۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
<span id='link138'><span> | <span id='link138'><span> | ||
==وصف نعمت هاى بهشتى ابرار | ==وصف نعمت هاى بهشتى ابرار== | ||
وَ جَزَاهُم بِمَا صبرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً | وَ جَزَاهُم بِمَا صبرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً | ||
منظور از «'''صبر'''» صبرشان در برابر مصيبت ، و در برابر اطاعت ، و از معصيت است ، چون اين طايفه در زندگى دنيا به جز وجه پروردگارشان طلبى نداشتند، اراده او را بر خواست خود مقدم مى داشتند، در نتيجه در برابر آنچه او براى آنان مقدر كرده بود، و هر محنت و مصيبتى كه براى آنان خواسته بود صبر مى كردند، و نيز بر امتثال هر فرمانى كه به ايشان داده بود، و بر ترك هر عملى كه ايشان را از آن نهى كرده بود صبر مى كردند، هر چند كه با خواست خودشان مخالف بود، و لذا خداى تعالى مشقت و زحمتى را كه در راه بندگى او تحمل كرده بودند به نعمت و راحت مبدل كرد. | منظور از «'''صبر'''» صبرشان در برابر مصيبت ، و در برابر اطاعت ، و از معصيت است ، چون اين طايفه در زندگى دنيا به جز وجه پروردگارشان طلبى نداشتند، اراده او را بر خواست خود مقدم مى داشتند، در نتيجه در برابر آنچه او براى آنان مقدر كرده بود، و هر محنت و مصيبتى كه براى آنان خواسته بود صبر مى كردند، و نيز بر امتثال هر فرمانى كه به ايشان داده بود، و بر ترك هر عملى كه ايشان را از آن نهى كرده بود صبر مى كردند، هر چند كه با خواست خودشان مخالف بود، و لذا خداى تعالى مشقت و زحمتى را كه در راه بندگى او تحمل كرده بودند به نعمت و راحت مبدل كرد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۷ </center> | ||
مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلى الاَرَائكِ لا يَرَوْنَ فِيهَا شمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً | مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلى الاَرَائكِ لا يَرَوْنَ فِيهَا شمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً | ||
كلمه «'''ارائك '''» جمع كلمه «'''اريكه '''» است ، كه به معناى هر چيزى است كه به آن تكيه دهند، و كلمه «'''زمهرير'''» به معناى سرماى شديد است . | كلمه «'''ارائك '''» جمع كلمه «'''اريكه '''» است ، كه به معناى هر چيزى است كه به آن تكيه دهند، و كلمه «'''زمهرير'''» به معناى سرماى شديد است . | ||
و معناى آيه اين است كه : خداى تعالى مشقت هايى را كه تحمل كردند به بهشت و نعمت مبدل كرد، در حالى كه اينان در آن بهشت بر تكيه گاهها تكيه داشتند، و در بهشت نه آفتابى مى بينند تا از گرماى آن متاذى شوند، و نه زمهريرى تا از سرماى آن ناراحت گردند. | و معناى آيه اين است كه : خداى تعالى مشقت هايى را كه تحمل كردند به بهشت و نعمت مبدل كرد، در حالى كه اينان در آن بهشت بر تكيه گاهها تكيه داشتند، و در بهشت نه آفتابى مى بينند تا از گرماى آن متاذى شوند، و نه زمهريرى تا از سرماى آن ناراحت گردند. | ||
وَ دَانِيَةً عَلَيهِمْ | |||
وَ دَانِيَةً عَلَيهِمْ ظِلَالُهَا وَ ذُلِّلَت قُطوفُهَا تَذْلِيلاً | |||
كلمه «'''ظلال '''» جمع ظل (سايه ) است ، و منظور از نزديكى سايه بر سر آنان اين است كه سايه بر سر آنان گسترده است ، پس كلمه «'''دانيه '''» در خصوص اين مورد هم معناى خود را دارد و هم معناى گس تردگى را مى دهد. و كلمه «'''قطوف '''» جمع قطف - به كسره قاف و سكون طاء - است ، و «'''قطف '''» به معناى ميوه چيده شده است . و «'''تذليل قطوف براى آنان '''» به اين معناست كه خداى تعالى ميوه هاى بهشتى را براى ايشان مسخر كرده ، و تحت فرمان و اراده آنان قرارداده ، به هر نحو كه بخواهند بدون هيچ مانع و زحمتى بچينند. | كلمه «'''ظلال '''» جمع ظل (سايه ) است ، و منظور از نزديكى سايه بر سر آنان اين است كه سايه بر سر آنان گسترده است ، پس كلمه «'''دانيه '''» در خصوص اين مورد هم معناى خود را دارد و هم معناى گس تردگى را مى دهد. و كلمه «'''قطوف '''» جمع قطف - به كسره قاف و سكون طاء - است ، و «'''قطف '''» به معناى ميوه چيده شده است . و «'''تذليل قطوف براى آنان '''» به اين معناست كه خداى تعالى ميوه هاى بهشتى را براى ايشان مسخر كرده ، و تحت فرمان و اراده آنان قرارداده ، به هر نحو كه بخواهند بدون هيچ مانع و زحمتى بچينند. | ||
وَ يُطاف عَلَيهِم بِئَانِيَةٍ مِّن فِضةٍ وَ أَكْوَابٍ كانَت قَوَارِيرَا | وَ يُطاف عَلَيهِم بِئَانِيَةٍ مِّن فِضةٍ وَ أَكْوَابٍ كانَت قَوَارِيرَا | ||
كلمه «'''آنيه '''» جمع كلمه «'''اناء'''» به معناى ظرف است ، همانطور كه كلمه «'''اكسيه '''» جمع كساء است ، و «'''اكواب '''» جمع كوب ، به معناى ظرف آب است ، البته ظرفى كه مانند ليوان نه دسته داشته باشد و نه لوله ، و مراد از اينكه فرمود با چنين ظرفهاى نقره فام دور آنان طواف مى كنند، طواف كردن خدام بهشتى است كه براى اهل بهشت طعام و آب مى آورند، و توضيح بيشترش در ذيل آيه «'''و يطوف عليهم ولدان ...'''» مى آيد. | كلمه «'''آنيه '''» جمع كلمه «'''اناء'''» به معناى ظرف است ، همانطور كه كلمه «'''اكسيه '''» جمع كساء است ، و «'''اكواب '''» جمع كوب ، به معناى ظرف آب است ، البته ظرفى كه مانند ليوان نه دسته داشته باشد و نه لوله ، و مراد از اينكه فرمود با چنين ظرفهاى نقره فام دور آنان طواف مى كنند، طواف كردن خدام بهشتى است كه براى اهل بهشت طعام و آب مى آورند، و توضيح بيشترش در ذيل آيه «'''و يطوف عليهم ولدان ...'''» مى آيد. | ||
قَوَارِيرَا مِن فِضةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيراً | قَوَارِيرَا مِن فِضةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيراً | ||
كلمه «'''قوارير'''» در اين آيه بدل است از قوارير در آيه قبلى . | كلمه «'''قوارير'''» در اين آيه بدل است از قوارير در آيه قبلى . | ||
و بعضى گفته اند: منظور از نقره اى بودن قوارير تشبيه ظرفهاى بهشتى است ، كه از نظر صفا و زيبايى مانند ظرف نقره است نه اينكه حقيقتا از جنس نقره باشد. | و بعضى گفته اند: منظور از نقره اى بودن قوارير تشبيه ظرفهاى بهشتى است ، كه از نظر صفا و زيبايى مانند ظرف نقره است نه اينكه حقيقتا از جنس نقره باشد. | ||
بعضى هم احتمال داده اند كه كلمه اى در آيه حذف شده باشد، و تقدير آن «'''قوارير من صفاء الفضه '''» باشد. | |||
بعضى هم احتمال داده اند كه كلمه اى در آيه حذف شده باشد، و تقدير آن «'''قوارير من صفاء الفضه'''» باشد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۸ </center> | ||
و ضمير فاعلى در فعل «'''قدروها'''» به همان طايفه ابرار بر مى گردد، مى خواهد بفهماند ظرفهاى غذا و شراب را خود ابرار بر طبق ميل خود اندازه گيرى مى كنند، از غذا و شراب هر مقدارى كه بخواهند استفاده كنند ظرف آن غذا و شراب را هم به اندازه همان مقدار طعام و شراب اندازه گيرى مى كنند، و خلاصه چيزى از غذا و شرابشان در ظرف زياد و كم نمى آيد، آيه شريفه «'''لهم ما يشاون فيها'''»، و آيه «'''يفجرونها تفجيرا'''» نيز اشاره اى به اين معنا دارد. | و ضمير فاعلى در فعل «'''قدروها'''» به همان طايفه ابرار بر مى گردد، مى خواهد بفهماند ظرفهاى غذا و شراب را خود ابرار بر طبق ميل خود اندازه گيرى مى كنند، از غذا و شراب هر مقدارى كه بخواهند استفاده كنند ظرف آن غذا و شراب را هم به اندازه همان مقدار طعام و شراب اندازه گيرى مى كنند، و خلاصه چيزى از غذا و شرابشان در ظرف زياد و كم نمى آيد، آيه شريفه «'''لهم ما يشاون فيها'''»، و آيه «'''يفجرونها تفجيرا'''» نيز اشاره اى به اين معنا دارد. | ||
احتمال هم دارد ضمير به خدمتگزاران طوافگر برگردد، كه در باره آنان فرموده : «'''يطاف عليهم '''» و مراد اين باشد كه خدمتگزاران ظرفهاى غذا و شراب را به آن مقدار غذا و شرابى كه ابرار احتياج دارند اندازه گيرى مى كنند، در نتيجه چيزى از غذا و شرابشان در ظرفها نمى ماند، و كم هم نمى آيد. | احتمال هم دارد ضمير به خدمتگزاران طوافگر برگردد، كه در باره آنان فرموده : «'''يطاف عليهم '''» و مراد اين باشد كه خدمتگزاران ظرفهاى غذا و شراب را به آن مقدار غذا و شرابى كه ابرار احتياج دارند اندازه گيرى مى كنند، در نتيجه چيزى از غذا و شرابشان در ظرفها نمى ماند، و كم هم نمى آيد. | ||
وَ يُسقَوْنَ فِيهَا كَأْساً كانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلاً | وَ يُسقَوْنَ فِيهَا كَأْساً كانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلاً | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: در عرب مرسوم بوده كه از زنجبيل استفاده عطرو بوى خوش مى كرده اند، و آن را در جام نوشيدنيها مى ريختند، در اين آيه هم به ابرار وعده داده كه زنجبيل بهشتى را كه پاكيزه تر و خوشبوتر است در جام شرابشان مى ريزند. | بعضى از مفسرين گفته اند: در عرب مرسوم بوده كه از زنجبيل استفاده عطرو بوى خوش مى كرده اند، و آن را در جام نوشيدنيها مى ريختند، در اين آيه هم به ابرار وعده داده كه زنجبيل بهشتى را كه پاكيزه تر و خوشبوتر است در جام شرابشان مى ريزند. | ||
عَيْناً فِيهَا تُسمَّى سلْسبِيلاً | عَيْناً فِيهَا تُسمَّى سلْسبِيلاً | ||
يعنى «'''من عين '''» و يا «'''اعنى عينا'''» و يا «'''اخص عينا'''» خلاصه منصوب بودن عين يا به خاطر افتادن حرف جر «'''من '''» | |||
وَ يَطوف عَلَيهِمْ | يعنى «'''من عين '''» و يا «'''اعنى عينا'''» و يا «'''اخص عينا'''» خلاصه منصوب بودن عين يا به خاطر افتادن حرف جر «'''من '''» است، و يا فعلى در تقدير است كه كلمه «'''عين '''» را به عنوان مفعول نصب داده ، راغب گفته: كلمه «'''سلسبيل '''» به معناى آبى سبك و لذيذ و برنده است. | ||
وَ يَطوف عَلَيهِمْ وِلْدَانٌ مخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتهُمْ حَسِبْتهُمْ لُؤْلُؤاً مَّنثُوراً | |||
يعنى فرزندانى بهشتى پيرامون ابرار طواف مى كنند، كه هميشه طراوت و خرمى جوانى و زيبايى منظر را دارند. | يعنى فرزندانى بهشتى پيرامون ابرار طواف مى كنند، كه هميشه طراوت و خرمى جوانى و زيبايى منظر را دارند. | ||
ولى بعضى گفته اند: «'''ولدان مخلدون '''» به معناى جوانانى است كه گوشواره معروف به «'''خلده '''» را به گوش دارند. و منظور از اينكه فرمود: تو گمان مى كنى كه لولو منثورند، اين است كه آن خدمتگزاران آنقدر صفاى لون دارند، و آنقدر چهره هايشان نورانى است كه نور رويشان به روى يكديگر مى تابد، تو گويى در مجالسى كه ايشان خدمت مى كنند لولو نثار كرده اند. | ولى بعضى گفته اند: «'''ولدان مخلدون '''» به معناى جوانانى است كه گوشواره معروف به «'''خلده '''» را به گوش دارند. و منظور از اينكه فرمود: تو گمان مى كنى كه لولو منثورند، اين است كه آن خدمتگزاران آنقدر صفاى لون دارند، و آنقدر چهره هايشان نورانى است كه نور رويشان به روى يكديگر مى تابد، تو گويى در مجالسى كه ايشان خدمت مى كنند لولو نثار كرده اند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۹ </center> | ||
وَ إِذَا رَأَيْت ثمَّ رَأَيْت نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً | وَ إِذَا رَأَيْت ثمَّ رَأَيْت نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً | ||
كلمه «'''ثم '''» - با فتحه اول - ظرف مكان است ، و جز در ظرف مكان استعمال نمى شود، و لذا بعضى گفته اند: معناى «'''رايت '''» ى اول ، اين است كه اگر چشم خود را بدانجا يعنى به بهشت بيفكنى ، در آنجا نعيمى مى بينى كه با زبان قابل وصف نيست ، و ملك كبيرى مى بينى كه با هيچ مقياسى نمى توان تقديرش كرد. | كلمه «'''ثم '''» - با فتحه اول - ظرف مكان است ، و جز در ظرف مكان استعمال نمى شود، و لذا بعضى گفته اند: معناى «'''رايت '''» ى اول ، اين است كه اگر چشم خود را بدانجا يعنى به بهشت بيفكنى ، در آنجا نعيمى مى بينى كه با زبان قابل وصف نيست ، و ملك كبيرى مى بينى كه با هيچ مقياسى نمى توان تقديرش كرد. | ||
بعضى ديگر گفته اند: كلمه «'''ثم '''» صله اى است كه موصولش حذف شده ،و تقدير كلام و «'''اذا رايت ما ثم من النعيم و الملك '''» است ، يعنى و اگر ببينى آنچه در آنجا از نعيم و ملك كه هست نعيم و ملكى كبير خواهى ديد، در نتيجه آيه مورد بحث نظير آيه «'''لقد تقطع بينكم '''» است ، از ميان علماى نحو كوفيان جائز دانسته اند كه موصول حذف بشود، وصله اش بماند، هر چند بصريها آن را جائز ندانسته اند. | بعضى ديگر گفته اند: كلمه «'''ثم '''» صله اى است كه موصولش حذف شده ،و تقدير كلام و «'''اذا رايت ما ثم من النعيم و الملك '''» است ، يعنى و اگر ببينى آنچه در آنجا از نعيم و ملك كه هست نعيم و ملكى كبير خواهى ديد، در نتيجه آيه مورد بحث نظير آيه «'''لقد تقطع بينكم '''» است ، از ميان علماى نحو كوفيان جائز دانسته اند كه موصول حذف بشود، وصله اش بماند، هر چند بصريها آن را جائز ندانسته اند. | ||
عَلِيهُمْ ثِيَاب سندُسٍ خُضرٌ وَ إِستَبرَقٌ ... | عَلِيهُمْ ثِيَاب سندُسٍ خُضرٌ وَ إِستَبرَقٌ ... | ||
ظاهرا كلمه «'''عاليهم '''» حال است از ابرار، و ضمير «'''هم '''» و ساير ضماير جمع هم به ايشان بر مى گردد، و كلمه «'''ثياب '''» فاعل آن حال است ، و كلمه «'''سندس '''» - همانطورى كه گفته اند - به معناى پارچه نازكى است كه از حرير بافته شده باشد، و كلمه «'''خضر'''» صفت كلمه «'''ثياب '''» است ، و كلمه «'''استبرق '''» به معناى پارچه اى است درشت باف كه از ابريشم بافته شده باشد، اين كلمه مانند كلمه «'''سندس '''» در اصل عربى نبوده ، بلكه از غير عرب گرفته | |||
ظاهرا كلمه «'''عاليهم '''» حال است از ابرار، و ضمير «'''هم '''» و ساير ضماير جمع هم به ايشان بر مى گردد، و كلمه «'''ثياب '''» فاعل آن حال است ، و كلمه «'''سندس '''» - همانطورى كه گفته اند - به معناى پارچه نازكى است كه از حرير بافته شده باشد، و كلمه «'''خضر'''» صفت كلمه «'''ثياب '''» است ، و كلمه «'''استبرق '''» به معناى پارچه اى است درشت باف كه از ابريشم بافته شده باشد، اين كلمه مانند كلمه «'''سندس '''» در اصل عربى نبوده ، بلكه از غير عرب گرفته شده، و تغييرى بدان داده شده است . | |||
«'''و حلوا اساور من فضه '''» - مصدر «'''تحليه '''» كه فعل «'''حلوا'''» از آن مشتق است به معناى زينت دادن و آراستن است ، و كلمه «'''اساور'''» جمع سوار (النگو) است و راغب گفته اين كلمه معرب «'''دستواره '''» است . | «'''و حلوا اساور من فضه '''» - مصدر «'''تحليه '''» كه فعل «'''حلوا'''» از آن مشتق است به معناى زينت دادن و آراستن است ، و كلمه «'''اساور'''» جمع سوار (النگو) است و راغب گفته اين كلمه معرب «'''دستواره '''» است . | ||
مقصود از | |||
==مقصود از «شراب طهور» كه در بهشت به ابرار نوشانده مى شود== | |||
«'''و سقيهم ربهم شرابا طهورا'''» - خدايشان شرابى به ايشان نوشانيد كه طهور بود، يعنى در پاكى به حد نهايت بود، شرابى بود كه هيچ قذارت و پليدى را باقى نمى گذاشت ، | «'''و سقيهم ربهم شرابا طهورا'''» - خدايشان شرابى به ايشان نوشانيد كه طهور بود، يعنى در پاكى به حد نهايت بود، شرابى بود كه هيچ قذارت و پليدى را باقى نمى گذاشت ، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۱۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۱۰ </center> | ||
و يكى از قذارتهاى درونى آدمى غفلت از خداى سبحان ، و بى توجهى به اوست ، پس ابرار كه اين شراب طهور را نوشيدند محجوب از پروردگارشان نيستند، و لذا آنان مى توانستند خدا را حمد بگويند، همچنان كه قرآن فرموده : «'''و اخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين '''»، و ما در تفسير سوره حمد گفتيم : حمد وصفى است كه جز بندگان خالص خدا صلاحيت آن را ندارند، چون خود خداى تعالى فرموده : «'''سبحان اللّه عما يصفون الا عباد اللّه لمخلصين '''». | و يكى از قذارتهاى درونى آدمى غفلت از خداى سبحان ، و بى توجهى به اوست ، پس ابرار كه اين شراب طهور را نوشيدند محجوب از پروردگارشان نيستند، و لذا آنان مى توانستند خدا را حمد بگويند، همچنان كه قرآن فرموده : «'''و اخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين '''»، و ما در تفسير سوره حمد گفتيم : حمد وصفى است كه جز بندگان خالص خدا صلاحيت آن را ندارند، چون خود خداى تعالى فرموده : «'''سبحان اللّه عما يصفون الا عباد اللّه لمخلصين '''». | ||
خداى تعالى در جمله «'''و سقيهم ربهم '''» همه واسطه ها را حذف كرده ، و نوشاندن به ايشان را مستقيما به خودش نسبت داده ، و اين از همه نعمتهايى كه در بهشت به ايشان داده افضل است ، و چه بسا يكى از نعمت هايى باشد كه به حكم آيه «'''لهم ما يشاون فيها و لدينا مزيد'''» خواست خود بشر بدان نمى رسد. | خداى تعالى در جمله «'''و سقيهم ربهم '''» همه واسطه ها را حذف كرده ، و نوشاندن به ايشان را مستقيما به خودش نسبت داده ، و اين از همه نعمتهايى كه در بهشت به ايشان داده افضل است ، و چه بسا يكى از نعمت هايى باشد كه به حكم آيه «'''لهم ما يشاون فيها و لدينا مزيد'''» خواست خود بشر بدان نمى رسد. | ||
إِنَّ هَذَا كانَ لَكمْ جَزَاءً وَ كانَ سعْيُكم مَّشكُوراً | إِنَّ هَذَا كانَ لَكمْ جَزَاءً وَ كانَ سعْيُكم مَّشكُوراً | ||
در اين آيه شريفه دو احتمال هست ، يكى اينكه حكايت خطابى باشد كه از ناحيه خداى تعالى به هنگام پرداخت اجرشان به ايشان مى شود. و احتمال دوم اين است كه جمله يقال لهم - به ايشان گفته مى شود در تقدير باشد. | در اين آيه شريفه دو احتمال هست ، يكى اينكه حكايت خطابى باشد كه از ناحيه خداى تعالى به هنگام پرداخت اجرشان به ايشان مى شود. و احتمال دوم اين است كه جمله يقال لهم - به ايشان گفته مى شود در تقدير باشد. | ||
و جمله «'''و كان سعيكم مشكورا'''» خود، انشاى شكر در برابر مساعى مرضيه و اعمال مقبوله ايشان است ، و خوشا به حالشان كه با چه كلام پاكيزه اى خطاب مى شوند. | و جمله «'''و كان سعيكم مشكورا'''» خود، انشاى شكر در برابر مساعى مرضيه و اعمال مقبوله ايشان است ، و خوشا به حالشان كه با چه كلام پاكيزه اى خطاب مى شوند. | ||
<span id='link140'><span> | <span id='link140'><span> | ||
==اشاره به وجه اينكه در شمار نعم بهشتى ابرار، از حورالعين نام برده نشده است == | ==اشاره به وجه اينكه در شمار نعم بهشتى ابرار، از حورالعين نام برده نشده است == | ||
اين را هم بايد دانست كه در آيات مورد بحث نعمت زنان بهشتى يعنى حور العين را جزو نعمت هاى بهشتى ذكر نكرده با اينكه در كلام مجيد خداى تعالى هر جا سخن از نعيم بهشت شده ، حور العين جزو مهم ترين آنها ذكر شده است . ممكن است از ظاهر جريان چنين فهميده شود كه علت آن اين بوده كه در بين ابرار مورد نظر آيات ، كسى از طايفه زنان بوده ، (و خداى تعالى براى رعايت حرمت او سخن از حور العين به ميان نياورده است ). | اين را هم بايد دانست كه در آيات مورد بحث نعمت زنان بهشتى يعنى حور العين را جزو نعمت هاى بهشتى ذكر نكرده با اينكه در كلام مجيد خداى تعالى هر جا سخن از نعيم بهشت شده ، حور العين جزو مهم ترين آنها ذكر شده است . ممكن است از ظاهر جريان چنين فهميده شود كه علت آن اين بوده كه در بين ابرار مورد نظر آيات ، كسى از طايفه زنان بوده ، (و خداى تعالى براى رعايت حرمت او سخن از حور العين به ميان نياورده است ). |
ویرایش