گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
<span id='link305'><span>
<span id='link305'><span>
==تهديد يهوديان به مرگى كه از آمدنش كراهت دارند ==
==تهديد يهوديان به مرگى كه از آمدنش كراهت دارند ==
حرف فاء كه در ابتداى جمله «'''فانه ملاقيكم '''» در آمده ، به جمله معناى جواب شرط مى دهد، و در آن يهوديان راتهديد به آمدن مرگى مى كند كه از آمدنش كراهت دارند، براى اينكه از آن مى ترسند كه به وبال اعمال زشتشان گرفتار شوند. مى فرمايد: مرگ به زودى آنان را ديدار مى كند، چه بخواهند و چه نخواهند، آنگاه به سوى پروردگارشان كه با ستمكاريها و دشمنى ها از زى بندگى اش خارج شده بودند، بر مى گردند، و او به حقيقت اعمال آنان آگاه است ،
«'''قُلْ إِنَّ الْمَوْت الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ'''»:
 
حرف فاء كه در ابتداى جمله «فَإنّهُ مُلاقِيكُم» در آمده، به جمله معناى جواب شرط مى دهد، و در آن يهوديان را تهديد به آمدن مرگى مى كند كه از آمدنش كراهت دارند. براى اين كه از آن مى ترسند كه به وبال اعمال زشتشان گرفتار شوند. مى فرمايد: مرگ به زودى آنان را ديدار مى كند، چه بخواهند و چه نخواهند، آنگاه به سوى پروردگارشان كه با ستمكاری ها و دشمنى ها، از زىّ بندگى اش خارج شده بودند، بر مى گردند، و او به حقيقت اعمال آنان آگاه است،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۵۲ </center>
چه اعمال ظاهريشان ، و چه پنهانيشان ، براى اينكه او عالم به غيب و شهادت است ، و به زودى ايشان را به حقيقت اعمالشان و آثار سوء آن كه همان انواع عذابها است خبر خواهد داد.
چه اعمال ظاهریشان،  و چه پنهانی شان. براى اين كه او عالِم به غيب و شهادت است، و به زودى، ايشان را به حقيقت اعمالشان و آثار سوء آن - كه همان انواع عذاب هاست - خبر خواهد داد.
بنابراين ، در آيه شريفه نخست به ايشان اعلام مى كند كه فرار از مرگ خطائى است كه مرتكب مى شوند، براى اينكه مرگ به زودى ايشان را در مى يابد. و ثانيا اعلام مى دارد كه اگر از مرگ كراهت دارند، براى اين است كه از لقاء اللّه كراهت دارند، و اين هم خطاى دومى است از ايشان ، چون خواه ناخواه به سوى خدا برمى گردند، و خدا به حساب اعمالشان مى رسد، و سزاى بدى هايشان را مى دهد. و ثالثا اعلام مى دارد كه هيچ يك از اعمالشان بر خدا پوشيده نيست ، چه اعمال ظاهريشان و چه پنهانى ، و مكر و نيرنگشان جز به خودشان بر نمى گردد، چون او عالم به غيب و شهادت است .
 
پس در آيه شريفه چند اشاره هست : اول اشاره اى است به اينكه مرگ حق است و حتمى است ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : «'''كل نفس ذائقه الموت '''»، و باز فرموده : «'''نحن قدرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين '''».
بنابراين، در آيه شريفه، نخست به ايشان اعلام مى كند كه فرار از مرگ خطایى است كه مرتكب مى شوند. براى اين كه مرگ به زودى ايشان را در مى يابد. و ثانيا اعلام مى دارد كه اگر از مرگ كراهت دارند، براى اين است كه از لقاء اللّه كراهت دارند، و اين هم، خطاى دومى است از ايشان. چون خواه ناخواه، به سوى خدا برمى گردند، و خدا به حساب اعمالشان مى رسد و سزاى بدى هايشان را مى دهد. و ثالثا اعلام مى دارد كه هيچ يك از اعمالشان بر خدا پوشيده نيست. چه اعمال ظاهری شان و چه پنهانى، و مكر و نيرنگشان، جز به خودشان بر نمى گردد. چون او عالِم به غيب و شهادت است.
دوم اشاره مى كند به اينكه برگشت به سوى خدا براى پس دادن حساب اعمال حق است ، و در آن شكى نيست .
 
و سوم اشاره دارد به اينكه به زودى به حقيقت اعمالى كه كرده اند واقف گشته ، تمامى اعمالشان بدون كم و كاست به ايشان برمى گردد.
پس در آيه شريفه، چند اشاره هست: اول اشاره اى است به اين كه مرگ حق است و حتمى است. همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «كُلُّ نَفسٍ ذَائِقَةُ المَوت»، و باز فرموده: «نَحنُ قَدّرنَا بَينَكُمُ المَوتَ وَ مَا نَحنُ بِمَسبُوقِين».
و چهارم اشاره دارد به اينكه چيزى از اعمال آنان بر خداى تعالى پوشيده نيست .
 
و به خاطر اينكه به اين معنا اشاره كرده باشد جمله «'''عالم الغيب و الشهاده '''» را به جاى كلمه «'''اللّه '''» آورد، و گرنه مى توانست بفرمايد: «'''ثم تردون الى اللّه فينبئكم ...'''».
دوم اشاره مى كند به اين كه برگشت به سوى خدا، براى پس دادن حساب اعمال، حق است و در آن شكى نيست.
بحث روايتى
 
(رواياتى در ذيل آيه : «'''هو الذى بعث فى الاءميين ...'''»اهل فارس و تحصيل ايمان ، و....)
و سوم اشاره دارد به اين كه: به زودى به حقيقت اعمالى كه كرده اند، واقف گشته، تمامى اعمالشان، بدون كم و كاست، به ايشان برمى گردد.
در تفسير قمى در ذيل آيه «'''هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم '''» از پدرش ، از ابن ابى عمير، از معاويه بن عمار، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه فرموده :
 
و چهارم اشاره دارد به اين كه: چيزى از اعمال آنان بر خداى تعالى پوشيده نيست.
و به خاطر اين كه به اين معنا اشاره كرده باشد، جملۀ «عَالِم الغَيبِ وَ الشّهَادَة» را به جاى كلمۀ «اللّه» آورد، و گرنه مى توانست بفرمايد: «ثُمّ تُرَدُّونَ إلى اللّه فَيُنَبّئُكُم ...».
 
<center> «'''بحث روايتى'''» </center>
 
'''رواياتى در ذيل آيه: «هُوَ الّذِى بَعَثَ فِى الأمِيّين ...'''»
 
در تفسير قمى، در ذيل آيه «هُوَ الّذِى بَعَثَ فِى الأميّين رَسُولاً مِنهُم» از پدرش، از ابن ابى عمير، از معاوية بن عمار، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل آيه فرموده:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۵۳ </center>
مردم عرب مشرك با سواد بودند، و ليكن كتابى آسمانى از ناحيه خدا، و پيغمبرى كه به سويشان مبعوث شده باشد نداشتند، و بدين جهت خدا آنان را امى خواند.
مردم عرب مشرك باسواد بودند، وليكن كتابى آسمانى از ناحيه خدا، و پيغمبرى كه به سويشان مبعوث شده باشد، نداشتند؛ و بدين جهت، خدا آنان را «أُمّى خواند.
و نيز در همان كتاب در ذيل جمله «'''و اخرين منهم لما يلحقوا بهم '''» فرموده : كسانى كه بعد از اهل مكّه داخل در اسلام شدند.
 
و در مجمع البيان مى گويد: روايت شده كه پيغمبر اين آيه را قرائت مى كرد، شخصى پرسيد: اينها چه كسانى هستند كه بعد از ما اسلام مى آورند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) دست بر شانه سلمان گذاشت ، و فرمود: اگر ايمان در ثريا باشد مردانى از نژاد اين مرد آن را به دست مى آورند.
و نيز در همان كتاب، در ذيل جملۀ «وَ آخَرِينَ مِنهُم لَمّا يَلحَقُوا بِهِم» فرموده: كسانى كه بعد از اهل مكّه داخل در اسلام شدند.
مؤ لف : اين روايت را سيوطى هم در الدر المنثور از تعدادى از كتب حديث نقل كرده كه از آن جمله است صحيح بخارى ، و مسلم و ترمذى ، و نسائى كه همگى از ابى هريره از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آن را نقل كرده اند. و در روايت نامبردگان آمده : دست خود را بر سر سلمان فارسى نهاد، و فرمود: به آن خدايى كه جانم به دست او است اگر علم در ثريا باشد مردانى از اين نژاد به آن دست مى يابند.
 
و نيز از سعيد بن منصور و ابن مردويه از قيس بن سعد بن عباده روايت شده كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: اگر ايمان در ثريا باشد مردانى از اهل فارس آن را به دست مى آورند.
و در مجمع البيان مى گويد: روايت شده كه پيغمبر اين آيه را قرائت مى كرد. شخصى پرسيد: اين ها، چه كسانى هستند كه بعد از ما اسلام مى آورند. رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» دست بر شانه سلمان گذاشت و فرمود: اگر ايمان در ثُريّا باشد، مردانى از نژاد اين مرد، آن را به دست مى آورند.
و در تفسير قمى در ذيل آيه «'''مثل الذين حملوا التوريه ثم لم يحملوها كمثل الحمار'''» مى گويد: حمار كتابها را حمل مى كند، ولى نمى داند كه در آن كتابها چيست ، و به دستورات آن كتابها عمل نمى كند، همچنين بنى اسرائيل كه تورات بر آنان حمل شد، ولى مثل حمار آن را حمل كردند، نه فهميدند كه در آن چيست ، و نه عمل كردند.
 
و در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه ، و طبرانى از ابن عباس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: كسى كه روز جمعه در حالى كه امام مشغول خواندن خطبه است سخن بگويد، مانند الاغى است ، كه كتابها را به دوش مى كشد.
مؤلّف: اين روايت را سيوطى هم، در الدرّ المنثور، از تعدادى از كتب حديث نقل كرده كه از آن جمله است صحيح بخارى، و مسلم و ترمذى، و نسائى، كه همگى از ابى هريره، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، آن را نقل كرده اند. و در روايت نامبردگان آمده: دست خود را بر سرِ سلمان فارسى نهاد، و فرمود: به آن خدايى كه جانم به دست اوست، اگر علم در ثُريّا باشد، مردانى از اين نژاد به آن دست مى يابند.
 
و نيز از سعيد بن منصور و ابن مردويه، از قيس بن سعد بن عباده روايت شده كه گفت: رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: اگر ايمان در ثُريّا باشد، مردانى از اهل فارس آن را به دست مى آورند.
 
و در تفسير قمى، در ذيل آيه «مَثَلُ الّذِينَ حُمّلُوا التَوراة ثُمّ لَم يَحمِلُوهَا كَمَثَلِ الحِمَار» مى گويد: حمار، كتاب ها را حمل مى كند، ولى نمى داند كه در آن كتاب ها چيست و به دستورات آن كتاب ها عمل نمى كند. همچنين بنى اسرائيل كه تورات بر آنان حمل شد، ولى مثل حمار آن را حمل كردند، نه فهميدند كه در آن چيست، و نه عمل كردند.
 
و در الدرّ المنثور است كه ابن ابى شيبه، و طبرانى از ابن عباس روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: كسى كه روز جمعه در حالى كه امام مشغول خواندن خطبه است، سخن بگويد، مانند الاغى است، كه كتاب ها را به دوش مى كشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۵۴ </center>
و حتى آن هم كه به وى مى گويد: ساكت باش ، جمعه اش جمعه نيست .
و حتى آن هم كه به وى مى گويد: ساكت باش، جمعه اش، جمعه نيست.
مؤ لف : در اين روايت بيان قبلى ما كه در وجه اتصال اين آيه به ما قبل داشتيم تاءييد شده است .
 
و در تفسير قمى در ذيل آيه «'''قل يا ايها الذين هادوا'''» آمده كه در تورات نوشته شده بود: اولياى خدا همواره آرزوى مرگ دارند.
مؤلّف: در اين روايت، بيان قبلى ما - كه در وجه اتصال اين آيه به ما قبل داشتيم -  تأييد شده است.
و در كافى به سند خود از عبداللّه بن سنان از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: مردى نزد ابوذر آمد، و گفت : اى اباذر چرا ما از مرگ بدمان مى آيد؟ فرمود: براى اينكه شما دنيا را آباد و آخرت را خراب كرده ايد، و لذا از انتقال از خانه آباد به خانه خراب بدتان مى آيد.
 
و در تفسير قمى، در ذيل آيه «قُل يَا أيُّهَا الّذِينَ هَادُوا» آمده كه در تورات نوشته شده بود: اولياى خدا همواره آرزوى مرگ دارند.
 
و در كافى، به سند خود از عبداللّه بن سنان، از امام صادق «عليه السلام» روايت آورده كه فرمود: مردى نزد ابوذر آمد و گفت: اى اباذر، چرا ما از مرگ بدمان مى آيد؟ فرمود: براى اين كه شما دنيا را آباد و آخرت را خراب كرده ايد، و لذا از انتقال از خانۀ آباد به خانۀ خراب بدتان مى آيد.
 
گفتارى درباره منظور از تعليم حكمت
گفتارى درباره منظور از تعليم حكمت
<span id='link307'><span>
<span id='link307'><span>
==توضيحى درباره رابطه سنت هاى عملى با مبانى اعتقادى ==
==توضيحى درباره رابطه سنت هاى عملى با مبانى اعتقادى ==
انسان در زندگى محدودى كه دارد، و سرگرم آبادى آن است ، چاره اى ندارد جز اينكه در آنچه مى خواهد و آنچه نمى خواهد تابع سنتى باشد، و حركات و سكنات و تمامى مساعى خود را بر طبق آن سنت تنظيم نمايد.
انسان در زندگى محدودى كه دارد، و سرگرم آبادى آن است ، چاره اى ندارد جز اينكه در آنچه مى خواهد و آنچه نمى خواهد تابع سنتى باشد، و حركات و سكنات و تمامى مساعى خود را بر طبق آن سنت تنظيم نمايد.
۱۴٬۴۵۵

ویرایش