گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۷: خط ۸۷:
در نتيجه، كلام مذكور فرمان و نفرينى باشد از ناحيه خداى تعالى عليه اين انسان، تا با همين فرمان، بر دلش مُهر بزند، و ايمان و تقوا را بر او حرام كند، و بنويسد كه اين شخص از اهل آتش است. و آنگاه دو آيه مورد بحث، به وجهى شبيه مى شود به آيه: «فَإذَا أُنزِلَت سُورَةٌ مُحكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا القِتَالُ رَأيتَ الّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ يَنظُرُونَ إلَيكَ نَظَرَ المَغشِىّ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ فَأولى لَهُم».
در نتيجه، كلام مذكور فرمان و نفرينى باشد از ناحيه خداى تعالى عليه اين انسان، تا با همين فرمان، بر دلش مُهر بزند، و ايمان و تقوا را بر او حرام كند، و بنويسد كه اين شخص از اهل آتش است. و آنگاه دو آيه مورد بحث، به وجهى شبيه مى شود به آيه: «فَإذَا أُنزِلَت سُورَةٌ مُحكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا القِتَالُ رَأيتَ الّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ يَنظُرُونَ إلَيكَ نَظَرَ المَغشِىّ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ فَأولى لَهُم».


==وجوه مختلف درباره معناى آيه: «أولى لك فأولى...»==
==وجوه مختلف درباره معناى آيه: «أولى لَكَ فَأولى...»==
و معناى آيه اين است : اين حال كه تو دارى برايت بهتر و بهتر است ، آرى براى تو بهتر آن است كه وبال امر خود را بچشى ، و عذابى كه برايت آماده كرده اند تو را بگيرد.
و معناى آيه اين است: اين حال كه تو دارى، برايت بهتر و بهتر است. آرى براى تو بهتر آن است كه وبال امر خود را بچشى، و عذابى كه برايت آماده كرده اند، تو را بگيرد.


ولى بعضى گفته اند: جمله «'''اولى لك '''» اسم فعل و مبنى است ، يعنى اعراب نمى پذيرد، و معنايش اين است كه بدبختيتان پشت سر هم باد.
ولى بعضى گفته اند: جمله «أولى لَكَ» اسم فعل و مبنى است، يعنى اعراب نمى پذيرد، و معنايش اين است كه بدبختی تان، پشت سرِ هم باد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۳ </center>
بعضى ديگر گفته اند: كلمه «'''اولى '''» فعل ماضى دعائى ، و از ماده «'''ولى '''» است ، كه به معناى نزديكى است ، و فاعل اين فعل ماضى ، ضمير مستترى است كه به هلاك بر مى گردد، و لام در كلمه «'''لك '''» زايده است ، و معنايش «'''اولاك الهلاك '''» است ، يعنى هلاكتت نزديك باد.
بعضى ديگر گفته اند: كلمه «أولى»، فعل ماضى دعایى، و از ماده «ولى» است، كه به معناى نزديكى است، و فاعل اين فعل ماضى، ضمير مستترى است كه به هلاك بر مى گردد، و لام در كلمه «لَكَ» زايده است، و معنايش «أولاكَ الهِلاك» است، يعنى هلاكتت نزديك باد.


بعضى ديگر گفته اند: فاعل آن ضميرى است كه به خداى تعالى بر مى گردد، و لام زايده است و معنايش اين است كه خداى تعالى نزديك كند آنچه را كه مكروه تو است ، ممكن هم هست آن را غير زايد بگيريم ، و چنين معنا كنيم : خداوند برايت نزديك كند آنچه را كه مايه كراهت تو است .
بعضى ديگر گفته اند: فاعل آن، ضميرى است كه به خداى تعالى بر مى گردد، و لام زايده است و معنايش اين است كه: خداى تعالى نزديك كند آنچه را كه مكروه تو است. ممكن هم هست آن را غير زايد بگيريم، و چنين معنا كنيم: خداوند برايت نزديك كند، آنچه را كه مايه كراهت تو است.


بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه مذمت كردن تو سزاوارتر از نكردن است ، و چون اين كلام زياد استعمال مى شده زوايدش حذف شده ، و آنچه باقى مانده مشابه ويل لك شده ، به طورى كه محذوف آن از محذوف هايى شده كه اظهارش جايز نيست .
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه مذمت كردن تو سزاوارتر از نكردن است، و چون اين كلام زياد استعمال مى شده، زوايدش حذف شده، و آنچه باقى مانده، مشابه «وَيلٌ لَكَ» شده، به طورى كه محذوف آن از محذوف هايى شده كه اظهارش جايز نيست.


بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه خدا تو را هلاك كند، به هلاكتى كه از هر شر و هلاكت ديگرى نزديك تر باشد.
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه: خدا تو را هلاك كند، به هلاكتى كه از هر شر و هلاكت ديگرى، نزديك تر باشد.


بعضى ديگر گفته اند: كلمه «'''اولى '''» افعل تفضيل ، و به معناى «'''احرى - سزاوارتر'''» است ، و اين كلمه خبر است براى مبتدايى كه حذف شده ، تقدير كلام چيزى است كه لايق مقام چنان كس باشد، مثلا تقديرش اين است كه «'''اينجا آتش براى تو بهتر است ، يعنى تو سزاوارتر به آتشى و اهليت آن را دارى ، پس همان برايت بهتر است ،'''» البته در اين ميان وجوه سست ديگرى هم هست كه خالى از تكلف نيست ، و وجه اخير قريب به همان وجهى است كه ما ذكر كرديم ، ولى عين آن نيست .
بعضى ديگر گفته اند: كلمۀ «أولى» افعل تفضيل، و به معناى «أحرى = سزاوارتر» است، و اين كلمه، خبر است براى مبتدايى كه حذف شده. تقدير كلام چيزى است كه لايق مقام چنان كس باشد. مثلا تقديرش اين است كه: «اين جا آتش براى تو بهتر است. يعنى تو سزاوارتر به آتشى و اهليت آن را دارى، پس همان برايت بهتر است». البته در اين ميان، وجوه سست ديگرى هم هست كه خالى از تكلّف نيست، و وجه اخير قريب به همان وجهى است كه ما ذكر كرديم ، ولى عين آن نيست.


أَ يحْسب الانسانُ أَن يُترَك سدىً
«'''أَ يحْسَبُ الإنسَانُ أَن يُترَكَ سُدىً'''»:


در اين آيه به مساءله مورد بحث اول سوره بازگشت شده ، كه همان مساءله ردبر منكرين قيامت است ، آنجا هم مى فرمود: «'''ايحسب الانسان ان لن نجمع عظامه '''» و استفهام در آن توبيخى است ، و كلمه «'''سدى '''» به معناى مهمل است ، و معناى آيه اين است كه: آيا انسان چنين مى پندارد كه ما او را مهمل رها مى كنيم و اعتنايى به او نداريم ،
در اين آيه، به مسأله مورد بحث اول سوره بازگشت شده، كه همان مسأله ردّ بر منكران قيامت است. آن جا هم مى فرمود: «أيَحسَبُ الإنسَانُ أن لَن نَجمَعَ عِظَامَهُ»، و استفهام در آن توبيخى است. و كلمه «سُدى» به معناى مهمل است، و معناى آيه، اين است كه: آيا انسان چنين مى پندارد كه ما او را مهمل رها مى كنيم و اعتنايى به او نداريم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۴ </center>
و چون نداريم بعث و قيامتى هم نيست ، و بعد از مردن ديگر زنده اش ‍ نمى كنيم ، و در نتيجه تكليف و جزايى در كار نيست ؟
و چون نداريم، بعث و قيامتى هم نيست، و بعد از مُردن، ديگر زنده اش ‍ نمى كنيم، و در نتيجه، تكليف و جزايى در كار نيست؟


أَ لَمْ يَك نُطفَةً مِّن مَّنىٍّ يُمْنى
«'''أَ لَمْ يَكُ نُطفَةً مِِن مَنِىٍّ يُمْنى'''»:


اسم «'''كان '''» ضميرى است كه به انسان بر مى گردد، «'''و امناء منى '''» به معناى ريختن آن در رحم است ، مى فرمايد: مگر او نطفه اى نبود از منى اى كه در رحمش مى ريزند.
اسم «كَانَ» ضميرى است كه به انسان بر مى گردد، و «إمنَاء مَنِى»، به معناى ريختن آن در رحم است. مى فرمايد: مگر او نطفه اى نبود از منى اى كه در رحمش مى ريزند.


ثمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسوَّى
«'''ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسوَّى'''»:


(آرى او همين نطفه بود) و سپس آن انسان و يا آن منى قطعه اى لخته خون بود كه خداى تعالى با تعديل و تكميل ، اندازه گيرى و سپس ‍ صورتگريش كرد.
(آرى او همين نطفه بود) و سپس آن انسان و يا آن منى، قطعه اى لخته خون بود كه خداى تعالى، با تعديل و تكميل، اندازه گيرى و سپس ‍ صورتگريش كرد.


فجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَينِ الذَّكَرَ وَ الاُنثى
«'''فجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَينِ الذَّكَرَ وَ الاُنثى'''»:


يعنى از انسان دو صنف درست كرد، يكى نر و ديگرى ماده .
يعنى از انسان دو صنف درست كرد. يكى نر و ديگرى ماده.


أَ لَيْس ذَلِك بِقَادِرٍ عَلى أَن يحْيِىَ المَْوْتى
«'''أَ لَيْس ذَلِك بِقَادِرٍ عَلى أَن يُحْيِىَ المَْوْتى'''»:


در اين آيه بر مساءله بعث كه مورد انكار كفار است ، و آن را بعيد مى شمارند استدلال شده ، و دليل آن را عموم قدرت خداى تعالى و ثبوتش در خلقت ابتدايى دانسته ، فرموده خداى تعالى قادر بر خلقت بار دوم انسان است ، به دليل اينكه بر خلقت نخستين او قادر بود، و خلقت دوم اگر آسان تر از خلقت اول نباشد دشوارتر نيست ، كه ما تقريب اين استدلال را در تفسير آياتى كه متعرض آن شده گذرانديم .
در اين آيه، بر مسأله بعث كه مورد انكار كفار است، و آن را بعيد مى شمارند، استدلال شده و دليل آن را، عموم قدرت خداى تعالى و ثبوتش در خلقت ابتدايى دانسته. فرموده: خداى تعالى قادر بر خلقت بارِ دوم انسان است، به دليل اين كه بر خلقت نخستين او قادر بود. و خلقت دوم، اگر آسان تر از خلقت اول نباشد، دشوارتر نيست، كه ما تقريب اين استدلال را در تفسير آياتى كه متعرض آن شده، گذرانديم.


==چند روايت درباره نزول آيات: «لا تحرك به لسانك ...»==
==چند روايت درباره نزول آيات: «لا تحرك به لسانك ...»==
۱۷٬۲۲۵

ویرایش