محمد ٢٣

از الکتاب
کپی متن آیه
أُولٰئِکَ‌ الَّذِينَ‌ لَعَنَهُمُ‌ اللَّهُ‌ فَأَصَمَّهُمْ‌ وَ أَعْمَى‌ أَبْصَارَهُمْ‌

ترجمه

آنها کسانی هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته، گوشهایشان را کر و چشمهایشان را کور کرده است!

|اينان كسانى هستند كه خدا لعنتشان كرده و گوش‌هايشان را كر و چشم‌هايشان را كور نموده است
اينان همان كسانند كه خدا آنان را لعنت نموده و [گوش دل‌] ايشان را ناشنوا و چشمهايشان را نابينا كرده است.
همین منافقانند که خدا آنها را لعن کرده و گوش و چشمشان را کر و کور گردانید (تا به جهل و شقاوت بمیرند).
آنان [که روی گردانند] کسانی هستند که خدا لعنتشان کرده و گوش [دل] شان را کر و چشم [بصیرت] شان را کور کرده است.
اينانند كه خدا لعنتشان كرده است و گوشهايشان را كر و چشمانشان را كور ساخته است.
اینان کسانی هستند که خداوند لعنتشان کرده و [از شنیدن و دیدن حق‌] ناشنوا و نابیناشان ساخته است‌
اينانند كه خدا لعنتشان كرده، پس آنان را كر ساخته و ديدگانشان را كور كرده است.
آنان کسانیند که خداوند ایشان را نفرین و از رحمت خویش بدور داشته است، لذا گوشهایشان را (از شنیدن حق) کر، و چشمانشان را (از دیدن راه هدایت و سعادت) کور کرده است.
اینان (همان) کسانی‌اند که خدا آنان را لعنت کرده؛ پس گوش‌ها(ی جان‌ها)شان را کر و چشم‌ها(ی دل‌ها)شان را کور کرده است.
آنانند که لعنشان کرد خدا پس کر ساختشان و کور ساخت دیدگان ایشان را

Those are they whom Allah has cursed. He made them deaf, and blinded their sight.
ترتیل:
ترجمه:
محمد ٢٢ آیه ٢٣ محمد ٢٤
سوره : سوره محمد
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَصَمَّهُمْ»: ایشان را کر کرده است. «أَعْمی»: کور کرده است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‌ أَبْصارَهُمْ «23»

آنانند كسانى كه خداوند از رحمت خويش دور و (گوششان را) كر و چشم‌هايشان را كور ساخته است (نه حقّى مى‌شنوند و نه حقّى مى‌بينند).

نکته ها

مفسّران، «تَوَلَّيْتُمْ» را دو گونه معنا كرده‌اند:

الف) اعراض و پشت كردن به جبهه و سرگرم شدن به خلافكارى و قطع صله رحم.

ب) ولايت بر مردم را به دست گرفتن و سپس قلع و قمع ديگران.

امّا معناى دوم با سياق آيات سازگار نيست. «1»

آيه خطاب به افراد سست ايمان كه به خاطر حفظ جان از شركت در جهاد اعراض مى‌كنند، مى‌فرمايد: گمان نكنيد كه با ترك جهاد محفوظ مى‌مانيد، زيرا با فرار خود از جنگ، زمينه گسترش فساد و قتل را فراهم مى‌سازيد كه دامان شما را نيز مى‌گيرد و همچون دوران جاهليّت، حتّى كشتن فرزند را براى شما مباح مى‌سازد.

پیام ها

1- اعراض از دين و دستورات قرآن، زمينه ساز فساد و تباهى است. إِنْ تَوَلَّيْتُمْ‌ ...

تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ ...

2- ترك صله رحم و روابط خويشاوندى، گناهى است در رديف فساد در زمين.

«تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ»

3- اگر فساد گسترش يابد، انسان حتّى به بستگان خود نيز رحم نمى‌كند. «تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ»

4- فراريان از جنگ، فسادگران و قاطعان رحم، مورد نفرين خداوند هستند.

تَوَلَّيْتُمْ‌ ... تُفْسِدُوا ... تُقَطِّعُوا ... أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ‌


«1». تفسير الميزان.

جلد 9 - صفحه 89

5- محروميّت از رحمت الهى، نتيجه عملكرد خود ماست. تُفْسِدُوا ... تُقَطِّعُوا ...

لَعَنَهُمُ اللَّهُ‌

6- بهره نگرفتن از امكانات، همانند محروميّت از آنها است. (گوش دارد ولى حقّ‌شنو نيست، چشم دارد ولى حقيقت بين نيست) لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ‌ ...

7- بزرگ‌ترين محروميّت معنوى، محروميّت از شناخت حقيقت است. «لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‌ أَبْصارَهُمْ»

8- استفاده نامشروع و نامتعارف و غير مفيد از استعدادهاى خدادادى، نشانه‌ى دور شدن از رحمت الهى است. «لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‌ أَبْصارَهُمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‌ أَبْصارَهُمْ «23»

أُولئِكَ الَّذِينَ‌: آن گروه مفسده و ياغى كسانيند كه، لَعَنَهُمُ اللَّهُ‌: رانده است و دور كرده ايشان را خدا از رحمت واسعه خود، فَأَصَمَّهُمْ‌: پس كر گردانيده ايشان را، وَ أَعْمى‌ أَبْصارَهُمْ‌: و كور ساخت ديده‌هاى ايشان را از روى تخليه و خذلان، يعنى ايشان را به جهت فرط عناد و انكار و اعراض به حال خود واگذاشته و نظر الطاف از ايشان باز گرفته بعد از اتمام حجت و سوء اختيار آنان كفر را، بدين سبب از استماع كلام حق مانند كر و از ديدن آيات حق مانند كور باشند، پس نه سخن صواب را اصغاء «1» نمايند و نه راه حق را منظور نظر مى‌دارند. يا حق تعالى در آخرت ايشان را راه بهشت نخواهد نمود و بمنزله كسى خواهند بود كه در دنيا كر و كور بوده باشند و اصلا او را به راه راست نتواند داشت.


«1» اصغاء: گوش دادن، شنيدن.

جلد 12 - صفحه 123


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ «21» فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ «22» أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‌ أَبْصارَهُمْ «23» أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‌ قُلُوبٍ أَقْفالُها «24» إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى‌ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‌ لَهُمْ «25»

ترجمه‌

اطاعت و گفتار پسنديده بهتر است پس چون منجز شد فرمان پس اگر راست گفته بودند با خدا هر آينه بهتر بود براى آنها

پس آيا انتظار ميرود از شما اگر اختياردار شويد آنكه فساد كنيد در زمين و به بريد از خويشاوندانتان‌

آنگروه آنانند كه لعنت كردشان خدا پس كر نمود آنها را و كور كرد چشمهاشان را

آيا پس تأمّل و تفكر نميكنند در قرآن يا بر دلها است قفلهاى آنها

همانا آنانكه برگشتند بر پشتهاشان بعد از آنكه ظاهر شد براى آنها هدايت، شيطان نيكو و آسان كرد براى آنها و دراز نمود آرزوهاشانرا.


جلد 5 صفحه 11

تفسير

خداوند متعال براى گوشزد منافقين مذكوره در آيات سابقه كه اظهاراتشان موافق با ضمائرشان نبود ميفرمايد كه اطاعت امر خدا و رسول و گفتار پسنديده موافق با ضمير بهتر است از اظهار شجاعت و انقياد و اضمار جبن و كراهت از جهاد و بنابراين مبتدا مذكور و خبر بقرينه ذيل آيه محذوف است و محتمل است كلام مربوط بآيه سابقه باشد يعنى سزاوارتر است براى آنها طاعت و قول معروف پس چون پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم منجز فرمود امر جهاد را و جز مى‌شد آن دروغ آنها ظاهر گرديد پس اگر بصداقت و راستى با خدا معامله نموده بودند براى آنها بهتر بود و عزم الأمر بمعناى عزم الآمر على الأمر استعمال ميشود و گفته‌اند اسناد مجازى است مانند جارى شد ناودان كه معمول است و حذف جواب بقرينه جمله فلو صدقوا اللّه است كه دلالت بر آن دارد و بعدا فرموده پس آيا ميشود و جاى توقع از شما مردم بدسير هست كه اگر متصدّى امور خلق شويد و حكم فرمائى كنيد آنكه فساد نمائيد در زمين بقتل و غارت ارحام و اقارب خودتان و قطع رحم چنانچه معمول شما در زمان جاهليّت و قبل از اسلام بوده و هست با آنكه اين كار بسيار منكر قبيحى است و محتمل است تولّيتم بمعناى اعرضتم باشد يعنى آيا انتظار ميرود از شما اگر از دين اسلام اعراض نمائيد مرتكب اين امور شويد البتّه معلوم است كه جاى اين احتمال هست چون هنوز همان اخلاق بد زمان جاهليّت در شما باقى است و باسلام ظاهرى تصفيه نشده و چنين مردمى محروم از رحمت خدايند و خداوند آنها را بحال خودشان واگذار فرموده ديگر قلب آنها را روشن نميكند لذا حرف حق بگوش آنها فرو نميرود و آيات آنرا مشاهده نمينمايند و اين مهر الهى است كه بگوش و چشم آنها خورده و كر و كورشان كرده است آيا تأمّل و تفكر و تدبّر در آيات قرآنيّه نمينمايند تا قلب آنها روشن شود يا بر دلهاى آنان قفلهاى مخصوص بقلوب كه از تراكم جهالت و نافرمانى خدا پيدا ميشود زده شده كه ديگر چيزى نميفهمند در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه از براى تو دل و گوشها است وقتى خدا بخواهد كسيرا هدايت كند باز ميكند گوشهاى دل او را و وقتى بخواهد براى او جز آنرا مهر ميكند گوشهاى دل او را پس بصلاح‌


جلد 5 صفحه 12

در نميآيد هرگز و آنكسانيكه مرتدّ شدند بعد از وضوح حق براى آنان و بدين اعقاب خود برگشتند و آنانكه بعد از رحلت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از امير المؤمنين عليه السّلام اعراض نمودند شيطان جنّى و انسى كه از آن در بعضى از روايات بدوّمى تعبير شده زينت داده در نظر آنها اعمال ناشايسته آنانرا و سهل و آسان نموده اعراض از حق و اقبال بباطل را براى آنها و طولانى كرده آمال و آرزوها را براى آنها و املى بصيغه مجهول و بصيغه متكلّم وحده نيز قرائت شده و در اينصورت مراد مهلت دادن خداوند است براى آنها و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أُولئِك‌َ الَّذِين‌َ لَعَنَهُم‌ُ اللّه‌ُ فَأَصَمَّهُم‌ وَ أَعمي‌ أَبصارَهُم‌ «23»

‌اينکه‌ منافقين‌ كساني‌ هستند ‌که‌ خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ لعن‌ فرموده‌ ‌پس‌ گوش‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كر كرد و چشمهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كور.

اولئك‌ اشاره‌ بهمان‌ منافقين‌ ‌است‌ ‌که‌ تولي‌ كردند بهر دو معني‌.

الَّذِين‌َ لَعَنَهُم‌ُ اللّه‌ُ ‌که‌ ميفرمايد: إِن‌َّ الَّذِين‌َ يَكتُمُون‌َ ما أَنزَلنا مِن‌َ البَيِّنات‌ِ وَ الهُدي‌ مِن‌ بَعدِ ما بَيَّنّاه‌ُ لِلنّاس‌ِ فِي‌ الكِتاب‌ِ أُولئِك‌َ يَلعَنُهُم‌ُ اللّه‌ُ وَ يَلعَنُهُم‌ُ اللّاعِنُون‌َ بقره‌ آيه 154. كتمان‌ آيات‌ غدير خم‌، و آيه ركوع‌ و آيه تطهير و ‌غير‌ اينها ‌را‌ كتمان‌ كردند.

فَأَصَمَّهُم‌ وَ أَعمي‌ أَبصارَهُم‌ گوش‌ قلب‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌آن‌ روح‌ انساني‌ و لطيفه رباني‌ و جوهر سماوي‌ و روح‌ ملكوتي‌ ‌باشد‌ كر ‌است‌ ابدا بآن‌ها تأثير ندارد و

جلد 16 - صفحه 183

چشم‌ قلب‌ ‌آنها‌ كور ‌است‌ و حقايق‌ ‌را‌ درك‌ نميكند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 23)- در این آیه سرنوشت نهائی این گروه منافق و بهانه جوی مفسد را چنین بیان می‌کند: «آنها کسانی هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته، پس گوشهایشان را کر و چشمهایشان را کور نموده است»، نه حقیقتی را می‌شنوند و نه واقعیتی را می‌بینند (أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ).

آنها جهاد اسلامی را که بر معیار حق و عدالت است قطع رحم و فساد فی الارض می‌پندارند، اما آن همه جنایاتی را که در جاهلیت مرتکب شدند و خونهای بی‌گناهانی را که در دوران حکومتشان ریختند مطابق با حق و عدالت! لعنت خدا بر آنها باد که نه گوش شنوا دارند و نه چشم بینا!

نکات آیه

۱- عناصر بیماردلِ روى گردان از جهاد و دستورات الهى، مورد نفرین خداوند (رأیت الذین فى قلوبهم مرض ... فهل عسیتم إن تولّیتم ... أولئک الذین لعنهم اللّه) برداشت یاد شده بنابر این نکته است که مشارالیه «أولئک»، کسانى باشند که «تولّیتم» خطاب به آنان است و «تولّى» به معناى روى گردانى از جهاد و یا مجموعه فرمان هاى حق باشد.

۲- فسادگرى در زمین و گسستن از خویشاوندان، موجب خشم و نفرین الهى (تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامکم . أولئک الذین لعنهم اللّه)

۳- جواز لعن و نفرین حق گریزانِ فسادانگیز و فاقد عواطف انسانى (أولئک الذین لعنهم اللّه) اعلام خداوند به ملعون بودن حق گریزان، نشانگر آن است که لعن آن گروه، مورد رضاى الهى و هماهنگ با اراده او است.

۴- والیان و حاکمان فسادگر و بى عاطفه، مورد نفرین الهى (إن تولّیتم أن تفسدوا فى الأرض ... أولئک الذین لعنهم اللّه) برداشت بالا بنابراین نکته است که «أولئک» اشاره باشد به همه متولیان امر که فسادگر و قطع کننده رحم اند و گروهى از آنان در آیه قبل، مخاطب «إن تولّیتم أن تفسدوا...» قرار گرفته اند.

۵- جواز لعن و نفرینِ حاکمان فسادگر و فاقد عاطفه انسانى (إن تولّیتم ... أولئک الذین لعنهم اللّه) برداشت یاد شده بنابراین نکته است که مشارالیه «أولئک» - به قرینه آیه قبل «إن تولّیتم» - کسانى باشند که در صورت رسیدن به حکومت، فسادگر و قاطع رحم اند در این صورت از فعل الهى، جواز لعن آن گروه استفاده مى شود.

۶- بیماردلان گریزان از جهاد و فسادانگیز و قطع کننده رحم، مردمى کر و کور در برابر حق (أولئک الذین ... فأصمّهم و أعمى أبصرهم)

۷- گرفتار آمدن به لعن الهى، عامل محرومیت انسان از حق شنوى و بینش صحیح (لعنهم اللّه فأصمّهم و أعمى أبصرهم)

۸- بیماردلانِ منافق، ناتوان از درک خیر واقعى خویش و پیمودن راه صدق و جهاد (فلو صدقوا اللّه لکان خیرًا لهم ... أولئک ... فأصمّهم و أعمى أبصرهم) با توجه به ارتباط آیات، ممکن است به میان آوردن «أصمّ» و «أعمى» - در پى «فلو صدقوا اللّه لکان خیراً لهم» - بیانگر این معنا باشد که صداقت با خدا و دستورات او، تضمین گر منافع آدمى است; اما افسوس که بیماردلان در نتیجه کورى باطنى عاجز از درک مصالح آن اند.

۹- ابتلاى انسان به لعن الهى و حق نشنوى، معلول عملکرد خود او است. (فلو صدقوا اللّه لکان خیرًا لهم ... أولئک الذین لعنهم اللّه فأصمّهم و أعمى أبصرهم) هر چند فعل هاى «أصمّ» و «أعمى» به خداوند نسبت داده شده، امااین مستلزم جبر نیست; زیرا انسان در ابتدا کر و کور نمى شود; بلکه در پى یک سلسله اعمال منافقانه، محکوم به لعن و نفرین الهى مى گردد.

۱۰- انسان حق گریز، فاقد ارزش هاى انسانى و خاصیت واقعى حیات (أولئک الذین ... فأصمّهم و أعمى أبصرهم) کسانى که در نتیجه بیماردلى مشارالیه «أولئک...» قرار گرفته اند به ظاهر گوش و چشم دارند اما خداوند در حقیقت این ابزار را براى آنان زاید و بى خاصیت قلمداد کرده است زیرا بهره نجستن از امکانات، چونان محرومیت از آن است.

۱۱- اراده و تدبیر الهى، حاکم بر تأثیرها و تأثّرهاى طبیعى روح و اندیشه بشر* (فأصمّهم و أعمى أبصرهم) انسانِ بیماردل، در نتیجه عملکرد نادرست خویش، مورد لعن الهى قرار مى گیرد و از دریافت حقایق معنوى و انسانى کر و کور مى شود. این روند، به ظاهر طبیعى مى نماید و در مقوله دانش روان شناسى قابل تحلیل است; با این حال خداوند کر و کورى آنان را به خود نسبت مى دهد و این نیست مگر به خاطر این که تأثیرها و تأثرهاى طبیعى نیز، به جعل و اراده اویند.

موضوعات مرتبط

  • افسادفى الأرض: آثار افسادفى الأرض ۲
  • انسانیت: فاقدان انسانیت ۱۰
  • بیماردلان: حق ناپذیرى بیماردلان ۶; عجز بیماردلان ۸; کرى بیماردلان ۶; کورى بیماردلان ۶; لعن بر بیماردلان ۱
  • بینش: موانع بینش صحیح ۷
  • جهاد: حق ناپذیرى تارکان جهاد ۶; عجز از جهاد ۸; کرى تارکان جهاد ۶; کورى تارکان جهاد ۶; لعن بر تارکان جهاد۱
  • حاکمان: لعن بر حاکمان مفسد ۴، ۵
  • حق: آثار حق ناپذیران ۱۰; بى ارزشى حق ناپذیران ۱۰; زمینه حق ناپذیرى ۹; لعن بر حق ناپذیران ۳; موانع حق شنوایى ۷; نفرین بر حق ناپذیران ۳
  • خدا: آثار لعن خدا ۷; حاکمیت اراده خدا ۱۱; حاکمیت تدبیر خدا ۱۱; زمینه غضب خدا ۲; زمینه لعن خدا ۹; زمینه نفرین خدا ۲
  • خیر: عجز از درک خیر ۸
  • شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۱۰
  • صداقت: عجز از صداقت ۸
  • عمل: آثار عمل ۹
  • فکر: عوامل مؤثر در فکر ۱۱
  • قاطع رحم: لعن بر قاطع رحم ۳; نفرین بر قاطع رحم ۳
  • قطع رحم: آثار قطع رحم ۲
  • لعن: احکام لعن ۳، ۵; مشمولان لعن خدا ۱، ۴
  • مفسدان: حق ناپذیرى مفسدان ۶; کرى مفسدان ۶; کورى مفسدان ۶; لعن بر مفسدان ۳; نفرین بر مفسدان ۳
  • منافقان: عجز منافقان ۸

منابع