القصص ٣١
کپی متن آیه |
---|
وَ أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى أَقْبِلْ وَ لاَ تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِينَ |
ترجمه
القصص ٣٠ | آیه ٣١ | القصص ٣٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«جَآنٌّ»: (نگا: نمل / ). «أَقْبِلْ»: رو کن. بیا. «الآمِنِینَ»: جمع آمِن، در امن و امان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ... (۱)
وَ مَا تِلْکَ بِيَمِينِکَ يَا مُوسَى (۰) قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَکَّأُ... (۱)
تفسیر
- آيات ۲۹ - ۴۲، سوره قصص
- رواياتى در ذيل آيات راجع به داستان ورود موسى (عليه السلام ) به مدين و ملاقات باشعيب (عليه السلام گشتن و...
- توضيحى در مورد تكلم خداى تعالى با موسى (عليه السلام ) در طور سينا از وراىحجاب ((شجرة ))
- وجوه مختلف در معناى جمله : ((واضمم اليك جناحك من الرهب ...)) در خطاب خداوند بهموسى (عليه السلام )
- سبب درخواست موسى (ع ) از خداوند كه هارون را به يارى اش بفرستد
- سخن فرعونيان در تكذيب موسى (عليه السلام ) و جواب آن حضرت بدانان
- مقصود فرعون از اينكه به ((هامان )) گفت : برايم برجى بساز ((لعلى اطلع الى الهموسى ))
- مراد از اينكه فرمود: فرعونيان را پيشوايانى كه به سوى آتش مى خوانند قرار داديم...
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته مربوط به موسى (عليه السلام ) ودعوت او)
- گفتارى پيرامون داستانهاى موسى (عليه السلام )و هارون - در چندفصل
- ۲ آنچه از سرگذشت موسى كه در قرآن آمده است
- ۳ - مقام هارون نزد خدا و پايه عبوديت او
- ۴ - داستان موسى (عليه السلام ) در تورات عصر حاضر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ «31»
«1». تفسير الميزان.
«2». شورى، 51.
جلد 7 - صفحه 51
و (از تو مىخواهم) اينكه عصايت را بيفكنى! پس چون (موسى عصا را انداخت ناگهان) مشاهده كرد كه آن (عصا) چنان جست و خيز مىكند كه گويا مارى چالاك و كوچك است، پشتكنان فرار كرد و به عقب (هم) نگاه نكرد! (به او ندا رسيد كه) اى موسى! پيش بيا و نترس، همانا تو درامان هستى.
پیام ها
1- خداوند از هر چيز مىتواند معجزهاى بيافريند. أَلْقِ عَصاكَ ... كَأَنَّها جَانٌ
2- براى انجام مأموريّتهاى بزرگ، بايد برنامه را قبلًا تمرين و تكرار كرد. «أَلْقِ عَصاكَ» (حضرت موسى مىبايست ابتدا خود، معجزه را ببيند تا بتواند آن را در برابر ديگران تكرار نمايد.)
3- انبيا در جنبهى بشرى، همچون ساير انسانها نسبت به امورى، دغدغه و ترس داشتهاند. «لا تَخَفْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ (31)
«1» بحار الانوار، ج 13، ص 42، باب 2.
«2» بحار الانوار، ج 4، ص 150، باب 6. روايت 1 بنقل از امالى شيخ مفيد.
جلد 10 - صفحه 132
خلاصه ندائى كه به موسى رسيد دو مضمون داشت: يكى «انا اللّه ربّ العالمين» و ديگرى:
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ: و آنكه بيفكن عصاى خود را. فورا حضرت موسى عصا را بينداخت، مارى شد. فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ: پس آن هنگام كه ديد عصا را كه به سرعت تمام حركت مىكند، كَأَنَّها جَانٌ: گويا آن مارى است به سرعت حركت كند كه در عرف آن را تيرمار گويند. يا آنكه در جثّه ثعبان بود و در حركات و شدت سرعت مانند جانّ. وَلَّى مُدْبِراً: برگشت موسى در حالى كه پشت گرداننده بود و هزيمت كننده از ترس، وَ لَمْ يُعَقِّبْ: و بازنگشت به آن وادى بلكه از غايت دهشت، روى به جانبى نهاد كه آمده بودند. از جانب حق تعالى ندا رسيد. يا مُوسى أَقْبِلْ: اى موسى پيش بيا، وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ: و نترس از مار، بدرستى كه تو از امان يافتگانى از جميع مخاوف، زيرا پيغمبران مرسل را خوف و هراسى نيست چنانچه فرموده (لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ) تبصره: از قواعد مسلّمه است كه اجسام و اجرام متماثلند در تمام ماهيت و ذات، و ايضا، هر چه صحيح باشد بر شيئى، صحيح است بر مثل آن؛ پس واجب است اينكه صحيح آيد بر هر جسمى آنچه صحيح است بر غير آن. و چون صحيح است بر بعضى اجسام صفتى از صفات، واجب است اينكه بر تمام اجسام مثل اين صفت ثابت آيد. به عبارت ديگر حكم شيئى، حكم مثل آنست؛ و ايضا قدرت تامه مطلقه الهيه، بر كلّ ممكنات محقق. بنابراين انقلاب عصا به مار يا قلب اسود به ابيض در پيشگاه قدرت سبحانى امرى سهل خواهد بود.
چون موسى به خطاب (أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ) سر افراز گشت، اطمينان تام يافته باز آمد و به جرئت تمام دست به دهن مار كرده آن را پيش كشيد، همان عصا شد؛ و باز ندا رسيد:
جلد 10 - صفحه 133
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «29» فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ (30) وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ (31) اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (32)
ترجمه
و چون بپايان رساند موسى مدّت را و برد خانواده خود را ديد از جانب طور آتشى گفت بخانواده خود درنگ نمائيد همانا من ديدم آتشى را شايد بياورم براى شما از آن خبرى يا پارهاى از آتش شايد شما گرم شويد
پس چون آمد آنرا ندا كرده شد از كنار وادى جانب راست در زمين بركت داده شده از درخت كه اى موسى همانا منم خدا كه پروردگار جهانيانم
و آنكه بينداز عصايت را پس چون ديد آنرا كه حركت ميكند گويا آن مارى است بازگشت پشت كننده و برنگشت ندا شد اى موسى بيا و مترس همانا توئى از ايمنان
درآور دستت را در گريبانت تا بيرون آيد سفيد نورانى بدون بدى و منضمّ نما بخود دستت را از جهت ترس پس اين دو دليل است از پروردگارت بسوى فرعون و بزرگان قومش همانا آنان باشند گروهى متمرّدان.
تفسير
قمى ره نقل فرموده كه موسى عليه السّلام بشعيب عليه السّلام گفت من ناچار بايد بوطن خود نزد مادر و كسانم مراجعت نمايم بمن چه خواهى داد او گفت گوسفندان ابلقى كه امسال بدنيا ميآيند از آن تو باشد و تمام گوسفندان آنسال ابلق زائيدند و چون سال بپايان رسيد موسى عليه السّلام با عيال و گوسفندان خود مهيّاى سفر مصر شد و شعيب عليه السّلام توشه راه از خود باو داد و در موقع حركت از شعيب عليه السّلام خواهش عصائى نمود و تمام عصاهاى پيغمبران بشعيب رسيده بود و آنها را يكجا جمع نموده بود و بموسى گفت برو يكى از آنها را بردار و او رفت بردارد عصاى حضرت نوح و ابراهيم عليهما السلام بدست او در آمد و چون شعيب عليه السّلام آنرا ديد گفت برو اين عصا را بگذار و عصاى ديگر بردار او رفت
جلد 4 صفحه 185
آنرا گذارد و خواست عصاى ديگر بردارد باز همان عصا پريد و بدست او آمد و تا سه مرتبه اينعمل تكرار شد و چون شعيب عليه السّلام اين امر را مشاهده نمود فرمود برو خداوند آنرا مخصوص تو قرار داده و موسى عليه السّلام با آن گوسفندان خود را سوق داد و از مدين بيرون آمد و متوجه مصر گرديد و چون به بيابان رسيد با خانوادهاش باد و سرما و تاريكى آنها را فرا گرفت و ظلمت شب هم بر آنها احاطه كرد پس چشم موسى عليه السّلام بآتشى افتاد كه از دور نمايان بود چنانچه خداوند فرموده پس چون موسى عليه السّلام بپايان رسانيد مدّت مذكوره در آيات سابقه را و حركت داد خانواده خود را احساس نمود از جهتى كه ميرسيد بكوه طور آتشى را پس گفت بخانواده خود توقف كنيد من از دور آتشى ديدم بروم نزديك آن شايد از آنجا خبرى از راه بياورم براى شما و يا قطعه هيزم آتش دارى كه شما گرم شويد بآن و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون موسى عليه السّلام مدّت را بپايان رسانيد خانواده خود را حركت داد بجانب بيت المقدس و در شب راه را گم كرد پس ديد آتشى را و بعضى از مفسرين علاوه بر گرفتاريهائيكه در حديث قمى ره ذكر شد باريدن باران و متفرق شدن گوسفندان و عارض شدن درد زائيدن بر عيالش را نيز ذكر نمودهاند در هر حال چون نزديك بآتش شد ندائى باو رسيد از جانب راست وادى واقع در زمين با خير و بركتى از درختى كه گفتهاند در كنار آن وادى روئيده بود كه اى موسى همانا من خداوند، پروردگار جهانيانم و گفتهاند اين تعبير اگر چه مخالف با تعبير در طه و نمل است لفظا ولى موافق با آن دو است معنا و آنكه بيند از عصايت را و چون انداخت حيوان متحركى شد پس چون ديد بسرعت حركت ميكند گويا مار سريع الحركهئى است برگشت از جانب آن در حاليكه پشت كننده بود بآن و از ترس ديگر بازگشت نكرد بجاى خود و خداوند فرمود روى آور بجانب ما و مترس از چيزى همانا تو از آنانيكه در امانى چون در سايه لطف خداوند مهربانى و قمى ره در حديث سابق ذكر فرموده كه پس اقبال فرمود موسى عليه السّلام بجانب آتش تا از آن پارهاى بردارد ديد درختى است كه آتش از آن شعلهور است و چون خواست پارهاى از آن بردارد آتش متوجه باو شد پس ترسيد و فرار كرد و آتش بدرخت برگشت موسى هم برگشت و خواست
جلد 4 صفحه 186
بردارد باز آتش متوجّه او شد و موسى فرار كرد و باز برگشت و خواست كه بردارد در دفعه سوم آتش متوجه باو شد و ديگر او برنگشت پس خداوند او را ندا فرمود كه اى موسى همانا منم خدا پروردگار جهانيان موسى عرضه داشت بچه دليل خدا فرمود چيست در دستت عرضه داشت آن عصاى من است فرمود بيند از آنرا پس انداخت آنرا و ناگاه مارى شد كه بسرعت حركت ميكرد پس موسى عليه السّلام ترسيد و فرار كرد و خداوند فرمود بگير آنرا و مترس همانا تو از آنانى كه در امانى و نيز فرمود دستت را در گريبانت كن چون بيرون آرى سفيد و درخشنده باشد بدون علّت و مرض پيسى و عيب ديگرى و چون از امرى ترس بر تو غالب شود بازوهاى خود را ببدنت بچسبان و دستت را روى يكديگر بگذار نه آنكه در برابر خود نگهدارى تا دشمنان بدانند ترسيدى يا دستت را روى سينهات بگذار تا ترست زائل شود يا اگر از شعاع دست خود ترسيدى آنرا بخود بچسبان شعاعش ميرود بنابر احتمالاتيكه در اطراف مراد از اينجمله داده شده است و بر هر تقدير انداختن عصا و اظهار يد بيضاء دو معجز و دليل بر صدق مدّعاى تو است از پروردگارت كه فرستاده شده بسوى فرعون و اشراف قبط چون آن جماعت قوم متمرّدى بوده و هستند و جذوه كه بمعناى قطعه غليظه از چوب است كه آتش داشته باشد بحركات سهگانه قرائت شده و الرّهب بضمّ راء و بدو فتحه و ذانك بتشديد نون نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَن أَلقِ عَصاكَ فَلَمّا رَآها تَهتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلّي مُدبِراً وَ لَم يُعَقِّب يا مُوسي أَقبِل وَ لا تَخَف إِنَّكَ مِنَ الآمِنِينَ (31)
و اينکه که بينداز عصاي خود را پس چون رؤيت كرد آن عصا را بحركت در آمد مثل اينكه ماريست بزرگ برگشت و نزديك نرفت اي موسي اقبال كن رو باو برو و نترس بدرستي که تو از آمنين هستي ايمن هستي.
وَ أَن أَلقِ عَصاكَ يك جمله در تقدير است بواسطه دلالت كلام که پس از امر بالقاء عصا فالقاها و چون القاء كرد.
فَلَمّا رَآها پس ديد آن عصا را.
تَهتَزُّ يعني بحركت و جنبش در آمد.
كَأَنَّها جَانٌّ در اينجا تعبير بجان فرموده و اهتزاز در سوره طه ميفرمايد فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسعي (آيه 20) در سوره اعراف ميفرمايد فَإِذا هِيَ ثُعبانٌ مُبِينٌ (آيه 107) و هر سه اطلاق مفاد يك معني است نه آنچه مفسرين گفتند که باختلاف مواقع است بر موسي و بر فرعون و بر
جلد 14 - صفحه 231
سحره لكن مخصوصا دو تعبير اول در يك موقع بوده براي موسي.
وَلّي مُدبِراً ترسيد موسي و فرار كرد.
وَ لَم يُعَقِّب تعقيب نكرد و پيش نيامد.
يا مُوسي جمله در تقدير است يعني قال اللّه يا موسي خطاب رسيد بموسي.
أَقبِل بطرف حيه برو.
وَ لا تَخَف نترس با تو كار ندارد و اذيت نميرساند.
إِنَّكَ مِنَ الآمِنِينَ تو در كنف پروردگار مصون و محفوظ هستي.
گر نگهبان من آنست که من ميدانمبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 31)- اما با توجه به مأموریت بزرگ و سنگینی که موسی بر عهده دارد باید معجزاتی بزرگ به تناسب آن از سوی خدا در اختیارش قرار داده شود که به دو قسمت مهم آن در این آیات اشاره شده است.
نخست این که: به موسی ندا داده شد که «عصایت را بیفکن (و موسی عصا را افکند) هنگامی که به آن نگاه کرد دید همچون ماری است که با سرعت و شدت حرکت میکند، موسی (ترسید و) به عقب برگشت و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد»! (وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ).
در این هنگام بار دیگر موسی ندا را شنید که به او میگوید: «ای موسی! بر گرد
ج3، ص460
و نترس تو در امان هستی»! (یا مُوسی أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ).
نکات آیه
۱ - فرمان الهى به موسى، در وادى طور مبنى بر افکندن عصاى خویش (و أن ألق عصاک) «إلقاء» (مصدر «ألق») به معناى انداختن است.
۲ - تحرک شدید و تند و تیز عصاى موسى در پى افکندن آن بر زمین (فلمّا رءاها تهتزّ کأنّها جانّ) «إهتزاز» (مصدر «تهتزّ») به معناى به حرکت در آمدن است. تشبیه حرکت عصاى اژدها شده موسى به حرکت مار کوچک (جان)، بیانگر آن است که عصاى مار شده - على رغم این که مارى بزرگ بود - چنان چالاک بود که گویا مارى کوچک است.
۳ - فرار بى درنگ موسى(ع) در پى مشاهده عصاى خود بسان مارى چست و چالاک (فلمّا رءاها تهتزّ کأنّها جانّ)
۴ - ندا و فرمان خدا به موسى(ع) مبنى بر پیش آمدن و نترسیدن از عصاى مار شده خویش (یموسى أقبل و لاتخف)
۵ - تضمین خدا نسبت به امنیت داشتن موسى(ع) از گزند عصاى اژدها شده (إنّک من الأمنین) متعلق «آمنین» محذوف و به تقدیر «الآمنین منها» مى باشد; یعنى، تو از جمله کسانى هستى که از آسیب عصاى اژدها شده، در امان اند.
۶ - عصاى اژدها شده موسى، نسبت به انسان ها بى آزار بود. (إنّک من الأمنین) تعبیر «من الآمنین» به جاى «آمن» براى بیان این معنا است که نه تنها موسى(ع) از آسیب عصاى اژدها شده در امان است; بلکه مردم نیز آسیبى از آن نخواهند دید.
روایات و احادیث
۷ - «عن أبى عبداللّه(ع)... فلمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله نحو بیت المقدس فنودى ... أن ألق عصاک فلمّا رأها تهتزّ کأنّها جانّ ولّى مدبراً و لم یعقّب» فإذا حیّة مثل الجذع یخرج منها مثل لهب النار...;[۱] از امام صادق(ع) روایت شد... که چون موسى(ع) قرارداد خود را به پایان رسانید و همراه با اهلش به سوى بیت المقدس حرکت کرد ... آن گاه به وى ندا شد ... عصاى خود را بیفکن [و چون موسى(ع) آن را افکند ]دید که مانند مار کوچک پر جست و خیزى به حرکت درآمد رو برگرداند و (پا بفرار گذاشت) و حتى پشت سر خود را نگاه نکرد پس ناگهان (آن عصا) مارى چون تنه درخت خرما گشته بود که از دهانش شعله هاى آتش زبانه مى کشید...».
موضوعات مرتبط
- خدا: اوامر خدا ۴
- عصا: تبدیل عصا به مار ۳، ۴
- موسى(ع): القاى عصاى موسى(ع) ۱، ۲; بى خطرى مار قصه موسى(ع) ۶; تبدیل عصاى موسى(ع) ۳، ۴، ۵; ترس موسى(ع) ۴; تضمین امنیت موسى(ع) ۵; تکلیف موسى(ع) ۱; حرکت عصاى موسى(ع) ۲; فرار موسى(ع) ۳; قصه موسى(ع) ۲، ۳، ۴، ۷; موسى(ع) در کوه طور ۱; وحى به موسى(ع) ۱; ویژگیهاى عصاى موسى(ع) ۶، ۷
منابع
- ↑ کمال الدین صدوق، ص ۱۵۱، باب ۶، ح ۱۳; تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۱۷، ح ۱.