۱۶٬۸۸۰
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
«'''أَمَّا مَنِ استَغْنى * فَأَنت لَهُ تَصدَّى * وَ مَا عَلَيْك أَلا يَزَّكى'''»: | «'''أَمَّا مَنِ استَغْنى * فَأَنت لَهُ تَصدَّى * وَ مَا عَلَيْك أَلا يَزَّكى'''»: | ||
كلمات «غنى» و «استغناء» و «تغنى» و «تغانى» - به طورى كه راغب گفته - به يك معنى مى باشند. پس مراد از «مَن استَغنى»، كسى است كه خود را توانگر نشان دهد و ثروت خود را، به رُخ مردم بكشد. و لازمۀ اين عمل، اين است كه بخواهد از سايرين سر و گردنى بلندتر باشد، و رياست و عظمتى در چشم مردم داشته باشد، و از پيروى حق عارش بيايد، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «إنّ الإنسانَ لَيَطغى أن رَآهُ استَغنى»، و كلمۀ «تَصَدّى»، به معناى متعرض شدن و روى آوردن به چيزى و اهتمام در امر آن است. | كلمات «غنى» و «استغناء» و «تغنى» و «تغانى» - به طورى كه راغب گفته - به يك معنى مى باشند. پس مراد از «مَن استَغنى»، كسى است كه خود را توانگر نشان دهد و ثروت خود را، به رُخ مردم بكشد. و لازمۀ اين عمل، اين است كه بخواهد از سايرين سر و گردنى بلندتر باشد، و رياست و عظمتى در چشم مردم داشته باشد، و از پيروى حق عارش بيايد، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «إنّ الإنسانَ لَيَطغى * أن رَآهُ استَغنى»، و كلمۀ «تَصَدّى»، به معناى متعرض شدن و روى آوردن به چيزى و اهتمام در امر آن است. | ||
در اين آيه و شش آيه بعدش، اشاره مفصلى است به اين كه ملاك در آن عبوس شدن و پشت كردن چه بوده، كه به خاطر آن، مستوجب عتاب شده. حاصل آن اين است كه: تو خيلى به وضع مستكبران و اعراض كنندگان از پيروى حق مى پردازى، و زياد به وضع آن ها اعتناء مى كنى؛ در حالى كه اگر او نخواهد خود را پاك كند، بر تو تكليفى نيست و بر عكس، از وضع آن كس كه خود را پاك كرده و از خدا مى ترسد، بى اعتنايى مى كنى. | در اين آيه و شش آيه بعدش، اشاره مفصلى است به اين كه ملاك در آن عبوس شدن و پشت كردن چه بوده، كه به خاطر آن، مستوجب عتاب شده. حاصل آن اين است كه: تو خيلى به وضع مستكبران و اعراض كنندگان از پيروى حق مى پردازى، و زياد به وضع آن ها اعتناء مى كنى؛ در حالى كه اگر او نخواهد خود را پاك كند، بر تو تكليفى نيست و بر عكس، از وضع آن كس كه خود را پاك كرده و از خدا مى ترسد، بى اعتنايى مى كنى. | ||
«'''وَ مَا عَلَيكَ ألّا | «'''وَ مَا عَلَيكَ ألّا يَزَكّى'''»: بعضى گفته اند: كلمۀ «ما» نافيه است، و معنايش اين است كه: اگر او نخواست خود را تزكيه كند، حَرَج و مسؤوليتى بر تو نيست، تا رهايى از آن مسؤوليت، تو را حريص كند به مسلمان شدن او، و غفلت ورزيدن از آن هايى كه قبلا به طيب خاطر مسلمان شده اند. | ||
بعضى گفته اند: كلمۀ «ما»، استفهام انكارى است، و به آيه چنين معنا مى دهد: | بعضى گفته اند: كلمۀ «ما»، استفهام انكارى است، و به آيه چنين معنا مى دهد: | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۳: | ||
«'''وَ أَمَّا مَن جَاءَك يَسعَى * وَ هُوَ يخْشى * فَأَنت عَنْهُ تَلَهَّى'''»: | «'''وَ أَمَّا مَن جَاءَك يَسعَى * وَ هُوَ يخْشى * فَأَنت عَنْهُ تَلَهَّى'''»: | ||
كلمۀ «سعى»، به معناى سرعت در دويدن است. پس معناى آيه - به حسب آنچه مقام دست مى دهد - اين است كه: آن كس كه به شتاب نزدت مى آيد تا به وسيله معارف دين و مواعظى كه از تو مى شنود، خود را پاك كند، «وَ هُوَ يَخشى»، در حالى كه از خدا مى ترسد و خشيت، خود آيت و نشانه آن است كه او به وسيله قرآن متذكر شده است، همچنان كه فرمود: «مَا أنزَلنَا عَلَيكَ القُرآنَ لِتَشقى إلّا تَذكِرَةً لِمَن يَخشى»، و نيز فرموده: «سَيَذّكَرُ مَن يَخشَى». | كلمۀ «سعى»، به معناى سرعت در دويدن است. پس معناى آيه - به حسب آنچه مقام دست مى دهد - اين است كه: آن كس كه به شتاب نزدت مى آيد تا به وسيله معارف دين و مواعظى كه از تو مى شنود، خود را پاك كند، «وَ هُوَ يَخشى»، در حالى كه از خدا مى ترسد و خشيت، خود آيت و نشانه آن است كه او به وسيله قرآن متذكر شده است، همچنان كه فرمود: «مَا أنزَلنَا عَلَيكَ القُرآنَ لِتَشقى * إلّا تَذكِرَةً لِمَن يَخشى»، و نيز فرموده: «سَيَذّكَرُ مَن يَخشَى». | ||
«''' | «'''فَأنتَ عَنهُ تَلَهّى' ''»: اصل كلمۀ «تَلَهّى»، «تَتَلَهّى» بوده، يعنى خود را بهكار ديگر مى زنى، و از چنين مردى كه آمده كه به راستى خود را اصلاح كند، غافل مى مانى. و اگر ضمير «أنت» را در اين آيه و در آيه «فَأنتَ لَهُ تَصَدّى» و ضمير «لَهُ» و «عَنهُ» را در آن دو، مقدم بر فعل آورده، همه براى تأكيد در عتاب و تنبيه است. | ||
َ«'''كَلّا إِنّهَا تَذْكِرَةٌ * فَمَن شَاءَ ذَكَرَهُ'''»: | |||
اشاره به | كلمۀ «'''كَلّا»، باز داشتن از همان عملى است كه به خاطر آن، عتابش فرمود. يعنى عبوس كردن قيافه و روى گردانى از كسى كه از خدا مى ترسد، و مشغول شدن و پرداختن به كسى است كه خود را بى نياز مى داند. | ||
و ضمير در | |||
«''' | ==اشاره به اين كه قرآن كريم «تذكره» است== | ||
و ضمير در جملۀ «إنّهَا تَذكِرَة»، به آيات قرآنى و يا به قرآن بر مى گردد، و اگر آن را مؤنث آورده، براى اين بود كه خبر آن «تَذكره» مؤنث بوده، و معناى آن اين است كه: آيات قرآنى - و يا قرآن - تذكره است. يعنى موعظه اى است كه هر پندپذيرى، از آن متعظ مى شود؛ و يا تذكر دهنده اى است كه اعتقاد حق و عمل حق را تذكر مى دهد. | |||
«'''فَمَن شَاءَ ذَكَرَهُ'''»: اين قسمت، جمله اى معترضه است، و ضمير به قرآن و يا آنچه كه قرآن تذكر مى دهد، بر مى گردد و معنايش اين است كه: هر كس خواست، مى تواند به ياد قرآن و يا معارفى كه قرآن تذكر مى دهد، بوده باشد. و قرآن، اين را تذكر مى دهد كه مردم بدانچه فطرت به سوى آن هدايت مى كند، منتقل شوند و آن، عقاید و اعمال حقّه اى است كه در لوح فطرت محفوظ است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۲۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۲۸ </center> | ||
و در | و در اين كه تعبير فرمود به: «فَمَن شَاءَ ذَكَرَهُ»، اشاره است به اين كه در دعوت قرآن به تذكّر، هيچ اكراه و اجبارى نيست، و داعى اسلام كه اين دعوت را مى كند، براى اين نيست كه نفعى عايد خودش شود؛ تنها و تنها، نفع آن عايد خود متذكّر مى شود. حال اختيار با خود اوست. | ||
مقصود از | |||
==مقصود از اين كه درباره قرآن فرمود: «فِى صُحُفٍ مُكَرّمَة...»== | |||
در مجمع البيان گفته : | «'''فِى صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ * مَّرْفُوعَةٍ مُّطهَّرَةِ'''»: | ||
و | |||
در مجمع البيان گفته: كلمۀ «صُحُف»، جمع صحيفه است، و عرب هر چيزى را كه در آن مطلبى نوشته شده باشد، «صحيفه» مى نامد، همچنان كه كتابش هم مى خواند. حال چه اين كه ورقه و كاغذى باشد و يا چيز ديگرى. | |||
و جملۀ «فِى صُحُف»، خبرى است بعد از خبر، براى كلمۀ «ان»، و ظاهر آن اين است كه: قرآن به دست ملائكه در صحفى متعدد نوشته شده بوده. و اين ظاهر، سخن آن مفسّر را كه گفته: «مراد از صحف، لوح محفوظ است»، ضعيف مى سازد. چون در كلام خداى تعالى، در هيچ موردى از لوح محفوظ به صيغۀ جمع از قبيل صُحُف و كُتُب و الواح تعبير نشده. نظير اين قول در بى اعتبارى سخن آن مفسّر ديگر است كه گفته: «مراد از صُحُف، كُتُب انبياى گذشته است»، چون اين معنا با تعبير «بِأيدِى سَفَرَة...» نمى سازد. زيرا ظاهر اين تعبير اين است كه صفت صُحُف باشد. | |||
«مُكَرّمَة»، يعنى معظم. «مَرفُوعَة»، يعنى رفيع القدر نزد خدا. «مُطَهّرة»، يعنى پاكيزه از قذارت باطل و سخن بيهوده و شك و تناقض، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «لا يَأتِيهِ البَاطِل مین بَينِ يَدَيه وَ لا مِن خَلفِهِ»، و نيز در اين كه مشتمل بر سخن بيهوده نيست، فرموده: «إنّهُ لَقَولٌ فَصلٌ وَ مَا هُوَ بِالهَزل»، و در اين كه مشتمل بر مطلب مورد شكّى نيست، فرموده: «ذَلِكَ الكِتَابُ لا رَيبَ فِيهِ»، و در اين كه مشتمل بر مطالب متناقض نيست، فرموده: «وَ لَو كَانَ مِن عِندِ غَيرِ اللّه لَوَجَدُوا فِيهِ اختِلافاً كَثِيراً». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۲۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۲۹ </center> | ||
<span id='link214'><span> | <span id='link214'><span> |
ویرایش