گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۲: خط ۳۲:
كتابى كه در اوراق است نساخ و منتشر مى شود (۳).
كتابى كه در اوراق است نساخ و منتشر مى شود (۳).


و سوگند به خانه اى (كه همواره ) آباد است (۴).
و سوگند به خانه اى (كه همواره) آباد است (۴).


و سوگند به (آسمان كه ) سقف بلند است (۵).
و سوگند به (آسمان كه) سقف بلند است (۵).


و به دريايى كه مالامال از آتش افروخته است (۶).
و به دريايى كه مالامال از آتش افروخته است (۶).
خط ۴۶: خط ۴۶:
و كوه ها در اثر زلزله هاى شديد به راه خواهند افتاد(۱۰)
و كوه ها در اثر زلزله هاى شديد به راه خواهند افتاد(۱۰)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴ </center>
اشاره به مفاد كلى سوره مباركه طور و بيان مقصود از «'''طور'''»
==مفاد كلى سوره مباركه «طور»==


«'''بيان آيات'''»:
«'''بيان آيات'''»:
خط ۵۲: خط ۵۲:
غرض اين سوره تهديد و انذار كسانى است كه هر آيتى را تكذيب نموده و همواره با حق عناد مى ورزند. مى خواهد اين گونه كفار را به عذابى كه براى روز قيامتشان آماده كرده بيم دهد و به همين منظور با سوگندهايى غليظ، از وقوع چنين عذابى و تحقق آن در قيامت خبر مى دهد و مى فرمايد: عذاب آن روز، ايشان را رها نخواهد كرد تا بر آنان واقع شود، و هيچ گريزى از آن ندارند.
غرض اين سوره تهديد و انذار كسانى است كه هر آيتى را تكذيب نموده و همواره با حق عناد مى ورزند. مى خواهد اين گونه كفار را به عذابى كه براى روز قيامتشان آماده كرده بيم دهد و به همين منظور با سوگندهايى غليظ، از وقوع چنين عذابى و تحقق آن در قيامت خبر مى دهد و مى فرمايد: عذاب آن روز، ايشان را رها نخواهد كرد تا بر آنان واقع شود، و هيچ گريزى از آن ندارند.


سپس پاره اى از صفات آن عذاب و آن ويل را كه عذابى است عمومى و جدا ناشدنى بيان مى كند، و در مقابل ، قسمتى از نعمتهاى اهل نعيم آن روز را كه همان متقين هستند شرح مى دهد، همان هايى كه در دنيا در ميان اهل خود به شفقت رفتار مى كردند، و خدا را به ايمان مى خواندند، و به يكتايى مى ستودند.
سپس پاره اى از صفات آن عذاب و آن «ويل» را كه عذابى است عمومى و جدا ناشدنى بيان مى كند، و در مقابل، قسمتى از نعمت هاى اهل نعيم آن روز را كه همان متقين هستند، شرح مى دهد. همان هايى كه در دنيا در ميان اهل خود به شفقت رفتار مى كردند، و خدا را به ايمان مى خواندند، و به يكتايى مى ستودند.


و آنگاه شروع مى كند به توبيخ مكذبين، كه نسبت هاى ناروايى به رسول خدا «صلى اللّه عليه وآله و سلم» و به قرآن و دين حقى كه بر آن جناب نازل شده، مى دادند.
و آنگاه شروع مى كند به توبيخ مكذبين، كه نسبت هاى ناروايى به رسول خدا «صلى اللّه عليه وآله و سلم» و به قرآن و دين حقى كه بر آن جناب نازل شده، مى دادند.
خط ۶۰: خط ۶۰:
«'''وَ الطّورِ'''»:
«'''وَ الطّورِ'''»:


بعضى از مفسران گفته اند: «طور» به معناى مطلق كوه است، و هر كوهى را طور مى گويند، وليكن استعمالش در آن كوهى كه موسى «عليه السلام» با خداى تعالى سخن گفت غلبه يافته، و در آيه مورد بحث هم مناسبتر آن است كه همان كوه منظور باشد، چون سوگند همواره به چيزى مى خورند نوعى قداست داشته باشد، و از ميان كوه ها اين كوه است خداى تعالى مقدسش دانسته، و پر بركتش ساخته است، همچنان كه در آيه «و طور سينين» نيز به آن سوگند ياد كرده و در آيه «و ناديناه من جانب الطّور الايمان» از آن نام برده،
بعضى از مفسران گفته اند: «طور» به معناى مطلق كوه است، و هر كوهى را طور مى گويند، وليكن استعمالش در آن كوهى كه موسى «عليه السلام» با خداى تعالى سخن گفت غلبه يافته، و در آيه مورد بحث هم مناسبتر آن است كه همان كوه منظور باشد، چون سوگند همواره به چيزى مى خورند نوعى قداست داشته باشد، و از ميان كوه ها اين كوه است خداى تعالى مقدسش دانسته، و پر بركتش ساخته است، همچنان كه در آيه «و طور سينين» نيز به آن سوگند ياد كرده و در آيه «و نَادَينَاهُ مِن جانب الطّورِ الأيمن» از آن نام برده،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵ </center>
و در آيه «فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوى» آن را وادى مقدس خوانده، و در آيه «نودى من شاطى ء الواد الايمن فى البقعة المباركة من الشجرة» آن را بقعه اى مبارك دانسته كه در كرانه دست راست وادى ، قرار دارد.
و در آيه «فاخلع نعليك إنّك بالوادِ المُقدّس طُوى» آن را وادى مقدس خوانده، و در آيه «نودى من شاطئ الواد الأيمن فى البقعة المباركة من الشجرة» آن را بقعه اى مبارك دانسته كه در كرانه دست راست وادى ، قرار دارد.


بعضى هم گفته اند: «مراد مطلق كوه ها است و خدا به همه كوه ها سوگند ياد كرده، از اين جهت كه در كوه ها انواع نعمت ها را قرار داده و درباره آن ها فرموده: «و جعل فيها رواسى من فوقها و بارك فيها - خداوند در زمين و بر بالاى آن كوه هايى پا برجا قرار داده و بركت ها در آن نهاده».
بعضى هم گفته اند: «مراد مطلق كوه ها است و خدا به همه كوه ها سوگند ياد كرده، از اين جهت كه در كوه ها انواع نعمت ها را قرار داده و درباره آن ها فرموده: «و جعل فيها رواسى من فوقها و بارك فيها - خداوند در زمين و بر بالاى آن كوه هايى پا برجا قرار داده و بركت ها در آن نهاده».


اقوال مختلف در معناى «'''رق '''» و مراد از كتابى كه مسطور و در رقى منشور است
==اقوال مختلف در معناى «رقّ منشور»==
 
«'''وَ كِتَابٍ مَّسطُورٍ فى رَقٍّ مَّنشورٍ'''»:
«'''وَ كِتَابٍ مَّسطُورٍ فى رَقٍّ مَّنشورٍ'''»:


بعضى گفته اند: كلمه «رقّ» به معناى مطلق چيزهايى است كه در آن چيزى نوشته شود، مانند كاغذ.
بعضى گفته اند: كلمه «رقّ» به معناى مطلق چيزهايى است كه در آن چيزى نوشته شود، مانند كاغذ.


بعضى ديگر گفته اند: به معناى ورق است .
بعضى ديگر گفته اند: به معناى ورق است.


و بعضى گفته اند: به معناى خصوص ورق هايى است كه از پوست حيوانات درست مى كردند.
و بعضى گفته اند: به معناى خصوص ورق هايى است كه از پوست حيوانات درست مى كردند.
خط ۷۸: خط ۷۷:
و كلمه نشر - كه مصدر كلمه «منشور» است - به معناى گستردن و متفرق كردن است.
و كلمه نشر - كه مصدر كلمه «منشور» است - به معناى گستردن و متفرق كردن است.


و مراد از «كتابى كه مسطور و در رقى منشور است»، به گفته بعضى لوح محفوظ است كه خدا تمامى حوادث عالَم را آنچه بوده و هست و خواهد بود در آن نوشته، و ملائكه آسمان، آن را مى خوانند (و اجراء مى كنند).
و مراد از «كتابى كه مسطور و در رقّى منشور است»، به گفته بعضى لوح محفوظ است كه خدا تمامى حوادث عالَم را آنچه بوده و هست و خواهد بود در آن نوشته، و ملائكه آسمان، آن را مى خوانند (و اجراء مى كنند).


بعضى هم گفته اند: مراد از آن قرآن كريم است كه خدا آن را در لوح محفوظ نوشته.
بعضى هم گفته اند: مراد از آن قرآن كريم است كه خدا آن را در لوح محفوظ نوشته.


و بعضى گفته اند: تورات است كه در سابق در كاغذهاى پوستى نوشته مى شد، و هر وقت مى خواست ند آن را بخوانند، لوله كاغذ را باز مى كردند و مى خواندند.
و بعضى گفته اند: تورات است كه در سابق در كاغذهاى پوستى نوشته مى شد، و هر وقت مى خواستند آن را بخوانند، لوله كاغذ را باز مى كردند و مى خواندند.


و به نظر ما مناسب تر با آيه قبلى آن است كه بگوييم: منظور از آن، همان قول اخير است.
و به نظر ما مناسب تر با آيه قبلى آن است كه بگوييم: منظور از آن، همان قول اخير است.
۱۶٬۳۴۰

ویرایش