيده كه فرمودند: خداى تعالى امور خلق خود را به پيامبرش تفويض نموده تا معلوم كند اطاعتشان چگونه است ، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند: «'''ما اتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا'''». مؤ لف : روايات در اين معنا از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) بسيار وارد شده ، و مراد از «'''واگذار نمودن امور خلق '''» به طورى كه از روايات برمى آيد، امضايى است كه خداى تعالى از تشريعات رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نموده ، و اطاعت آن جناب را در آن تشريعات واجب ساخته ، و ولايت و سرپرستى مردم را به آن جناب واگذار نموده . اين است معناى تفويض ‍ نه اينكه از خود سلب اختيار نموده ، و امور را به كلى به آن جناب واگذار كرده باشد،
و در كافى، به سند خود، از زراره نقل كرده كه از حضرت باقر و حضرت صادق «عليهما السلام» شنيده كه فرمودند: خداى تعالى، امور خلق خود را به پيامبرش تفويض نموده، تا معلوم كند اطاعتشان چگونه است. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند: «مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُم عَنهُ فَانتَهُوا».  
 
مؤلف: روايات در اين معنا، از ائمه اهل بيت «عليهم السلام» بسيار وارد شده. و مراد از «واگذار نمودن امور خلق» - به طورى كه از روايات بر مى آيد - امضايى است كه خداى تعالى، از تشريعات رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نموده، و اطاعت آن جناب را در آن تشريعات واجب ساخته، و ولايت و سرپرستى مردم را به آن جناب واگذار نموده. اين است معناى تفويض، ‍نه اين كه از خود سلب اختيار نموده، و امور را به كلى به آن جناب واگذار كرده باشد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۶۳ </center>
چون چنين چيزى عقلا محال است .
چون چنين چيزى عقلا محال است.
 
و نيز در همان كتاب، به سند خود، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: ايمان اجزايى دارد كه به هم متصل اند. پس ايمان خود يك خانه است، همچنان اسلام يك خانه، و كفر يك خانه است. (و لذا مى گويند: فلان جا، «دار الايمان» است، يا «دار الكفر» است).


و نيز در همان كتاب به سند خود از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: ايمان اجزايى دارد كه به هم متصلند، پس ايمان خود يك خانه است ، همچنان اسلام يك خانه ، و كفر يك خانه است (و لذا مى گويند: فلانجا دار الايمان است ، يا دار الكفر است ).
و در كتاب محاسن، به سند خود، از ابى عبيده، از امام باقر «عليه السلام» روايت شده كه در ضمن حديثى فرمود: اى زياد! واى بر تو، مگر دين به جز «حبّ» چيز ديگرى است. مگر نمى بينى كلام خداى را كه مى فرمايد: «إن كُنتُم تُحِبُّونَ اللّه فَاتَّبِعُونِى يُحبِبكُمُ اللّهُ وَ يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكُم». آيا به كلام خدا نظر نمى كنيد كه به محمّد «صلوات اللّه عليه» فرموده: «حَبَّبَ لَكُمُ الإيمَانَ وَ زَيَّنَهُ فِى قَلَوبِكُم = ايمان را محبوب دل هايتان كرد، و آن را در دل هايتان بياراست». و نيز فرموده: «يُحِبُّونَ مَن هَاجَرَ إلَيهِم = دوست مى دارند مسلمانانى را كه به سويشان هجرت مى كنند». آنگاه فرمود: «پس دين، همان حبّ است، و حبّ هم دين است».


چند روايت درباره ايماان و اينكه دين حب ، و حب دين است و درباره صفت رذيله «'''شرح '''»
و در مجمع البيان مى گويد: در حديثى آمده كه بخل و ايمان در قلب هيچ مسلمانى جمع نمى شود. و همچنين غبار در راه خدا و دود جهنم در جوف مرد مسلمانى جمع نمى شود.  
و در كتاب محاسن به سند خود از ابى عبيده از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده كه در ضمن حديثى فرمود: اى زياد! واى بر تو، مگر دين بجز حب چيز ديگرى است . مگر نمى بينى كلام خداى را كه مى فرمايد: «'''ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى يحببكم اللّه و يغفر لكم ذنوبكم '''». آيا به كلام خدا نظر نمى كنيد كه به محمد (صلوات اللّه عليه ) فرموده : «'''حبب لكم الايمان و زينه فى قلوبكم - ايمان را محبوب دلهايتان كرد، و آن را در دلهايتان بياراست '''». و نيز فرموده : «'''يحبون من هاجر اليهم - دوست مى دارند مسلمانانى را كه به سويشان هجرت مى كنند'''». آنگاه فرمود: پس دين همان حب است ، و حب هم دين است .


و در مجمع البيان مى گويد: در حديثى آمده كه بخل و ايمان در قلب هيچ مسلمانى جمع نمى شود، و همچنين غبار در راه خدا و دود جهنم در جوف مرد مسلمانى جمع نمى شود. و در كتاب فقيه آمده كه : فضل بن ابى قره سمندى گفته است : امام صادق (عليه السلام ) به من فرمود: آيا مى دانى «'''شحيح '''» كيست ؟ عرضه داشتم : شحيح همان بخيل است . فرمود: نه ، شحيح از بخيل بدتر است ، براى اينكه بخيل به معناى كسى است كه از آنچه خودش دارد بخل مى ورزد، و در راه خدا نمى دهد، ولى شحيح كسى است كه حتى از آنچه در دست مردم است بخل مى ورزد، نه خودش به كسى چيزى مى دهد، و نه مى گذارد ديگران بدهند، و حتى هيچ چيزى در دست مردم نمى بيند، مگر اينكه آرزو مى كند از آن او مى بود، چه از حلال و چه از حرام ، و به هيچ رزقى از خداى عزوجل قانع نمى شود.
و در كتاب فقيه آمده كه: فضل بن ابى قرّه سمندى گفته است: امام صادق «عليه السلام» به من فرمود: آيا مى دانى «شحيح» كيست؟ عرضه داشتم: شحيح همان بخيل است. فرمود: نه، شحيح از بخيل بدتر است. براى اين كه بخيل به معناى كسى است كه از آنچه خودش دارد، بخل مى ورزد و در راه خدا نمى دهد، ولى شحيح كسى است كه حتى از آنچه در دست مردم است، بخل مى ورزد. نه خودش به كسى چيزى مى دهد، و نه مى گذارد ديگران بدهند. و حتى هيچ چيزى در دست مردم نمى بيند، مگر اين كه آرزو مى كند از آنِ او مى بود. چه از حلال و چه از حرام، و به هيچ رزقى از خداى عزّوجلّ قانع نمى شود.




۱۴٬۴۱۸

ویرایش