روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۳۹
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۴، كِتَابُ الْحُدُود
و روي الحسن بن محبوب عن حنان بن سدير قال :
من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۳۸ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۴۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۵ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۳۴۶
عبّاد مكّى- يا يحيى بن عبّاد- گويد: سفيان ثورى مرا گفت: تو نزد جعفر بن محمّد [عليه السّلام] موقعيّتى دارى از او بپرس مردى مريض زنا كرده است اگر حدّ بر او جارى شود ترس آن دارند تلف شود، ميفرمائيد با او چه كنند، گويد: من از او پرسيدم، در پاسخ فرمود: آيا اين سؤال را از جانب خود ميكنى يا كسى بتو گفته است آن را سؤال كنى؟ گفتم: آرى سفيان ثورى بمن امر كرده است از شما بپرسم آن را، فرمود: همانا نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مردى را آوردند كه مبتلا بمرض استسقاء بود و رگهاى رانهاى او همه آشكار شده بود، و با زنى بيمار زنا كرده بود، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دستور داد خوشه خرمائى آوردند كه صد شاخه داشت، با آن يك ضربت بمرد زد و يك ضربت بزن و رهاشان كرد، و اين گفتار خداوند بزرگ است: وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ (پس بگير بدستت دسته (از آن را) پس بزن بآن و خلاف سوگند مكن) (ص: ۴۴) شرح: «آيه مباركه در قصه ايّوب پيغمبر است كه سوگند خورده بود كه زوجهاش را يك صد تركه بزند، و خداوند اين راه را براى او باز كرد كه يك صد تركه نازك را دسته كرده و يك بار باو بزند».