ریشه نفق
تکرار در قرآن: ۱۱۱(بار)
قاموس قرآن
نَفَق (بروزن فرس) و نَفاق (به فتح - ن) به معنى خروج يا تمام شدن است. در مجمع ذيل آيه [انعام:35]. فرموده: اصل نفق به معنى خروج است. و در ذيل آيه [بقره:3]. فرموده انفاق اخراج مال است «اَنْفَقَ مالَهُ»مال خويش را از ملكش خارج كرد. در لغت آمده: نَفَقَتِ الدَّابَّةُ نُفُوقاً :ماتَ وَ خَرَجَ روُحُها». راغب مىگويد: «نَفَقَ الشَّىْءُ: مَضى وَ نَفِدَ» يعنى شىء رفت و تمام شد در صحاح گويد:«نَفَقَ الزَّادُ نَفْقاً: نَفِدَ» توشه تمام شد. زمخشرى از يعقوب نقل كرده: «نَفِدَ الشَّىْءُ و نَفَقَ واحِدٌ» يعنى هردو به يك معنى است. على هذا انفاق را از آن انفاق گويند كه شخص مال را بدان وسيله از دستش خارج مىكند و يا فانى مىنمايد. [بقره:273]. آنچه از مال در راه خدا خرج مىكنيد خدا به آن دانا است [اسراء:100]. بگو اگر مالك خزائن رحمت پروردگارم بوديد آن وقت از خرج كردن امساك مىكرديد از ترس آنكه خرج كنيد تمام شود، راغب آن را لازم و به معنى تمام شدن دانسته است. نَفَقَةُ: آنچه خرج و مصرف مىشود. [بقره:270]. آنچه از نفقه خرج كرديد و يا نذريكه انجام داديد خدا آن را مىداند. جمع آن نفقات است. [توبه:54]. انفاق انفاق يعنى خرج مال در راه خدا اعم از واجب و مستحب از چيزيهايى است كه قرآن و روايات درباره آن بسيار تشويق كردهاند و آن يكى از اسباب تعديل ثروت و پر كردن شكاف جامعه هاست، بخل و امساك هر قدر مذموم و منهى است در مقابل انفاق مانند آن و بيشتر از آن ممدوح مىباشد. خداوند مىفرمايد: [بقره:262]. و نيز آنان را به زارعى تشبيه كرده كه با كاشتن يك دانه، هفتصد دانه بلكه بيشتر به دست مىآورند [بقره:261]. نفاق نفاق مصدر است به معنى منافق بودن، منافق كسى است كه در باطن كافر و در ظاهر مسلمان است [آل عمران:167]. طبرسى در وجه تسميه در جائى مىگويد: منافق به سوى مؤمن با ايمان خارج مىشود و به سوى كافر با كفر. و در جاى ديگر مىگويد: علت اين تسميه آن است كه منافق از ايمان به طرف كفر خارج شده است. ناگفته نماند: نَفَق (بر وزن فرس) نقبى است در زير زمين كه درب ديگرى براى خروج دارد و در آيه [انعام:35]. مراد همان نقب است يعنى اگر بتوانى نقبى در زمين يا نردبانى بر آسمان بجوئى. و نيز ناگفته نماند: يربوع خزنده ايست شبيه به موش (شايد موش صحرائى يا راسو بوده باشد) اين خزنده دو لانه مىسازد يكى به نام نافقاء كه آن را مخفى مىدارد ديگرى به نام قاصعاء كه آشكار است چون دشمن در قاصعاء به آن حمله كند وارد نافقاء شده و از آن خارج مىشود اين مطلب در صحاح و قاموس و اقرب الموارد نقل شده، طبرسى در علت تسميه نافقاء فرموده كه: يربوع از آن خارج مىشود. به نظر راغب در مفردات و فيومى در مصباح تمسيه منافق از «نَفَق» به معنى نقب است كه از راهى به دين وارد و از راه ديگرى خارج مىشود. به هر حال منافق را از آن منافق گوئيم كه از ايمان خارج شده چنانكه از طبرسى نقل شد و يا از درى وارد و از در ديگرى خارج شده چنانكه از راغب نقل گرديد و شايد از [توبه:67]. علت تسميه را فهميد كه فسق به معنى خروج است. فعل نفاق از باب مفاعله آيد مثل: [حشر:11]. منافق از كافر خطرناكتر و عذاب او در آخرت از كافر سختتر است زيرا به حكم دزد خانگى است و پلى است كه كفار به وسيله آن به خرابكارى در اسلام راه مىيابند قرآن مجيد مىفرمايد: [نساء:145]. منافقان در پائينترين درجه آتش هستند و نيز فرموده: [توبه:68]. در صدر اول اسلام منافقان در كارهاى رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» بسيار كارشكنى كردند حالاتشان اغلب در سوره توبه كه در سال نهم هجرت نازل شده و در سوره منافقون و جاهاى ديگر مذكور است و نيز زنان منافق نيز كم نبودهاند كه قرآن پنج بار «منافقات» را در رديف «منافقين» آورده است.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
يُنْفِقُونَ | ۲۰ |
أَنْفِقُوا | ۸ |
أَنْفَقْتُمْ | ۴ |
أَنْفَقُوا | ۱۱ |
يُنْفِقُ | ۵ |
تُنْفِقُونَ | ۲ |
نَفَقَةٍ | ۱ |
تُنْفِقُوا | ۸ |
الْمُنْفِقِينَ | ۱ |
نَافَقُوا | ۲ |
الْمُنَافِقِينَ | ۱۹ |
نَفَقاً | ۱ |
فَسَيُنْفِقُونَهَا | ۱ |
الْمُنَافِقُونَ | ۷ |
أَنْفَقْتَ | ۱ |
يُنْفِقُونَهَا | ۱ |
نَفَقَاتُهُمْ | ۱ |
الْمُنَافِقَاتُ | ۲ |
الْمُنَافِقَاتِ | ۳ |
نِفَاقاً | ۲ |
مُنَافِقُونَ | ۱ |
النِّفَاقِ | ۱ |
نَفَقَةً | ۱ |
يُنْفِقُوا | ۱ |
الْإِنْفَاقِ | ۱ |
أَنْفَقَ | ۲ |
لِتُنْفِقُوا | ۱ |
فَأَنْفِقُوا | ۱ |
لِيُنْفِقْ | ۱ |
فَلْيُنْفِقْ | ۱ |