گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۵۷: خط ۲۵۷:


اين آيه، عطف است بر كلمۀ «خُنّس»، و جملۀ «إذَا عَسعَسَ»، قيدى است براى كلمۀ «ليل»، و كلمۀ «عسعسه» هم، به رو آوردن شب اطلاق مى شود، و هم به رفتن آن.
اين آيه، عطف است بر كلمۀ «خُنّس»، و جملۀ «إذَا عَسعَسَ»، قيدى است براى كلمۀ «ليل»، و كلمۀ «عسعسه» هم، به رو آوردن شب اطلاق مى شود، و هم به رفتن آن.
راغب گفته : معناى «'''و الليل اذا عسعس '''» اين است كه : سوگند به شب وقتى كه رو مى آورد، و وقتى كه مى رود، كه منظور اول و آخر شب است ، پس «'''عسعسه '''» و «'''عساس '''» به معناى تاريكى مختصر است ، نظير تاريكى اول مغرب و قبل از آفتاب .
 
مناسب تر با اتصال جمله مورد بحث با آيه «'''و الصب ح اذا تنفس '''» اين است كه بگوييم منظور تنها رفتن شب است .
راغب گفته: معناى «وَ اللَّيلِ إذَا عَسعَسَ» اين است كه: سوگند به شب وقتى كه رو مى آورد، و وقتى كه مى رود، كه منظور اول و آخر شب است. پس «عسعسه» و «عساس»، به معناى تاريكى مختصر است. نظير تاريكى اول مغرب و قبل از آفتاب.
بعضى هم گفته اند: منظور آمدن شب است ، ولى به همان جهتى كه دانستى بعيد است .
 
وَ الصبْح إِذَا تَنَفَّس
مناسب تر با اتصال جملۀ مورد بحث با آيه «وَ الصُّبحِ إذَا تَنَفَّسَ»، اين است كه بگوييم منظور تنها رفتن شب است.
اين جمله عطف است بر كلمه «'''خنس '''»، و جمله «'''اذا تنفس '''» قيد كلمه صبح است ، و اگر صبح را داراى تنفس خوانده - بطورى كه از بعضى ها استفاده مى شود -، به اين مناسبت بوده كه صبح نور خود را در افق مى گستراند، و ظلمت را كه افق را فرا گرفته بود از بين مى برد، و اين نوعى استعاره است كه صبح ،
 
بعضى هم گفته اند: منظور آمدن شب است، ولى به همان جهتى كه دانستى، بعيد است.
 
«'''وَ الصبْح إِذَا تَنَفَّس'''»:
 
اين جمله، عطف است بر كلمۀ «خُنّس»، و جملۀ «إذَا تَنَفَّسَ»، قيد كلمه صبح است، و اگر صبح را داراى تنفس خوانده - به طورى كه از بعضى ها استفاده مى شود - به اين مناسبت بوده كه صبح، نور خود را در افق مى گستراند، و ظلمت را كه افق را فراگرفته بود از بين مى برد و اين، نوعى استعاره است كه صبح،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۵۷ </center>
بعد از آنكه ظلمت شب را شكافته و طلوع كرده به كسى تشبيه كرده كه بعد از اعمال دشوارى كه انجام داده و لحظه فراغتى يافته تا استراحت كند نفسى عميق مى كشد، روشنى افق هم تنفسى است از صبح .
بعد از آن كه ظلمت شب را شكافته و طلوع كرده، به كسى تشبيه كرده كه بعد از اعمال دشوارى كه انجام داده و لحظه فراغتى يافته تا استراحت كند، نفسى عميق مى كشد، روشنى افق هم تنفسى است از صبح.
زمخشرى درباره اين استعاره وجهى ديگر ذكر كرده ، مى گويد اگر بپرسى تنفس صبح چه معنا دارد؟ مى گويم : وقتى صبح مى آيد با آمدنش روح و نسيمى مى آورد، و همين نسيم بطور مجاز تنفس صبح خوانده شده . اين بود گفتار زمخشرى ، ليكن وجه قبلى به ذهن نزديك تر است .
 
زمخشرى، درباره اين استعاره وجهى ديگر ذكر كرده، مى گويد: اگر بپرسى «تنفس صبح» چه معنا دارد؟ مى گويم: وقتى صبح مى آيد، با آمدنش، روح و نسيمى مى آورد و همين نسيم، به طور مجاز تنفس صبح خوانده شده. اين بود گفتار زمخشرى، ليكن وجه قبلى به ذهن نزديك تر است.
<span id='link237'><span>
<span id='link237'><span>


۱۷٬۰۵۵

ویرایش