۱۷٬۰۶۹
ویرایش
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
==رواياتى درباره استماع جنّ از رسول خدا «ص»، و بيعتشان با آن حضرت== | ==رواياتى درباره استماع جنّ از رسول خدا «ص»، و بيعتشان با آن حضرت== | ||
در مجمع البيان گفته : | در مجمع البيان گفته: واحدى، از سعيد بن جبير، از ابن عباس روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» براى خصوص جن قرآن نخوانده بود، و اصلا در اين جريان جن را نديده بود، بلكه به اتفاق طايفه اى از اصحاب خود راه افتاده بود تا به بازار عكاظ برود، و اين در ايامى بود كه جنيان و شياطين از صعود به آسمان ممنوع شده بودند، ديگر خبرهاى آسمان به ايشان نمى رسيد، و شيطان ها يكديگر را ديده بودند كه چه پيش آمده؟ گفتند: ديگر دست ما به خبرهاى آسمان نمى رسد، هر كس از ما بخواهد بالا برود، شهاب را به سركوبی اش مى فرستند. و بعد از بگو مگوها، به اين نتيجه رسيدند كه حتما در عالَم حادثه اى رُخ داده، بايد مشرق و مغرب عالَم را بچرخيد و علت اين را پيدا كنيد. | ||
آن روز كه رسول خدا | آن روز كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» به سوى بازار عكاظ روانه بود. طايفه اى از جن براى جستجوى آن علت به سرزمين تهامه آمده بودند، و از جلو رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» گذر كردند، در حالى كه آن جناب مشغول نماز صبح بود. همين كه صوت قرآن را از آن جناب شنيدند، ايستادند تا خوب گوش دهند. سپس گفتند: حادثه همين است. اين است كه بين ما و اخبار آسمانى حائل شده. بدون درنگ، نزد قوم خود برگشتند و گفتند: «إنّا سَمِعنَا قُرآناً عَجَباً يَهدِى إلَى الرُّشد فَآمَنّا بِهِ وَ لَن نُشرِك بِرَبّنَا أحداً». خداى تعالى بعد از اين جريان، به رسول گرامى خود وحى كرد كه به امتت بگو كه: چنين و چنان شده: «قُل أوحِىَ إلىّ أنّه استَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الجِنّ». | ||
اين روايت را بخارى و مسلم | اين روايت را بخارى و مسلم هم، در صحيح خود آورده اند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۷۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۷۳ </center> | ||
مؤلف: قمى هم، در تفسير خود، نزديك به اين معنا را آورده. و آن روايت را در سوره «احقاف»، در ذيل آيه «وَ إذ صَرَفنَا إلَيكَ نَفَراً مِنَ الجِنّ...» نقل كرديم. ليكن ظاهر روايت قمى اين است كه آن چند نفرى كه آيات سوره احقاف در موردشان نازل شده، همين چند نفرى بوده اند كه آيات سوره مورد بحث درباره شان نازل شده است. و ظاهر آيات دو سوره با اين معنا نمى سازد. براى اين كه ظاهر كلام آنان در سوره احقاف كه گفتند: «إنّا سَمِعنَا كِتَاباً أنزِلَ مِن بَعدِ مُوسى يَهدِى إلَى الحَقّ» اين است كه به موسى و تورات آن جناب هم ايمان داشته بودند، و ظاهر آيات اين سوره، اين است كه قبل از شنيدن قرآن، مشرك بوده و اصلا معتقد به مسأله نبوت نبودند. و لازمه اين معنا، دو گونگى آيات است، مگر آن كه كسى ظهور اين آيات را قبول نكند. | |||
ودر همان كتاب از | ودر همان كتاب از علقمة بن قيس روايت آورده كه گفت: از عبداللّه بن مسعود پرسيدم: از شما چه كسانى در شب جن، با رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بود؟ گفت احدى از ما در آن شب در حضور آن جناب نبود. در شب جن، ما رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را در مكه گم كرديم، و در به در، به دنبالش گشتيم، و در آخر گفتيم حتما آن جناب را ربوده اند، و يا به معراج رفته. | ||
و نيز | در هنگامى كه در دره ها دنبالش مى گشتيم، ديديم از ناحيه «حراء» مى آيد. پرسيديم: يا رسول اللّه كجا بوديد؟ ما خيلى ناراحت شديم، و بر جان تو ترسيديم؟ و نيز به وى گفتيم: امشب از ساعتى كه شما را گم كرديم تا اين ساعت، شبى را گذرانديم كه هيچ قومى بدتر از آن را به سر نبرده است. حضرت در پاسخ ما فرمود: امشب مبلّغ جنّيان نزدم آمد. رفته بودم تا برايش قرآن بخوانم. آنگاه ما را با خود برد، و جاى پاى جنّيان را و جاى آتش و اجاقشان را به ما نشان داد. و اما اين كه كسى از ما با او بوده نه، احدى نبوده. | ||
و نيز در همان كتاب، از ربيع بن انس روايت آورده كه گفت: خداى تعالى جَد (بهره مندى) ندارد، و جن اين سخن را از نادانى گفته اند، و خداى تعالى هم، عين گفته آنان را حكايت كرده. اين معنا از امام باقر و امام صادق «عليهما السلام» نيز روايت شده. | |||
مؤلف: مراد از «جدّى» كه روايت آن را نفى كرده، به معناى حظ و بهره مندى و شانس است، نه «جدّ» به معناى عظمت. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۷۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۷۴ </center> | ||
و در احتجاج از على | و در احتجاج از على «عليه السلام» روايت كرده كه در حديثى فرمود: جنّ، وقتى به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» برخورد، كه آن جناب در بطن النخل بود، و در آن جا عذرخواهى كردند كه ما مثل مشركان پنداشتيم خدا احدى را بعد از مُردن زنده نمى كند. و در آن هنگام از جنيان، هفتاد و يك هزار نفر بودند، و با رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بر اين پيمان بيعت كردند، كه نماز و روزه و زكات و حج و جهاد را انجام دهند، و خيرخواه مسلمانان باشند. جنيان پذيرفته و از اين كه قبلا عليه خدا سخنان دور از حق گفته بودند، عذرخواهى كردند. | ||
مؤلف: بيعت | مؤلف: بيعت «جنّيان» با پيامبر «صلى اللّه عليه و آله و سلم» كه نماز و روزه و ساير واجبات را به جاى آورند، مطلبى است كه خداى تعالى آن را تصديق فرموده، آن جا كه در اوائل همين سوره، سخن آنان را حكايت كرده كه گفتند: «آمَنّا بِهِ»، و نيز گفتند: «وَ أنّا لَمّا سَمِعنَا الهُدى آمنّا بِهِ». و اما اين كه عبادات جنيان و مخصوصا زكات و جهادشان به چه نحو است، براى ما مجهول است، و عذرخواهى اول آنان هم، خيلى براى ما روشن نيست. | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، به سند خود، از زراره روايت كرده كه گفت: من از امام باقر «عليه السلام»، از آيه «وَ أنّه كَانَ رِجَالٌ مِنَ الإنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الجِنّ فَزادُوهُم رَهَقاً» پرسيدم. فرمود: رسم دوره جاهليت اين بود كه مردى راه مى افتاد تا به نزد كاهن برود، و معتقد بود شيطان به كاهن وحى مى كند، و از كاهن مى خواست تا به شيطان بگويد فلان شخص به تو پناه برده. | ||
و نيز در همان | و نيز در همان كتاب، در تفسير آيه: «فَمَن يُؤمِن بِرَبّه فَلا يَخَافُ بَخساً وَ لا رَهَقاً» آمده كه فرمود: «بَخس» به معناى نقصان، و «رَهَق»، به معناى عذاب است. | ||
و از عالم سؤال شد آيا | و از عالم سؤال شد: آيا مؤمنين از جن داخل بهشت مى شوند؟ فرمود: نه، وليكن خداى تعالى بين بهشت و دوزخ، حظيره ها و دشت هايى دارد كه مؤمنين جن و فاسقان شيعه در آن جا منزل مى كنند. | ||
مؤلف: گويا منظور از اين حظيره | مؤلف: گويا منظور از اين حظيره ها، بعضى از درجات بهشت باشد، كه پايين تر از بهشت صالحان است. | ||
اين را هم بايد دانست كه در بعضى از | اين را هم بايد دانست كه در بعضى از روايات، از طرق ائمّه اهل بيت «عليهم السلام»، «هدى» و «طريقه» بر ولايت على «عليه السلام» تطبيق شده؛ كه صرفا همان تطبيق كلى بر مصداق است، نه تفسير. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۷۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۷۵ </center> | ||
<span id='link51'><span> | <span id='link51'><span> |
ویرایش