طه ٢٠

از الکتاب
کپی متن آیه
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ‌ حَيَّةٌ تَسْعَى‌

ترجمه

پس موسی آن (عصا) را افکند، که ناگهان اژدهایی شد که به هر سو می‌شتافت.

|پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد كه به سرعت مى‌خزيد
پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد كه به سرعت مى‌خزيد.
موسی چون آن را به زمین افکند عصا اژدهایی مهیب شد که (به هر سو) می‌شتافت.
پس آن را افکند، ناگهان ماری عظیم شد که به سرعت می شتافت.
بيفكندش. به ناگهان مارى شد كه مى‌دويد.
آن را انداخت و ناگهان به هیئت ماری که جنب و جوش داشت در آمد
پس آن را بيفكند، و ناگهان مارى گشت كه مى‌شتافت.
موسی فوراً عصا را انداخت، و ناگهان مار بزرگی شد و به سرعت راه افتاد.
پس آن را افکند. پس ناگهان، (هم)آن ماری شد که به سرعت می‌خزد.
پس افکندش ناگهان آن است ماری شتابان‌

So he threw it—thereupon it became a moving serpent.
ترتیل:
ترجمه:
طه ١٩ آیه ٢٠ طه ٢١
سوره : سوره طه
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«حَیَّةٌ»: مار بزرگ (نگا: اعراف / . «تَسْعی»: به سرعت حرکت می‌کند و راه می‌رود.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ أَلْقِها يا مُوسى‌ «19» فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى‌ «20»

(خداوند) فرمود: اى موسى! عصا را بيفكن. پس (موسى) آن را افكند، پس ناگهان آن (عصا) مارى شد كه مى‌شتافت.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى‌ «20»

فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى‌: پس انداخت آن را موسى، پس ناگاه آن عصا مارى شد كه تاخت مى‌نمود به هر طرفى. مفسرين نقل نموده‌اند كه اول مارى بود زرد به قدر عصا، و بعد بتدريج بزرگ شده برابر شتر گشت، و لذا حق تعالى آن را در جائى (جان) فرموده و در موضعى (ثعبان) به اعتبار مبدء و منتهى، و در محل ديگر (حيه) نام برده كه اسمى است شامل هر دو. نزد بعضى به ضخامت ثعبان و به جلادت جان بود، و چون اين معجزه چندين مرتبه ظهور يافت، ممكن است در هر دفعه‌اى قسمى ظاهر مى‌شد به قدرت كامله سبحانى.

رفع شبهه: طبيعيون كه منكر صانع و خالقند گويند: محال است انقلاب عصا به مار.

اما جواب: اولا بر شخص عاقل بصير، مخفى نباشد كه تبدلات و تغييرات احوال اشياء از ايجاد و اعدام و حدوث حوادث در عالم كون و فساد، بالضروره دال است بر آنكه موجودات، مقهور اراده و سلطه ذات يگانه هستند كه قدرت او بر تمامى ممكنات احاطه دارد. بنابراين انقلاب عصا به مار امرى است ممكن و در تحت قدرت قادر متعال‌ «إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ»* پس وقوع آن محال عقلى نيست، و حقيقت معجزه هم خارق عادت بشريه و ظهور قدرت الهيه مى‌باشد.

ثانيا متكلمين اثبات نموده‌اند كه ذوات اجرام و اجسام، همه متماثل و متشابه يكديگرند در ماهيت و حقيقت، پس هر امرى كه صحيح شد بر جسمى، همان بر مثل او ثابت است، و هر صفت و حالت كه بر بعض اجسام ثابت باشد، همان صفت و حالت واجب است كه بر سائر اجسام و اجرام ثابت باشد، خواه آن جسم و جرم علوى باشد يا سفلى، بزرگ باشد يا كوچك، حيوان باشد يا جماد، از آن جمله: انقلاب و انتقال و استحاله و خرق و التيام و تغير و انفعال در

جلد 8 - صفحه 258

صور و اشكال و تبديل و ابدال، صحيح و ممكن باشد. بنابراين جسم عصا نيز از همين اجسام بود و قابليت انقلاب را داشت كه به اراده قادر قاهر خداوند متعال ماهيت آن به ماهيت مار مبدل گشت.

تبصره: در تغيير عصا به مار در آن مكان دو قول گفته‌اند: 1- آنكه موسى عليه السلام مستأنس شود و بداند كه در عصا اين معجزه نهاده‌اند تا چون نزد فرعون آن را بيندازد، ترسى او را عارض نشود. 2- آنكه خداوند عصا را معجزه ساخت تا بداند كلامى كه از درخت شنيد از جانب آن ذاتى است كه اين خارق عادت را ظاهر فرموده و فعل او سبحانه مى‌باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى‌ «17» قالَ هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى‌ غَنَمِي وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى‌ «18» قالَ أَلْقِها يا مُوسى‌ «19» فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى‌ «20» قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِيدُها سِيرَتَهَا الْأُولى‌ «21»

وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى‌ جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى‌ «22» لِنُرِيَكَ مِنْ آياتِنَا الْكُبْرى‌ «23» اذْهَبْ إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‌ «24» قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي «25» وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي «26»

وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي «27» يَفْقَهُوا قَوْلِي «28» وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي «29» هارُونَ أَخِي (30) اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي (31)

وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (32) كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً (33) وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً (34) إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً (35) قالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى‌ (36)

ترجمه‌

- و چيست اينكه در دست راست تو است اى موسى‌

گفت آن عصاى من است تكيه ميكنم بر آن و فرو ميريزم برگ درخت را به آن براى گوسفندم و مرا در آن حوائج ديگرى است‌

گفت بيندازش اى موسى‌

پس انداخت آنرا پس آنگاه آن مارى بود كه ميشتافت‌

گفت بگير آنرا و نترس زود باشد كه برگردانيم آنرا بحال اوّلش‌

و متّصل كن دستت را بزير بازويت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون عيب كه معجزه ديگرى است‌

تا بنمايانيم بتو از معجزات ما كه بزرگ است‌

برو بسوى فرعون همانا او طغيان نموده‌

گفت پروردگار من گشاده گردان براى من سينه‌ام را

و آسان كن براى من كارم را

و بگشاى گره را از زبان من‌

كه بفهمند گفتار مرا

و قرار ده براى من معاونى از كسانم‌

هارون برادرم را

قوى ساز باو پشتم را

و شريك كن او را در كار من‌

تا تسبيح گوئيم تو را بسيار

و ياد كنيم تو را بسيار

همانا تو باشى باحوال ما بينا

گفت بتحقيق داده شدى خواسته‌ات را اى موسى.

تفسير

- خداوند پس از بيان اصول شرائع حقّه در آيات سابقه كه آشنا نمودن خلق است بتوحيد و معاد و ياد خدا در تمام احوال براى حضرت موسى خواست معجزه او را باو ارائه دهد لذا سؤال فرمود كه چيست اينكه در دست تو است و او چون مشتاق بمكالمه با محبوب حقيقى بود و احتمال ميداد مقصود بيان‌


جلد 3 صفحه 503

فوائد و آثار باشد بمجرد ذكر اسم اكتفا ننمود و عرضه داشت آن عصاى من است تكيه ميكنم بآن در وقت راه رفتن و خسته شدن يا ايستادن بر سر گله گوسفند و ميريزم برگ درختان سبز را بر سر گوسفندانم با آن و حوائج ديگرى هم از من بوسيله آن رفع ميشود مانند آنكه بدوش ميگذارم و خرجينم را بآن مى‌آويزم و اگر بخواهم از چاهى آب بيرون آورم و ريسمان كوتاه باشد بآن متصل ميكنم و اگر درنده‌ئى بخواهد بگوسفندانم حمله كند با آن دفاع ميكنم و از اين قبيل فوائد بسيار دارد خداوند فرمود بينداز آنرا و آنحضرت اطاعت نمود و انداخت ناگاه مار قوى هيكلى شد كه بسرعت حركت ميكرد لذا ترسيد و فرار كرد خدا فرمود بگير آنرا و نترس بزودى بر ميگردانيم آنرا بصورت و سيرت اوّليه خودش و موسى عليه السّلام اطاعت نمود و بحال اوّل برگشت گفته‌اند آن عصا بقدر قامت آنحضرت بود و از شعيب عليه السّلام باو رسيده بود بعد خداوند فرمود دستت را ببر زير بغلت و چون بيرون آورى سفيد نورانى شود بدون عيب پيسى كه مرض بدى است و اين معجزه ديگرى خواهد بود براى تو در مجمع فرموده مراد از غير سوء غير برص است بقول جميع و در طب الائمه از امام باقر عليه السّلام اينمعنى را نقل نموده و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد بدون علّت است و آنكه حضرت موسى گندم گون شديدى بود و چون دستش را از زير بغلش در آورد دنيا برايش روشن شد و گفته‌اند چون بار ديگر دستش را زير بغلش ميبرد بحال اوّل بر ميگشت و ارائه اين قبيل معجزات بآنحضرت در بدو امر بعثت براى آن بود كه بعضى از آيات بزرگ قدرت و عظمت الهى را مشاهده نمايد و از فرعون و فرعونيان نترسد و در امر دعوت قوى دل و مستظهر بالطاف الهيّه گردد لذا بعدا فرمود با اين دو معجزه برو بجانب فرعون كه او از حدّ خود تجاوز نموده و سركشى و تمرّد و طغيان كرده موسى عليه السّلام عرضه داشت حال كه چنين مأموريت بزرگى بمن عطا فرمودى پروردگارا وسعت صدر و گشايش قلب و سرعت فهم و سهولت امر بمن عنايت فرما تا بتوانم با مشكلات و ناملائماتى كه در اين مقصد مواجه ميشوم سازگار شوم و حلّ و هموار نمايم و در شدائد صبور و بردبار باشم و گره از زبان من بگشاى تا بسهولت بتوانم با فرعون و فرعونيان سخن بگويم و آنها سخن مرا بفهمند و بپذيرند و قمّى ره از امام‌


جلد 3 صفحه 504

صادق عليه السّلام نقل نموده كه موسى عليه السّلام اوقاتيكه در تحت تربيت فرعون بود يكروز عطسه كرد و گفت الحمد للّه رب العالمين فرعون بدش آمد و لطمه‌اى بصورت آنحضرت زد و گفت اين چه حرفى بود زدى موسى عليه السّلام از جا جست و ريش فرعون را كه دراز بود گرفت و كند و فرعون خيلى دردش آمد و عزم قتل او را نمود پس زنش گفت اين پسر كوچك نميداند چه ميگويد فرعون گفت خير ميداند زنش گفت يك مقدار خرما و قدرى آتش در مقابل خود بگذار اگر آن دو را از يكديگر تميز داد حقّ با شما است فرعون بهمان دستور عمل كرد و بموسى گفت بخور موسى دستش بطرف خرما دراز شد پس جبرئيل دستش را برگرداند بطرف آتش و آنرا در دهان گذارد و زبانش سوخت و فرياد زد و گريه كرد پس آسيه بفرعون گفت نگفتم اين عقل ندارد پس فرعون عفو كرد او را و گفته‌اند لكنت يا كندى زبانش در اثر آن سوختن بود و نيز آنحضرت از خداوند خواست كه هارون برادرش را معاون و وزير و كمك او قرار دهد كه موجب قوّت پشت او باشد و شريك در امر رسالت او گردد تا بيشتر راغب بكمك او شود و گفته‌اند هارون سه سال بزرگتر از حضرت موسى عليه السّلام بود و هيكلش درشت‌تر و رنگش سفيدتر و زبانش گوياتر بود و سه سال زودتر از آنحضرت از دنيا رحلت نمود و در خاتمه حوائج خود عرضه داشت كه هارون در تسبيح و تقديس و دعا و ثناى توهم با من كمك و معاونت خواهد نمود ولى باز اختيار در قبول اين ملتمسات با تو است چون تو از حال ما كاملا آگاهى و بهتر ميدانى كه من محتاج بكمك هستم و هارون كفايت اين مهمّ را مينمايد و خداوند فرمود حوائج تو بر آورده شد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَأَلقاها فَإِذا هِي‌َ حَيَّةٌ تَسعي‌ «20»

‌پس‌ انداخت‌ عصا ‌را‌ ‌پس‌ ناگاه‌ ‌آن‌ عصا ماري‌ شد بحركت‌ آمد ‌با‌ اينكه‌ موسي‌ آثار غريبه‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ عصا مشاهده‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌اينکه‌ اثر ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ نديده‌ ‌بود‌ لذا خطاب‌ شد باو.

(قال‌َ أَلقِها يا مُوسي‌) آثار قبلي‌ ‌که‌ مشاهده‌ كرده‌ ‌بود‌ عصا ‌در‌ دست‌ ‌او‌ ‌آن‌ آثار ظاهر ‌شده‌ ‌بود‌ ولي‌ ‌اينکه‌ اثر ‌بعد‌ ‌از‌ القاء عصي‌ ‌بود‌.

(فَأَلقاها فَإِذا هِي‌َ حَيَّةٌ تَسعي‌) ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ تعبير بحيه‌ فرموده‌ ‌براي‌ اينكه‌ موسي‌ ‌اينکه‌ آية ‌را‌ مشاهده‌ كند و اما ‌در‌ مقابل‌ فرعون‌ و فرعونيان‌ تعبير بثعبان‌ فرموده‌ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ مار عظيم‌ الجثّه‌ ‌که‌ بزبان‌ ‌ما ‌او‌ ‌را‌ افعي‌ مي‌گوييم‌ ‌که‌ بمراتب‌ ‌از‌ مار بزرگتر و مخوفتر و معروف‌ ‌است‌ ‌که‌ مار ‌را‌ ‌تا‌ نكشند نميميرد بلكه‌ ‌در‌ ‌هر‌ سالي‌ پوست‌ عوض‌ ميكند ‌که‌ گفتند (صد ساله‌ شوي‌ مار ‌تا‌ نكشندت‌ نميري‌ مار) و زهر مار

جلد 13 - صفحه 20

كشنده‌ ‌است‌ و انسان‌ راه‌ بحالش‌ پيدا نميكند و ‌از‌ ‌اينکه‌ طرف‌ و ‌آن‌ طرف‌ بخود مي‌پيچد و لذا ‌در‌ حق‌ سه‌ نفر ‌از‌ ائمه‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌ دارد ‌که‌ مثل‌ مار گزيده‌ بخود مي‌پيچيدند حضرت‌ مجتبي‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ موقعي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ آب‌ زهرآلود آشاميد حضرت‌ سيد الشهداء ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌در‌ گودال‌ قتلگاه‌ حضرت‌ رضا ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌از‌ اثر انگور زهر آلود حضرت‌ موسي‌ ترسيد و ‌در‌ جاي‌ ديگر دارد تعبير بجان‌ ميكند ‌در‌ سوره‌ قصص‌ (كَأَنَّها جَان‌ٌّ وَلّي‌ مُدبِراً وَ لَم‌ يُعَقِّب‌) حضرت‌ موسي‌ فرار كرد و بسيار ترسيد و جان‌ّ يك‌ نوع‌ ‌از‌ حيّات‌ ‌است‌ و ظاهرا حيّه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ما تعبير باژدها ميكنيم‌ و بالجمله‌ حيّه‌ و ثعبان‌ و جان‌ّ سه‌ نوع‌ ‌از‌ حيّات‌ هستند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 20)- «موسی فورا (و بدون فوت وقت) عصا را افکند، ناگهان مار عظیمی شد و شروع به حرکت کرد» (فَأَلْقاها فَإِذا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعی).

نکات آیه

۱ - موسى(ع) به فرمان خداوند عصاى خویش را بر زمین افکند. (فألقیها)

۲ - عصاى موسى(ع) در پى افکنده شدن، به مارى در حال حرکت تبدیل شد. (فألقیها فإذا هى حیّة تسعى)

۳ - افکنده شدن عصاى موسى و تبدیل شدن آن به مار، هم زمان بود. (فإذا هى حیّة) «اذا» براى مفاجاة است و بر وحدت زمان جمله قبل و بعد دلالت دارد.

۴ - پرسش خداوند از موسى(ع) در باره عصا، جهت ایجاد زمینه لازم و آمادگى ذهنى براى نمایاندن آیت و معجزه به او بود. (و ما تلک بیمینک ... فألقیها فإذا هى حیّة) تصریح موسى(ع) به خواص طبیعى عصا در پاسخ خداوند، ایجادکننده زمینه اى مناسب در ذهن او بود که با مقایسه دو حالت عصا، هیچ تردیدى در معجزه بودن حالت جدید به خود راه ندهد.

۵ - عصاى موسى(ع) پس از تبدیل شدن به مار، جان داشت و با اراده خود جست و خیز مى کرد. (حیّة تسعى) خداوند در داستان مقابله موسى(ع) و ساحران در آیات بعد، در باره سحر ساحران فرموده است: «یخیّل إلیه من سحرهم أنّها تسعى»; مقایسه آن با فعل «تسعى» (در این آیه) گویاى حقیقى بودن حرکت عصاى موسى(ع) است.

موضوعات مرتبط

  • خدا: فلسفه پرسش خدا ۴
  • عصا: تبدیل عصا به مار ۲، ۳، ۵
  • موسى(ع): انداختن عصاى موسى(ع) ۱; ایجاد آمادگى در موسى(ع) ۴; پرسش از موسى(ع) ۴; تبدل عصا موس(ع)۲;عمل به تکلیف موسى(ع) ۱; قصه موسى(ع) ۱، ۲; معجزه موسى(ع) ۴; ویژگیهاى عصاى موسى(ع) ۲، ۳، ۵

منابع