۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
<span id='link88'><span> | <span id='link88'><span> | ||
==شمس و | ==شمس و قمر، تابع تدبير خدا و ملازم مسير خود هستند== | ||
كلمه ((ينبغى : سزاوار است (( دلالت بر ترجيح داشتن و بهتر بودن دارد، و معناى اينكه فرموده : ترجيح ندارد خورشيد به ماه برسد اين است كه چنين چيزى از خورشيد سرنزده ، و منظور از اين تعبير اين است كه بفهماند تدبير الهى چيزى نيست كه روزى جارى شود و روزى از روزها متوقف گردد، بلكه تدبيرى است دائمى و خلل ناپذير، مدت معينى ندارد تا بعد از تمام شدن آن مدت به وسيله تدبيرى نقيض آن نقض گردد. | كلمه ((ينبغى : سزاوار است (( دلالت بر ترجيح داشتن و بهتر بودن دارد، و معناى اينكه فرموده : ترجيح ندارد خورشيد به ماه برسد اين است كه چنين چيزى از خورشيد سرنزده ، و منظور از اين تعبير اين است كه بفهماند تدبير الهى چيزى نيست كه روزى جارى شود و روزى از روزها متوقف گردد، بلكه تدبيرى است دائمى و خلل ناپذير، مدت معينى ندارد تا بعد از تمام شدن آن مدت به وسيله تدبيرى نقيض آن نقض گردد. | ||
پس معناى آيه اين است كه : شمس و قمر همواره ملازم آن مسيرى هستند كه برايشان ترسيم شده ، نه خورشيد به ماه مى رسد تا به اين وسيله تدبيرى كه خدا به وسيله آن دو جارى ساخته مختل گردد، و نه شب از روز جلو مى افتد، بلكه اين دو مخلوق خدا در تدبير پشت سر هم قرار دارند، و ممكن نيست از يكديگر جلو بيفتند، و در نتيجه دو تا شب به هم متصل شوند يا دو تا روز به هم بچسبند. | |||
پس معناى آيه اين است كه: شمس و قمر همواره ملازم آن مسيرى هستند كه برايشان ترسيم شده ، نه خورشيد به ماه مى رسد تا به اين وسيله تدبيرى كه خدا به وسيله آن دو جارى ساخته مختل گردد، و نه شب از روز جلو مى افتد، بلكه اين دو مخلوق خدا در تدبير پشت سر هم قرار دارند، و ممكن نيست از يكديگر جلو بيفتند، و در نتيجه دو تا شب به هم متصل شوند يا دو تا روز به هم بچسبند. | |||
در اين آيه شريفه تنها فرمود: خورشيد به ماه نمى رسد، و شب از روز جلو نمى زند، و ديگر نفرمود: ماه هم به خورشيد نمى رسد، و روز هم از شب جلو نمى زند، و اين بدان جهت است كه مقام آيه مقام بيان محفوظ بودن نظم و تدبير الهى از خطر اختلاف و فساد بود، و براى افاده اين معنا خاطرنشان ساختن يك طرف قضيه كافى بود، و چون خورشيد بزرگتر و قوى تر از ماه ، و ماه كوچكتر و ضعيف تر از خورشيد است ، لذا نرسيدن خورشيد به ماه را ذكر كرد و از ذكر آن ، حال عكسش هم روشن مى شود، و شنونده خودش مى فهمد وقتى خورشيد با آن بزرگى و قوتش نتواند به ماه برسد، ماه به طريق اولى نمى تواند به خورشيد برسد. | در اين آيه شريفه تنها فرمود: خورشيد به ماه نمى رسد، و شب از روز جلو نمى زند، و ديگر نفرمود: ماه هم به خورشيد نمى رسد، و روز هم از شب جلو نمى زند، و اين بدان جهت است كه مقام آيه مقام بيان محفوظ بودن نظم و تدبير الهى از خطر اختلاف و فساد بود، و براى افاده اين معنا خاطرنشان ساختن يك طرف قضيه كافى بود، و چون خورشيد بزرگتر و قوى تر از ماه ، و ماه كوچكتر و ضعيف تر از خورشيد است ، لذا نرسيدن خورشيد به ماه را ذكر كرد و از ذكر آن ، حال عكسش هم روشن مى شود، و شنونده خودش مى فهمد وقتى خورشيد با آن بزرگى و قوتش نتواند به ماه برسد، ماه به طريق اولى نمى تواند به خورشيد برسد. | ||
و همچنين است شب ، چون شب عبارت است از نبود روزى كه اين شب ، شب آن روز است ، و وقتى شب كه يك امر عدمى است ، و طبعا متاخر از روز است ، نتوانداز روز پيشى گيرد، عكسش هم معلوم است ، يعنى شنونده خودش مى فهمد كه روز هم از شب يعنى از عدم خودش پيشى نمى گيرد. | و همچنين است شب ، چون شب عبارت است از نبود روزى كه اين شب ، شب آن روز است ، و وقتى شب كه يك امر عدمى است ، و طبعا متاخر از روز است ، نتوانداز روز پيشى گيرد، عكسش هم معلوم است ، يعنى شنونده خودش مى فهمد كه روز هم از شب يعنى از عدم خودش پيشى نمى گيرد. | ||
((و كل فى فلك يسبحون (( - يعنى هر يك از خورشيد و ماه و نجوم و كواكب ديگر در مسير خاص به خود حركت مى كند و در فضا شناور است ، همان طور كه ماهى در آب شنا مى كند، پس كلمه ((فلك (( عبارت است از همان مدار فضايى كه هر يك از اجرام آسمانى در يكى از آن مدارها سير مى كنند، و چون چنين است بعيد نيست كه مراد از كلمه ((كل (( هر يك از خورشيد و ماه و شب و روز باشد، هر چند كه در كلام خداى تعالى شاهدى بر اين معنا نيست . | |||
((و كل فى فلك يسبحون (( - يعنى هر يك از خورشيد و ماه و نجوم و كواكب ديگر در مسير خاص به خود حركت مى كند و در فضا شناور است ، همان طور كه ماهى در آب شنا مى كند، پس كلمه ((فلك (( عبارت است از همان مدار فضايى كه هر يك از اجرام آسمانى در يكى از آن مدارها سير مى كنند، و چون چنين است بعيد نيست كه مراد از كلمه ((كل (( هر يك از خورشيد و ماه و شب و روز باشد، هر چند كه در كلام خداى تعالى شاهدى بر اين معنا نيست. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۳۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۳۵ </center> | ||
و اگر در جمله ((يسبحون (( ضمير جمعى آورده كه خاص عقلا است ، براى اين است كه : اشاره كند به | و اگر در جمله ((يسبحون (( ضمير جمعى آورده كه خاص عقلا است ، براى اين است كه: اشاره كند به اين كه هر يك از اجرام فلكى در برابر مشيت خدا رام است و امر او را اطاعت مى كند، عينا مانند عقلا، همچنان كه اين تعبير در جاى ديگر نيز آمده و فرموده: ((ثم استوى الى السماء و هى دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين ((. | ||
مفسرين در جملات آيه مورد بحث آراى ديگرى دارند، آرايى مضطرب كه ما از نقل آنها خوددارى كرديم ، اگر كسى بخواهد مى تواند به تفاسير مفصل مراجعه كند. | مفسرين در جملات آيه مورد بحث آراى ديگرى دارند، آرايى مضطرب كه ما از نقل آنها خوددارى كرديم ، اگر كسى بخواهد مى تواند به تفاسير مفصل مراجعه كند. | ||
وَ ءَايَةٌ لهَُّمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتهُمْ فى الْفُلْكِ الْمَشحُونِ | وَ ءَايَةٌ لهَُّمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتهُمْ فى الْفُلْكِ الْمَشحُونِ | ||
راغب مى گويد: ((كلمه ((ذريه (( در اصل به معناى فرزندان خردسال است ، ولى در استعمالهاى متعارف در خردسالان و بزرگ سالان هر دو استعمال مى شود، هم در يك نفر به كار مى رود، و هم در چند نفر، ولى اصلش به معناى چند نفر است . | |||
و كلمه ((فلك (( به معناى كشتى است . و كلمه ((مشحون (( به معناى مملو است . | راغب مى گويد: ((كلمه ((ذريه (( در اصل به معناى فرزندان خردسال است ، ولى در استعمالهاى متعارف در خردسالان و بزرگ سالان هر دو استعمال مى شود، هم در يك نفر به كار مى رود، و هم در چند نفر، ولى اصلش به معناى چند نفر است. | ||
و كلمه ((فلك (( به معناى كشتى است . و كلمه ((مشحون (( به معناى مملو است. | |||
اين آيه شريفه آيت ديگرى از آيت هاى ربوبيت خداى تعالى را بيان مى كند، و آن عبارت است از جريان تدابير او در درياها كه ذريه بشر را در كشتى حمل مى كند و كشتى از آنان و از اثاث و كالاى آنان پر مى شود، و از يك طرف دريا به طرف ديگر دريا عبور مى كنند و دريا را وسيله و راه تجارت و ساير اغراض خود قرار مى دهند. | اين آيه شريفه آيت ديگرى از آيت هاى ربوبيت خداى تعالى را بيان مى كند، و آن عبارت است از جريان تدابير او در درياها كه ذريه بشر را در كشتى حمل مى كند و كشتى از آنان و از اثاث و كالاى آنان پر مى شود، و از يك طرف دريا به طرف ديگر دريا عبور مى كنند و دريا را وسيله و راه تجارت و ساير اغراض خود قرار مى دهند. | ||
آرى كسى ايشان را در دريا حمل نمى كند، و از خطر غرق حفظ نمى كند، مگر خداى | |||
آرى كسى ايشان را در دريا حمل نمى كند، و از خطر غرق حفظ نمى كند، مگر خداى تعالى، چون تمامى آثار و خواصى كه بشر در سوار شدن به كشتى از آنها استفاده مى كند، همه امورى است كه خدا مسخرش كرده ، و همه به خلقت خدا منتهى مى گردد، علاوه بر اين، اين اسباب اگر به خدا منتهى نشود، هيچ اثر و خاصيتى نخواهد داشت. | |||
و اگر حمل بر كشتى را به ذريه بشر نسبت داد، نه به خود بشر، و خلاصه اگر فرمود: ((حملنا ذريتهم (( و نفرمود: ((حملناهم (( به اين منظور است كه ب ه اين وسيله غرق محبت و مهر و شفقت شنونده را تحريك كند. | و اگر حمل بر كشتى را به ذريه بشر نسبت داد، نه به خود بشر، و خلاصه اگر فرمود: ((حملنا ذريتهم (( و نفرمود: ((حملناهم (( به اين منظور است كه ب ه اين وسيله غرق محبت و مهر و شفقت شنونده را تحريك كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۳۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۳۶ </center> | ||
((و خلقنا لهم من مثله ما يركبون (( | ((و خلقنا لهم من مثله ما يركبون(( | ||
مراد از اين جمله - به طورى كه ديگران تفسير كرده اند - چارپايان است ، چون در جاى ديگر، كشتى و چارپايان را با هم آورده و فرموده : ((و جعل لكم من الفلك و الانعام ما تركبون (( و نيز فرموده : ((و عليهاو على الفلك تحملون (( بعضى كشتى را در آيه قبل حمل بر كشتى نوح ، و آيه مورد بحث را حمل بر كشتى ها و زورق ها و بلم هاى ديگر كرده اند كه بشر بعد از كشتى نوح براى خود درست كرده . و اين تفسير تفسيرى است بد و بى معنا. | مراد از اين جمله - به طورى كه ديگران تفسير كرده اند - چارپايان است ، چون در جاى ديگر، كشتى و چارپايان را با هم آورده و فرموده : ((و جعل لكم من الفلك و الانعام ما تركبون (( و نيز فرموده : ((و عليهاو على الفلك تحملون (( بعضى كشتى را در آيه قبل حمل بر كشتى نوح ، و آيه مورد بحث را حمل بر كشتى ها و زورق ها و بلم هاى ديگر كرده اند كه بشر بعد از كشتى نوح براى خود درست كرده . و اين تفسير تفسيرى است بد و بى معنا. | ||
و نظير آن ، تفسير آن كسى است كه جمله مورد بحث را به شتر تنها معنا كرده . و چه بسا مفسرينى كه جمله مورد بحث را كه مى فرمايد: ((و براى شما از مثل كشتى چيرهاى ديگرى خلق كرديم كه بر آن سوار مى شويد(( حمل بر طياره و سفينه هاى فضايى عصر حاضر كرده اند. و ليكن تعميم دادن آيه بهتر است . | |||
و نظير آن ، تفسير آن كسى است كه جمله مورد بحث را به شتر تنها معنا كرده. و چه بسا مفسرينى كه جمله مورد بحث را كه مى فرمايد: ((و براى شما از مثل كشتى چيرهاى ديگرى خلق كرديم كه بر آن سوار مى شويد(( حمل بر طياره و سفينه هاى فضايى عصر حاضر كرده اند. و ليكن تعميم دادن آيه بهتر است. | |||
وَ إِن نَّشأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صرِيخَ لهَُمْ وَ لا هُمْ يُنقَذُونَ | وَ إِن نَّشأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صرِيخَ لهَُمْ وَ لا هُمْ يُنقَذُونَ | ||
كلمه صريخ به معناى آن كسى است كه ناله آدمى را بشنود و استغاثه او را جواب گويد و به فرياد او برسد. و كلمه انقاذ به معناى نجات دادن از غرق است . | |||
كلمه صريخ به معناى آن كسى است كه ناله آدمى را بشنود و استغاثه او را جواب گويد و به فرياد او برسد. و كلمه انقاذ به معناى نجات دادن از غرق است. | |||
و اين آيه شريفه با آيه قبلش كه مى فرمود: ((انا حملنا ذريتهم فى الفلك المشحون (( متصل است و مى خواهد بفرمايد: اختيار، با ماست ، اگر خواستيم غرقشان مى كنيم ، و در اين صورت احدى نيست كه استغاثه آنان را جواب بدهد، و هيچ نجات دهنده اى نيست كه ايشان را از غرق شدن برهاند. | و اين آيه شريفه با آيه قبلش كه مى فرمود: ((انا حملنا ذريتهم فى الفلك المشحون (( متصل است و مى خواهد بفرمايد: اختيار، با ماست ، اگر خواستيم غرقشان مى كنيم ، و در اين صورت احدى نيست كه استغاثه آنان را جواب بدهد، و هيچ نجات دهنده اى نيست كه ايشان را از غرق شدن برهاند. | ||
إِلا رَحْمَةً مِّنَّا وَ | |||
إِلا رَحْمَةً مِّنَّا وَ مَتَاعاً إِلى حِينٍ | |||
اين استثناء، استثناى مفرغ است ، و تقدير كلام : ((لا ينجون بسبب من الاسباب و بامر من الامور الا لرحمة منا تنالهم و لتمتع الى حين الاجل المسمى قدرناه لهم : به هيچ سببى از اسباب ، و هيچ امرى از امور، نجات پيدا نمى كنند، مگر به خاطر رحمتى از ما كه شاملشان گردد، و به خاطر اينكه تا مدتى معين كه برايشان تقدير كرده ايم زنده بمانند(( مى باشد. | اين استثناء، استثناى مفرغ است ، و تقدير كلام : ((لا ينجون بسبب من الاسباب و بامر من الامور الا لرحمة منا تنالهم و لتمتع الى حين الاجل المسمى قدرناه لهم : به هيچ سببى از اسباب ، و هيچ امرى از امور، نجات پيدا نمى كنند، مگر به خاطر رحمتى از ما كه شاملشان گردد، و به خاطر اينكه تا مدتى معين كه برايشان تقدير كرده ايم زنده بمانند(( مى باشد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۳۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۳۷ </center> | ||
<span id='link89'><span> | <span id='link89'><span> | ||
==معناى جمله اتقوا ما بين ايديكم و ما خلفكم و جواب كفار به دعوت به تقوى پروا از خالق == | ==معناى جمله اتقوا ما بين ايديكم و ما خلفكم و جواب كفار به دعوت به تقوى پروا از خالق == | ||
وَ إِذَا قِيلَ لهَُمُ اتَّقُوا مَا بَينَ أَيْدِيكُمْ وَ مَا خَلْفَكمْ لَعَلَّكمْ تُرْحَمُونَ | وَ إِذَا قِيلَ لهَُمُ اتَّقُوا مَا بَينَ أَيْدِيكُمْ وَ مَا خَلْفَكمْ لَعَلَّكمْ تُرْحَمُونَ |
ویرایش