گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۱: خط ۵۱:
<span id='link40'><span>
<span id='link40'><span>


==توضيح دلالت اختلاف الوان ثمرات و...بر توحيد ==
==توضيح دلالت اختلاف رنگ های میوه ها و... بر توحيد ==
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَتٍ مخْتَلِفاً أَلْوَنهَا ...
«'''أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَتٍ مخْتَلِفاً أَلْوَنهَا ...'''»
اين آيه حجت ديگرى است بر مساءله توحيد، به اين بيان كه خداى سبحان آب را بوسيله بارانها از آسمان نازل مى كند و اين خود قوى ترين عامل براى روييدن نباتات و ميوه هاست ، و اگر بيرون آمدن ميوه ها از مقتضاى همين آمدن باران بود، بايد همه ميوه ها به يكرنگ باشند، چون آب باران يكى است ، و حال اينكه مى بينيم الوان مختلفى دارند، پس همين اختلاف الوان دلالت مى كند بر اينكه تدبير الهى دست اندركار اين رنگ آميزى است .
 
و اما اينكه گفته اند: ((اين رنگ آميزيها منوط به اختلاف عواملى است كه در آنها مؤ ثر است ، و از آن جمله اخ تلاف عناصر موجود در آنهاست ، كه از نظر نوع و مقدار و تركيب مختلف هستند(( حرف صحيحى نيست ، براى اينكه ما سؤ ال خود را از اين كه اين رنگهاى مختلف از كجا آمد، برداشته ، و به اينجا منتقل مى كنيم كه اين اختلاف عوامل از كجا آمد، با اينكه تمامى اين عوامل منتهى مى شود به عامل ماده ، كه در همه هست . پس اختلاف عناصرى كه موجودات از آنها تركيب مى شوند، خود دليل بر اين است كه عامل ديگرى ماوراى ماده هست كه ماده را به سوى صورت هاى گوناگون سوق مى دهد.
اين آيه حجت ديگرى است بر مسأله توحيد، به اين بيان كه خداى سبحان آب را به وسيله باران ها از آسمان نازل مى كند و اين خود قوى ترين عامل براى روييدن نباتات و ميوه ها است، و اگر بيرون آمدن ميوه ها از مقتضاى همين آمدن باران بود، بايد همه ميوه ها به يكرنگ باشند، چون آب باران يكى است، و حال اين كه مى بينيم الوان مختلفى دارند، پس همين اختلاف الوان دلالت مى كند بر اين كه تدبير الهى دست اندركار اين رنگ آميزى است.
و ظاهرا مراد از اختلاف الوان ميوه ها، اختلاف خود الوان است ، ولى لازمه اش اختلافهاى ديگرى از جهت طعم و بو و خاصيت نيز مى باشد.
 
بعضى از مفسرين گفته اند: اصلا منظور از اختلاف الوان ، اختلاف انواع موجودات است ، چون بسيار مى شود كه كلمه ((الوان (( بر انواع فواكه و انواع طعامها اطلاق مى شود،
و اما اين كه گفته اند: «اين رنگ آميزی ها منوط به اختلاف عواملى است كه در آن ها مؤثر است، و از آن جمله اختلاف عناصر موجود در آن هاست، كه از نظر نوع و مقدار و تركيب مختلف هستند»، حرف صحيحى نيست، براى اين كه ما سؤال خود را از اين كه اين رنگ هاى مختلف از كجا آمد، برداشته، و به اينجا منتقل مى كنيم كه اين اختلاف عوامل از كجا آمد، با اين كه تمامى اين عوامل منتهى مى شود به عامل ماده، كه در همه هست. پس اختلاف عناصرى كه موجودات از آن ها تركيب مى شوند، خود دليل بر اين است كه عامل ديگرى ماوراى ماده هست كه ماده را به سوى صورت هاى گوناگون سوق مى دهد.
 
و ظاهرا مراد از اختلاف الوان ميوه ها، اختلاف خود الوان است، ولى لازمه اش اختلاف هاى ديگرى از جهت طعم و بو و خاصيت نيز مى باشد.
 
بعضى از مفسران گفته اند: اصلا منظور از اختلاف الوان، اختلاف انواع موجودات است، چون بسيار مى شود كه كلمه «الوان» بر انواع فواكه و انواع طعام ها اطلاق مى شود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۸ </center>
مثلا مى گويند: فلانى در ميهمانى اش الوانى از طعام و ميوه حاضر كرده بود. پس در حقيقت تعبير به ((الوان (( تعبيرى است كنايه اى . ولى جمله ((و من الجبال جدد بيض و حمر(( تا اندازه اى وجه اول را تاءييد مى كند كه مراد خود رنگها باشد نه طعم و خاصيت ، چون در كوهها اختلاف انواع نيست تنها اختلاف الوان است . و در جمله ((فاخرجنا به ...(( التفاتى از غيبت (خدا از آسمان آبى فرو فرستاد)، به تكلم (پس ‍ به وسيله آن ميوه هايى بيرون كرديم )، به كار رفته . و بعضى از مفسرين در وجه آن گفته اند: ((اين التفات بدان جهت بوده كه كمال اعتناى به اين عمل را برساند، چون از نظر صنع بسيار بديع و حيرت انگيز است ، و از كمال قدرت و حكمت صانعش خبر مى دهد((.
مثلا مى گويند: فلانى در ميهمانى اش، الوانى از طعام و ميوه حاضر كرده بود. پس در حقيقت تعبير به «الوان»، تعبيرى است كنايه اى. ولى جمله «و من الجبال جدد بيض و حمر»، تا اندازه اى وجه اول را تأييد مى كند كه مراد خود رنگ ها باشد، نه طعم و خاصيت، چون در كوه ها اختلاف انواع نيست، تنها اختلاف الوان است. و در جمله «فأخرجنا به ...»، التفاتى از غيبت (خدا از آسمان آبى فرو فرستاد)، به تكلم (پس ‍ به وسيله آن ميوه هايى بيرون كرديم)، به كار رفته. و بعضى از مفسران در وجه آن گفته اند: «اين التفات بدان جهت بوده كه كمال اعتناى به اين عمل را برساند، چون از نظر صنع بسيار بديع و حيرت انگيز است، و از كمال قدرت و حكمت صانعش خبر مى دهد».
نظير اين وجه در جمله قبلى هم كه مى فرمود: ((انا ارسلناك بالحق بشيرا و نذيرا(( مى آيد. و اما التفات ى كه در آيه قبل از آن مى فرمود: ((ثمّ اخذت الّذين كفروا فكيف كان نكير(( بعيد نيست وجهش اين باشد كه خواسته باشد با اين التفات بفهماند امر كفار به دست خود من است ، و بين من و ايشان احدى نمى تواند حائل شود. پس كسى نمى تواند شفاعت و يا يارى آنان كند، و در نتيجه از عذاب من نجات يابند.
نظير اين وجه در جمله قبلى هم كه مى فرمود: ((انا ارسلناك بالحق بشيرا و نذيرا(( مى آيد. و اما التفات ى كه در آيه قبل از آن مى فرمود: ((ثمّ اخذت الّذين كفروا فكيف كان نكير(( بعيد نيست وجهش اين باشد كه خواسته باشد با اين التفات بفهماند امر كفار به دست خود من است ، و بين من و ايشان احدى نمى تواند حائل شود. پس كسى نمى تواند شفاعت و يا يارى آنان كند، و در نتيجه از عذاب من نجات يابند.
((و من الجبال جدد بيض و حمر مختلف الوانها و غرابيب سود(( - كلمه ((جدد(( - به ضمه جيم و فتحه دال - جمع جده - به ضمه جيم - است ، كه به معناى جاده و راه است . و دو كلمه ((بيض (( و ((حمر(( جمع ((ابيض (( و ((احمر(( به معناى سفيد و سرخ است . و ظاهرا كلمه مختلف صفت جدد، و كلمه ((الوانها(( فاعل مختلف است ، چون - به قول بعضى - اگر جمله مبتدا و خبر بود، مى فرمود: ((مختلفه الوانها((. و كلمه ((غرابيب (( جمع ((غريب (( به معناى سياهى شديد است ، و غراب (كلاغ سياه ) را هم به همين جهت غراب مى گويند. و كلمه سود بدل و يا عطف بيان است براى غرابيب .
((و من الجبال جدد بيض و حمر مختلف الوانها و غرابيب سود(( - كلمه ((جدد(( - به ضمه جيم و فتحه دال - جمع جده - به ضمه جيم - است ، كه به معناى جاده و راه است . و دو كلمه ((بيض (( و ((حمر(( جمع ((ابيض (( و ((احمر(( به معناى سفيد و سرخ است . و ظاهرا كلمه مختلف صفت جدد، و كلمه ((الوانها(( فاعل مختلف است ، چون - به قول بعضى - اگر جمله مبتدا و خبر بود، مى فرمود: ((مختلفه الوانها((. و كلمه ((غرابيب (( جمع ((غريب (( به معناى سياهى شديد است ، و غراب (كلاغ سياه ) را هم به همين جهت غراب مى گويند. و كلمه سود بدل و يا عطف بيان است براى غرابيب .
خط ۶۸: خط ۷۲:
بعضى ديگر گفته اند: كلمه ((كذلك (( مربوط است به كلمه ((يخشى (( در جمله ((انما يخشى اللّه من عباده العلموا(( و اشاره است ، به عبرت گيرى از ثمرات و كوهها و ساير موارد مذكور، و معنايش ‍ اين است كه : تنها كسانى از خدا خشيت دارند و اين چنين از آيات عبرت مى گيرند كه عالم باشند. ولى اين وجه ، هم از نظر لفظ بعيد است و هم از نظر معنا.
بعضى ديگر گفته اند: كلمه ((كذلك (( مربوط است به كلمه ((يخشى (( در جمله ((انما يخشى اللّه من عباده العلموا(( و اشاره است ، به عبرت گيرى از ثمرات و كوهها و ساير موارد مذكور، و معنايش ‍ اين است كه : تنها كسانى از خدا خشيت دارند و اين چنين از آيات عبرت مى گيرند كه عالم باشند. ولى اين وجه ، هم از نظر لفظ بعيد است و هم از نظر معنا.
<span id='link41'><span>
<span id='link41'><span>
==خشت به معناى حقيقى كلمه فقط در علما دريافت مى شود ==
==خشت به معناى حقيقى كلمه فقط در علما دريافت مى شود ==
إِنَّمَا يخْشى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُا
إِنَّمَا يخْشى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُا
۱۶٬۳۳۸

ویرایش