القصص ٢٩

از الکتاب
کپی متن آیه
فَلَمَّا قَضَى‌ مُوسَى‌ الْأَجَلَ‌ وَ سَارَ بِأَهْلِهِ‌ آنَسَ‌ مِنْ‌ جَانِبِ‌ الطُّورِ نَاراً قَالَ‌ لِأَهْلِهِ‌ امْکُثُوا إِنِّي‌ آنَسْتُ‌ نَاراً لَعَلِّي‌ آتِيکُمْ‌ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ‌ النَّارِ لَعَلَّکُمْ‌ تَصْطَلُونَ‌

ترجمه

هنگامی که موسی مدّت خود را به پایان رسانید و همراه خانواده‌اش (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشی دید! به خانواده‌اش گفت: «درنگ کنید که من آتشی دیدم! (می‌روم) شاید خبری از آن برای شما بیاورم، یا شعله‌ای از آتش تا با آن گرم شوید!»

|و چون موسى آن مدّت را به پايان رسانيد و با خانواده‌ى خويش راهى [مصر] شد، از جانب كوه طور آتشى ديد! به خانواده‌ى خود گفت: اين جا بمانيد كه من آتشى ديدم، شايد از آن خبرى يا شعله‌اى برايتان بياورم تا گرم شويد
و چون موسى آن مدت را به پايان رسانيد و همسرش را [همراه‌] برد، آتشى را از دور در كنار طور مشاهده كرد، به خانواده خود گفت: «[اينجا] بمانيد، كه من آتشى از دور ديدم، شايد خبرى از آن يا شعله‌اى آتش برايتان بياورم، باشد كه خود را گرم كنيد.»
آن‌گاه که موسی عهد خدمت به پایان رسانیده و با اهل بیت خود (از حضور شعیب) رو به دیار خویش کرد (در راه) آتشی از جانب طور دید، به اهل بیت خود گفت: شما در اینجا مکث کنید که از دور آتشی به نظرم رسید (می‌روم تا) شاید از آن خبری بیاورم یا برای گرم شدن شما شعله‌ای برگیرم.
چون موسی آن مدت را به پایان برد و با خانواده اش رهسپار [مصر] شد، از جانب طور آتشی دید، به خانواده اش گفت: درنگ کنید که من آتشی دیدم، [می روم] شاید خبری از آن برای شما بیاورم یا پاره ای از آتش را می آورم تا گرم شوید.
چون موسى مدت را به سر آورد و با زنش روان شد، از سوى طور آتشى ديد. به كسان خود گفت: درنگ كنيد. آتشى ديدم. شايد از آن خبرى يا پاره آتشى بياورم تا گرم شويد.
و چون موسی مدت [مقرر] را به سر برد و خانواده‌اش را [همراه خود] برد، از جانب طور آتشی دید، به خانواده‌اش گفت صبر کنید، من [از دور] آتشی دیده‌ام، شاید از آنجا برای شما خبری یا پاره آتشی بیاورم، باشد که گرم شوید
پس چون موسى مدت را به پايان برد و با خانواده خويش روان گشت از سوى كوه طور آتشى بديد، به خانواده خود گفت: درنگ كنيد كه من آتشى ديدم شايد از آن خبرى آورم يا اخگرى از آتش، تا گرم شويد.
هنگامی که موسی مدّت را به پایان رسانید و همراه خانواده‌اش (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد، در جانب کوه طور آتشی را دید به خانواده‌اش گفت: بایستید. من آتشی می‌بینم. شاید از آنجا خبری (از راه) یا شعله‌ای از آتش برای شما بیاورم تا خویشتن را بدان گرم کنید.
پس چون موسی آن مدّت را به پایان رسانید و خانواده‌اش را (همراهش به سفر) برد، با آتشی از جانب (کوه) طور انس گرفت. به خانواده‌ی خود گفت: «(اینجا) درنگ کنید، که من به‌راستی با آتشی (فراسوی طور) انس گرفتم، شاید خبری از آن، یا شعله‌ای آتش برایتان بیاورم، شاید گیرانه‌ای (از آن) بر گیرید.»
پس گاهی که پایان آورد موسی سرآمد را و روان گشت با خاندان خویش دریافت از کنار طور آتشی را گفت به خاندان خویش درنگ کنید که من آتشی احساس کردم باشد بیارمتان از آن آگهیی یا گیرانه اخگری شاید شما گرم شوید

When Moses had completed the term, and departed with his family, he noticed a fire by the side of the Mount. He said to his family, “Stay here, I have glimpsed a fire. Perhaps I can bring you some information from there, or an ember from the fire, that you may warm yourselves.”
ترتیل:
ترجمه:
القصص ٢٨ آیه ٢٩ القصص ٣٠
سوره : سوره القصص
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قَضی»: بسر برد. «أَهْلِ»: خانواده. همسر و سایر همراهان. «آنَسَ»: دید. مشاهده کرد (نگا: طه / ، نمل / . «جَذْوَةٍ»: اخگر سوزان. شعله آتش. «تَصْطَلُونَ»: خود را با آتش گرم کنید (نگا: نمل / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَمَّا قَضى‌ مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «29»

پس چون موسى، مدّت (قرارداد خود با شعيب) را به پايان رساند و با خانواده‌اش رهسپار گرديد، از سوى (كوه) طور آتشى را ديد. به خانواده‌اش گفت: (همين جا) بمانيد، همانا من آتشى ديده‌ام، (مى‌روم تا) شايد از آن خبرى بيابم يا مقدارى آتش برايتان بياورم تا (با آن) گرم شويد.

نکته ها

«آنَسْتُ»، به معناى مشاهده كردنى است كه در آن انس و آرامش باشد. «جَذْوَةٍ» به معناى قطعه و كلمه‌ى‌ «تَصْطَلُونَ» از ريشه «صلى» به معناى گرم شدن با آتش است.

تمام خطاب‌هاى حضرت موسى به همسرش، با ضمير جمع آمده است. «امْكُثُوا- آتِيكُمْ‌- لَعَلَّكُمْ‌- تَصْطَلُونَ» شايد به خاطر آن كه حضرت در آن ده سالى كه با همسرش زندگى مى‌كرده، صاحب فرزند يا فرزندانى شده است.

جلد 7 - صفحه 49

از جملات‌ «سارَ بِأَهْلِهِ»، «آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ» و «لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ» در اين آيه و از جمله‌ى‌ «أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً» در آيه‌ى 10 سوره‌ى طه استفاده مى‌شود كه حضرت موسى در شب حركت كرده است، شبى سرد و ظلمانى كه در اين ميان راه را نيز گم كرده بود.

پیام ها

1- مؤمن، به شرط و قرارداد خود، وفادار است. «قَضى‌ مُوسَى الْأَجَلَ»

2- زن و فرزند نبايد مانع حركت، هجرت و انجام مسئوليّت‌ها شوند، چنانكه مرد هم نبايد آنها را رها كند، بلكه بايد در كنار وهمراه يكديگر باشند. «سارَ بِأَهْلِهِ»

3- در جايى‌كه اطمينان خاطر نداريم، خانواده خود را نبريم. «امْكُثُوا» ديدن آتش، به قرينه جمله‌ى‌ «إِنِّي آنَسْتُ ناراً»، مخصوص حضرت موسى بوده و براى آن حضرت مبهم بوده است، لذا از خانواده‌اش خواست كه در همانجا منتظر بمانند تا خود تنها به نزد آتش رود و برگردد.

4- هر كجا كه به تحقّق قول خود مطمئن نيستيم، وعده‌ى قطعى ندهيم. «لَعَلِّي آتِيكُمْ‌- لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ» (كلمه‌ى «لعل» به معناى شايد است، يعنى شايد خبرى بياورم يا شايد قطعه آتشى براى گرم شدن بياورم.)

5- مرد، مسئول رفع نيازمندى‌هاى همسر وخانواده خود است. «لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ»

6- براى رسيدن به مقامات عالى عرفان، لازم نيست با زن وفرزند متاركه كنيم، بلكه مى‌توان بطور عادّى وطبيعى و ساده زندگى كرد و به بالاترين درجات عرفان نيز رسيد. سارَ بِأَهْلِهِ‌ ... قالَ لِأَهْلِهِ‌ ... لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَمَّا قَضى‌ مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «29»

فَلَمَّا قَضى‌ مُوسَى الْأَجَلَ‌: پس آن هنگام كه بجا آورد موسى مدت خود را كه ده سال بود، و ده سال ديگر بعد از آن نزد شعيب بسر برد و در چهل سالگى با اجازه شعيب متوجه مصر گشت به جهت زيارت مادر و برادر و خواهر.

به روايت ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام، متوجه بيت المقدس شد «2».

وَ سارَ بِأَهْلِهِ‌: و سير نمود با كسان خود و مال و مواشى در شبى سرد و تاريك و به جهت خوف ملوك شام از جاده منحرف شده روى به بيابان نهاد و راه را گم كرد و زنش را وضع حمل رسيده و رمه از برف و باد و دمه‌ «3» متفرق شدند و از مقدحه‌ «4» آتش نمى‌جست. در كار خود حيران فرومانده نتوانست كه چه كند


«1» همان مدرك، ص 459- 458.

«2» مجمع البيان (1403 هجرى) ج 4، ص 250.

«3» طوفان و باد و سرما.

«4» سنگ آتش زنه.

جلد 10 - صفحه 130

و به كدام طرف روانه شود كه ناگاه:

آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً: بديد از طرف كوه طور آتشى را، قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا: گفت مر كسان خود را كه درنگ كنيد در همين مكان، إِنِّي آنَسْتُ ناراً: بدرستى كه من ديدم آتشى را، لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ:

شايد كه بيارم از براى شما از آن آتش خبرى، يعنى از كسانى كه نزد آتش باشند خبرى تحقيق كنم كه راه از كدام طرف است، أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ: يا بيارم پاره‌اى از آن آتش، لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ‌: شايد شما گرم شويد از جذوه كه آن چوب سطبر است، خواه بر سر آن آتش باشد يا نباشد، و لذا تبيين آن نموده بقوله «من النّار» يعنى چوبى قوى را از آن روشن كنم و بيارم تا به آن گرم شويد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلَمَّا قَضى‌ مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «29» فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى‌ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ (30) وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‌ أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ (31) اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (32)

ترجمه‌

و چون بپايان رساند موسى مدّت را و برد خانواده خود را ديد از جانب طور آتشى گفت بخانواده خود درنگ نمائيد همانا من ديدم آتشى را شايد بياورم براى شما از آن خبرى يا پاره‌اى از آتش شايد شما گرم شويد

پس چون آمد آنرا ندا كرده شد از كنار وادى جانب راست در زمين بركت داده شده از درخت كه اى موسى همانا منم خدا كه پروردگار جهانيانم‌

و آنكه بينداز عصايت را پس چون ديد آنرا كه حركت ميكند گويا آن مارى است بازگشت پشت كننده و برنگشت ندا شد اى موسى بيا و مترس همانا توئى از ايمنان‌

درآور دستت را در گريبانت تا بيرون آيد سفيد نورانى بدون بدى و منضمّ نما بخود دستت را از جهت ترس پس اين دو دليل است از پروردگارت بسوى فرعون و بزرگان قومش همانا آنان باشند گروهى متمرّدان.

تفسير

قمى ره نقل فرموده كه موسى عليه السّلام بشعيب عليه السّلام گفت من ناچار بايد بوطن خود نزد مادر و كسانم مراجعت نمايم بمن چه خواهى داد او گفت گوسفندان ابلقى كه امسال بدنيا ميآيند از آن تو باشد و تمام گوسفندان آنسال ابلق زائيدند و چون سال بپايان رسيد موسى عليه السّلام با عيال و گوسفندان خود مهيّاى سفر مصر شد و شعيب عليه السّلام توشه راه از خود باو داد و در موقع حركت از شعيب عليه السّلام خواهش عصائى نمود و تمام عصاهاى پيغمبران بشعيب رسيده بود و آنها را يكجا جمع نموده بود و بموسى گفت برو يكى از آنها را بردار و او رفت بردارد عصاى حضرت نوح و ابراهيم عليهما السلام بدست او در آمد و چون شعيب عليه السّلام آنرا ديد گفت برو اين عصا را بگذار و عصاى ديگر بردار او رفت‌


جلد 4 صفحه 185

آنرا گذارد و خواست عصاى ديگر بردارد باز همان عصا پريد و بدست او آمد و تا سه مرتبه اينعمل تكرار شد و چون شعيب عليه السّلام اين امر را مشاهده نمود فرمود برو خداوند آنرا مخصوص تو قرار داده و موسى عليه السّلام با آن گوسفندان خود را سوق داد و از مدين بيرون آمد و متوجه مصر گرديد و چون به بيابان رسيد با خانواده‌اش باد و سرما و تاريكى آنها را فرا گرفت و ظلمت شب هم بر آنها احاطه كرد پس چشم موسى عليه السّلام بآتشى افتاد كه از دور نمايان بود چنانچه خداوند فرموده پس چون موسى عليه السّلام بپايان رسانيد مدّت مذكوره در آيات سابقه را و حركت داد خانواده خود را احساس نمود از جهتى كه ميرسيد بكوه طور آتشى را پس گفت بخانواده خود توقف كنيد من از دور آتشى ديدم بروم نزديك آن شايد از آنجا خبرى از راه بياورم براى شما و يا قطعه هيزم آتش دارى كه شما گرم شويد بآن و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون موسى عليه السّلام مدّت را بپايان رسانيد خانواده خود را حركت داد بجانب بيت المقدس و در شب راه را گم كرد پس ديد آتشى را و بعضى از مفسرين علاوه بر گرفتاريهائيكه در حديث قمى ره ذكر شد باريدن باران و متفرق شدن گوسفندان و عارض شدن درد زائيدن بر عيالش را نيز ذكر نموده‌اند در هر حال چون نزديك بآتش شد ندائى باو رسيد از جانب راست وادى واقع در زمين با خير و بركتى از درختى كه گفته‌اند در كنار آن وادى روئيده بود كه اى موسى همانا من خداوند، پروردگار جهانيانم و گفته‌اند اين تعبير اگر چه مخالف با تعبير در طه و نمل است لفظا ولى موافق با آن دو است معنا و آنكه بيند از عصايت را و چون انداخت حيوان متحركى شد پس چون ديد بسرعت حركت ميكند گويا مار سريع الحركه‌ئى است برگشت از جانب آن در حاليكه پشت كننده بود بآن و از ترس ديگر بازگشت نكرد بجاى خود و خداوند فرمود روى آور بجانب ما و مترس از چيزى همانا تو از آنانيكه در امانى چون در سايه لطف خداوند مهربانى و قمى ره در حديث سابق ذكر فرموده كه پس اقبال فرمود موسى عليه السّلام بجانب آتش تا از آن پاره‌اى بردارد ديد درختى است كه آتش از آن شعله‌ور است و چون خواست پاره‌اى از آن بردارد آتش متوجه باو شد پس ترسيد و فرار كرد و آتش بدرخت برگشت موسى هم برگشت و خواست‌


جلد 4 صفحه 186

بردارد باز آتش متوجّه او شد و موسى فرار كرد و باز برگشت و خواست كه بردارد در دفعه سوم آتش متوجه باو شد و ديگر او برنگشت پس خداوند او را ندا فرمود كه اى موسى همانا منم خدا پروردگار جهانيان موسى عرضه داشت بچه دليل خدا فرمود چيست در دستت عرضه داشت آن عصاى من است فرمود بيند از آنرا پس انداخت آنرا و ناگاه مارى شد كه بسرعت حركت ميكرد پس موسى عليه السّلام ترسيد و فرار كرد و خداوند فرمود بگير آنرا و مترس همانا تو از آنانى كه در امانى و نيز فرمود دستت را در گريبانت كن چون بيرون آرى سفيد و درخشنده باشد بدون علّت و مرض پيسى و عيب ديگرى و چون از امرى ترس بر تو غالب شود بازوهاى خود را ببدنت بچسبان و دستت را روى يكديگر بگذار نه آنكه در برابر خود نگهدارى تا دشمنان بدانند ترسيدى يا دستت را روى سينه‌ات بگذار تا ترست زائل شود يا اگر از شعاع دست خود ترسيدى آنرا بخود بچسبان شعاعش ميرود بنابر احتمالاتيكه در اطراف مراد از اينجمله داده شده است و بر هر تقدير انداختن عصا و اظهار يد بيضاء دو معجز و دليل بر صدق مدّعاى تو است از پروردگارت كه فرستاده شده بسوى فرعون و اشراف قبط چون آن جماعت قوم متمرّدى بوده و هستند و جذوه كه بمعناى قطعه غليظه از چوب است كه آتش داشته باشد بحركات سه‌گانه قرائت شده و الرّهب بضمّ راء و بدو فتحه و ذانك بتشديد نون نيز قرائت شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَمّا قَضي‌ مُوسَي‌ الأَجَل‌َ وَ سارَ بِأَهلِه‌ِ آنَس‌َ مِن‌ جانِب‌ِ الطُّورِ ناراً قال‌َ لِأَهلِه‌ِ امكُثُوا إِنِّي‌ آنَست‌ُ ناراً لَعَلِّي‌ آتِيكُم‌ مِنها بِخَبَرٍ أَو جَذوَةٍ مِن‌َ النّارِ لَعَلَّكُم‌ تَصطَلُون‌َ «29»

‌پس‌ چون‌ ‌که‌ بجا آورد مدت‌ قرار داد ‌را‌ برداشت‌ اهل‌ ‌خود‌ ‌را‌ و ‌از‌ مدين‌ ‌که‌ مركز كفر ‌بود‌ بطرف‌ بيت‌ المقدس‌ سير كرد رسيد نزديك‌ طور ايمن‌ مشاهده‌ كرد ‌از‌ طور آتش‌ ‌را‌ ‌گفت‌ باهل‌ ‌خود‌ ‌که‌ ‌من‌ آتشي‌ مشاهده‌ ميكنم‌ ‌شما‌ همين‌ جا مكث‌ كنيد ‌من‌ ميروم‌ رو باين‌ آتش‌ شايد خبري‌ بدست‌ بياورم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌ يا ‌ يك‌ مقداري‌ ‌از‌ آتش‌ بياورم‌ شايد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ سردي‌ نجات‌ پيدا كنيد و گرم‌ شويد.

جلد 14 - صفحه 229

فَلَمّا قَضي‌ مُوسَي‌ الأَجَل‌َ ‌در‌ خبر ‌است‌ ‌که‌ اكثر مدت‌ ‌را‌ ‌که‌ ده‌ سال‌ تمام‌ ‌بود‌ انجام‌ داد.

وَ سارَ بِأَهلِه‌ِ بعضي‌ گفتند بطرف‌ شام‌ و بعضي‌ بطرف‌ مصر بعضي‌ بطرف‌ بيت‌ المقدس‌ شب‌ تاريك‌ هوا سرد باران‌ باريد راه‌ گم‌ شد عيالش‌ درد زائيدن‌ گرفت‌ حضرت‌ موسي‌ مضطرب‌ ناگاه‌ آنَس‌َ مِن‌ جانِب‌ِ الطُّورِ ناراً مشاهده‌ كرد آتشي‌ ‌را‌ ‌از‌ جانب‌ طور ايمن‌ ‌که‌ شعله‌ داشت‌.

قال‌َ لِأَهلِه‌ِ امكُثُوا ‌شما‌ همين‌ موضع‌ توقف‌ كنيد ‌که‌ ‌من‌ ‌شما‌ ‌را‌ گم‌ نكنم‌ ‌من‌ آتشي‌ مشاهده‌ ميكنم‌.

إِنِّي‌ آنَست‌ُ ناراً ميروم‌ رو بآتش‌ ‌ يا ‌ راه‌ ‌را‌ پيدا ميكنم‌ و ميآيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ برميدارم‌ و ميرويم‌.

لَعَلِّي‌ آتِيكُم‌ مِنها بِخَبَرٍ ‌اگر‌ آنجا قافله‌ ‌باشد‌ و ‌براي‌ سردي‌ هوا آتش‌ افروخته‌ باشند طريق‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آنها‌ سؤال‌ ميكنم‌ (أَو جَذوَةٍ مِن‌َ النّارِ) ‌اگر‌ ‌خود‌ آتش‌ گرفته‌ يك‌ قسمت‌ ‌آن‌ ‌را‌ مياورم‌.

لَعَلَّكُم‌ تَصطَلُون‌َ گرم‌ شويد ‌تا‌ هوا روشن‌ شود و راه‌ پيدا شود.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 29)- نخستین جرقه وحی! در اینجا به هفتمین صحنه از این داستان می‌رسیم: هیچ کس دقیقا نمی‌داند در این ده سال بر موسی چه گذشت اما بدون شک این ده سال از بهترین سالهای عمر موسی بود.

ج3، ص459

بدیهی است موسی به این قانع نیست که تا پایان عمر شبانی کند- هر چند محضر شعیب برای او بسیار مغتنم بود- او باید به یاری قوم خود بشتابد که در زنجیر اسارت گرفتارند و در جهل و نادانی و بی‌خبری غوطه‌ورند.

به هر حال قرآن می‌گوید: «هنگامی که موسی مدت خود را به پایان رسانید و همراه خانواده‌اش (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشی دید»! (فَلَمَّا قَضی مُوسَی الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً).

«به خانواده‌اش گفت: درنگ کنید که من آتشی دیدم (می‌روم) شاید خبری از آن برای شما بیاورم، یا شعله‌ای از آتش، تا با آن گرم شوید» (قالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ).

از ذیل آیه استفاده می‌شود که او راه را گم کرده بود، و شبی بود سرد و ناراحت کننده.

نکات آیه

۱ - اقامت موسى در مدین تا پایان مدت قراردادش با شعیب(ع) (فلمّا قضى موسى الأجل) «قضاء» (مصدر «قضى») به معناى تمام کردن و به پایان رساندن است. «الأجل» اشاره به مدتى دارد که میان موسى و شعیب(ع) مقرر شده بود.

۲ - هجرت موسى(ع) به همراه همسر و فرزندانش از مدین، پس از پایان یافتن مدت قراردادش با شعیب(ع) (فلمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله) گرچه واژه «أهل» انصراف به زوجه دارد; لکن با توجه به تعبیر «امکثوا» (با خطاب جمع) معلوم مى شود علاوه بر همسر حداقل دو نفر دیگر نیز - که به احتمال قوى فرزندانش بوده اند - او را همراهى مى کردند.

۳ - ورود موسى(ع) به صحراى سینا در مهاجرت از مدین (ءانس من جانب الطور نارًا) «طور» معادل «جبل» (کوه) است و مراد از آن، طور واقع در سرزمین سینا مى باشد.

۴ - موسى(ع) آتشى را در سمت وادى طور مشاهده کرد. (ءانس من جانب الطور نارًا) «إیناس» (مصدر «آنس») مرادف «إبصار» (دیدن) است. بنابراین «آنس»; یعنى، «بصر و رأى».

۵ - موسى(ع) خانواده اش را از وجود آتش در وادى طور آگاه کرد. (قال لأهله امکثوا إنّى ءانست نارًا)

۶ - تنها موسى(ع) نظاره گر آتش وادى طور بود. (إنّى ءانست نارًا) نسبت داده شدن مشاهده آتش به موسى(ع) و نیز نکره آمدن «ناراً»، نشان دهنده آن است که آتش مزبور، تنها به وسیله موسى(ع) قابل مشاهده بوده است.

۷ - تصمیم موسى(ع) به آوردن آتش از وادى طور، براى گرم کردن خانواده اش (قال لأهله امکثوا ... أو جذوة من النار لعلّکم تصطلون) «إصطلاء» (مصدر «تصطلون») به معناى خود را گرم کردن است.

۸ - موسى(ع) از خانواده اش خواست که تا بازگشت وى از وادى طور درنگ کنند. (قال لأهله امکثوا ... لعلّى ءاتیکم منها بخبر أو جذوة من النار)

۹ - تحیر و سرگردانى موسى(ع) و خانواده اش، در صحراى سینا به خاطر گم کردن راه (لعلّى ءاتیکم منها بخبر) تعبیر آیه ده سوره «طه» در این مورد (لعلّى آتیکم منها بقبس أو أجد على النار هدًى) به روشنى، دلالت بر مطلب یاد شده دارد.

۱۰ - موسى(ع)، امیدوار به یافتن کسى یا کسانى در کنار آتش و کسب اطلاع از آنان درباره راه (قال لأهله امکثوا ... لعلّى ءاتیکم منها بخبر)

روایات و احادیث

۱۱ - «عن أبى جعفر(ع) قال: لمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله نحو بیت المقدس أخطأ الطریق لیلاً «فقال لأهله امکثوا إنّى آنست ناراً»...;[۱] از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: هنگامى که قرارداد موسى [با شعیب] پایان یافت و همراه با اهلش به سوى بیت المقدس رهسپار گردید، شب هنگام راه را گم کرد. پس به اهلش گفت: «امکثوا إنّى آنست ناراً»...».

موضوعات مرتبط

  • صحراى سینا: امیدوارى راهیابى در صحراى سینا ۱۰
  • کوه طور: آتش کوه طور ۴، ۵; آثار آتش کوه طور ۷; رؤیت آتش کوه طور ۶
  • موسى(ع): امیدوارى موسى(ع) ۱۰; خانواده موسى(ع) ۵، ۷; خانواده موسى(ع) در صحراى سینا ۹; خواسته هاى موسى(ع) ۸; درخواست صبر از خانواده موسى(ع) ۸; سرگردانى خانواده موسى(ع) ۹; سرگردانى موسى(ع) ۹; قصه موسى(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱; موسى(ع) در صحراى سینا ۳، ۹; موسى(ع) در کوه طور ۴، ۶; موسى(ع) در مدین ۱; موسى(ع) و آتش کوه طور ۸، ۱۱; وفا به عهد موسى(ع) ۱; هجرت خانواده موسى(ع) ۲; هجرت موسى(ع) از مدین ۲، ۳

منابع

  1. مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱; نورالثقلین، ج ۴- ، ص ۱۲۷، ح ۶۳.