روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۹۹۸

از الکتاب


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۳، بَابُ الصَّيْدِ وَ الذَّبَائِح

روي عبد العظيم بن عبد الله الحسني عن ابي جعفر محمد بن علي الرضا ع انه قال :

وَ سَأَلْتُهُ عَمَّا أُهِلَّ لِغَيْرِ اَللَّهِ‏ بِهِ فَقَالَ مَا ذُبِحَ لِصَنَمٍ أَوْ وَثَنٍ أَوْ شَجَرٍ حَرَّمَ اَللَّهُ ذَلِكَ كَمَا حَرَّمَ اَلْمَيْتَةَ وَ اَلدَّمَ وَ لَحْمَ اَلْخِنْزِيرِ فَمَنِ اُضْطُرَّ غَيْرَ بََاغٍ وَ لاََ عََادٍ فَلاََ إِثْمَ عَلَيْهِ‏ أَنْ يَأْكُلَ اَلْمَيْتَةَ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ‏ مَتَى تَحِلُّ لِلْمُضْطَرِّ اَلْمَيْتَةُ قَالَ حَدَّثَنِي‏ أَبِي‏ عَنْ‏ أَبِيهِ‏ عَنْ‏ آبَائِهِ ع‏ أَنَ‏ رَسُولَ اَللَّهِ ص‏ سُئِلَ فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ‏ إِنَّا نَكُونُ بِأَرْضٍ فَتُصِيبُنَا اَلْمَخْمَصَةُ فَمَتَى تَحِلُّ لَنَا اَلْمَيْتَةُ قَالَ مَا لَمْ تَصْطَبِحُوا أَوْ تَغْتَبِقُوا أَوْ تَحْتَفِئُوا بَقْلاً فَشَأْنَكُمْ بِهَا قَالَ‏ عَبْدُ اَلْعَظِيمِ‏ فَقُلْتُ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ‏ مَا مَعْنَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنِ اُضْطُرَّ غَيْرَ بََاغٍ وَ لاََ عََادٍ فَلاََ إِثْمَ عَلَيْهِ‏ قَالَ اَلْعَادِي اَلسَّارِقُ وَ اَلْبَاغِي اَلَّذِي يَبْغِي اَلصَّيْدَ بَطَراً أَوْ لَهْواً لاَ لِيَعُودَ بِهِ عَلَى عِيَالِهِ لَيْسَ لَهُمَا أَنْ يَأْكُلاَ اَلْمَيْتَةَ إِذَا اُضْطُرَّا هِيَ حَرَامٌ عَلَيْهِمَا فِي حَالِ اَلاِضْطِرَارِ كَمَا هِيَ حَرَامٌ عَلَيْهِمَا فِي حَالِ اَلاِخْتِيَارِ وَ لَيْسَ لَهُمَا أَنْ يُقَصِّرَا فِي صَوْمٍ وَ لاَ صَلاَةٍ فِي سَفَرٍ قَالَ فَقُلْتُ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْمُنْخَنِقَةُ وَ اَلْمَوْقُوذَةُ وَ اَلْمُتَرَدِّيَةُ وَ اَلنَّطِيحَةُ وَ مََا أَكَلَ اَلسَّبُعُ إِلاََّ مََا ذَكَّيْتُمْ‏ قَالَ‏ اَلْمُنْخَنِقَةُ اَلَّتِي اِنْخَنَقَتْ بِأَخْنَاقِهَا حَتَّى تَمُوتَ‏ وَ اَلْمَوْقُوذَةُ اَلَّتِي مَرِضَتْ وَ قَذَفَهَا اَلْمَرَضُ حَتَّى لَمْ يَكُنْ بِهَا حَرَكَةٌ وَ اَلْمُتَرَدِّيَةُ اَلَّتِي تَتَرَدَّى مِنْ مَكَانٍ مُرْتَفِعٍ إِلَى أَسْفَلَ أَوْ تَتَرَدَّى مِنْ جَبَلٍ أَوْ فِي بِئْرٍ فَتَمُوتُ‏ وَ اَلنَّطِيحَةُ اَلَّتِي تَنْطَحُهَا بَهِيمَةٌ أُخْرَى فَتَمُوتُ‏ وَ مََا أَكَلَ اَلسَّبُعُ‏ مِنْهُ فَمَاتَ‏ وَ مََا ذُبِحَ عَلَى اَلنُّصُبِ‏ عَلَى حَجَرٍ أَوْ صَنَمٍ إِلاَّ مَا أُدْرِكَ ذَكَاتُهُ فَيُذَكَّى‏ قُلْتُ‏ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلاََمِ‏ قَالَ كَانُوا فِي‏ اَلْجَاهِلِيَّةِ يَشْتَرُونَ بَعِيراً فِيمَا بَيْنَ عَشَرَةِ أَنْفُسٍ وَ يَسْتَقْسِمُونَ عَلَيْهِ بِالْقِدَاحِ وَ كَانَتْ عَشَرَةً سَبْعَةٌ لَهَا أَنْصِبَاءُ وَ ثَلاَثَةٌ لاَ أَنْصِبَاءَ لَهَا أَمَّا اَلَّتِي لَهَا أَنْصِبَاءُ فَالْفَذُّ وَ اَلتَّوْأَمُ وَ اَلنَّافِسُ وَ اَلْحِلْسُ وَ اَلْمُسْبِلُ وَ اَلْمُعَلَّى وَ اَلرَّقِيبُ‏ وَ أَمَّا اَلَّتِي لاَ أَنْصِبَاءَ لَهَا فَالسَّفِيحُ وَ اَلْمَنِيحُ وَ اَلْوَغْدُ فَكَانُوا يُجِيلُونَ اَلسِّهَامَ بَيْنَ عَشَرَةٍ فَمَنْ خَرَجَ بِاسْمِهِ سَهْمٌ مِنَ اَلَّتِي لاَ أَنْصِبَاءَ لَهَا أُلْزِمَ ثُلُثَ ثَمَنِ اَلْبَعِيرِ فَلاَ يَزَالُونَ بِذَلِكَ حَتَّى تَقَعَ اَلسِّهَامُ اَلثَّلاَثَةُ اَلَّتِي لاَ أَنْصِبَاءَ لَهَا إِلَى ثَلاَثَةٍ مِنْهُمْ فَيُلْزِمُونَهُمْ ثَمَنَ اَلْبَعِيرِ ثُمَّ يَنْحَرُونَهُ وَ يَأْكُلُهُ اَلسَّبْعَةُ اَلَّذِينَ لَمْ يَنْقُدُوا فِي ثَمَنِهِ شَيْئاً وَ لَمْ يَطْعَمُوا مِنْهُ اَلثَّلاَثَةَ اَلَّذِينَ نَقَدُوا ثَمَنَهُ شَيْئاً فَلَمَّا جَاءَ اَلْإِسْلاَمُ‏ حَرَّمَ اَللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ ذَلِكَ فِيمَا حَرَّمَ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلاََمِ ذََلِكُمْ فِسْقٌ‏ يَعْنِي حَرَاماً


من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۹۹۷ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۹۹۹
روایت شده از : امام جواد عليه السلام
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۳
بخش : باب الصيد و الذبائح
عنوان : حدیث در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۳ بَابُ الصَّيْدِ وَ الذَّبَائِح‏
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۴ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۴۶۹

عبد العظيم بن عبد اللَّه حسنى گويد: از امام جواد عليه السّلام پرسيدم در مورد آنچه كه هنگام ذبح نام غير خدا را بر آن برده‏اند، پس فرمود: آنچه براى تمثال و بت قربانى كرده‏اند يا براى درخت، خداوند آن را حرام كرده است همچنان كه ميته را حرام فرموده و گوشت خوك و خون را، و هر كس به خوردن اين چيزهاى حرام ناچار شود چنانچه بستمكارى و فساد برنخاسته باشد و حرامى و دزد نيز نباشد بر او گناهى‏ نيست كه از آنها گرسنگى خود را تا حدّى كه از مگر نجات يابد رفع كند، گويد: عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه چه وقتى بر مضطرّ، مردار حلال مى‏شود؟ فرمود: پدرم از پدرانش مرا حديث كرد كه از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله همين سؤال شد، جماعتى آمده و گفتند: يا رسول اللَّه ما در سرزمينى هستيم كه گرسنگى و خشكسالى بسيار مى‏شود، چه زمانى مردار بر ما حلال خواهد شد؟ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر گاه چاشت نداشته باشيد و شب غذائى بدست نياوريد، و از بقولات هم چيزى نيابيد كه سدّ رمق كنيد، آن وقت مى‏توانيد از ميته ارتزاق نمائيد. عبد العظيم بن عبد اللَّه گويد: به حضرت عرض كردم اى پسر رسول خدا معنى سخن خداوند عزّ و جلّ چيست كه مى‏فرمايد: فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ- الآية- بقره: ۱۶۹ (هر كس ناچار شود و محارب و دزد نباشد) فرمود: عادى: دزد باشد و باغى كسى است كه بدون احتياج به قوت خود و عيال، بشكار رود و به هوس صيدى را دنبال كند نه براى آنكه روزى فرزندانش را بدست آورد و آنها را از گرسنگى نجات دهد بلكه بصرف هوى و هوس صيد مى‏كند. و اين دو نمى‏توانند در حالت اضطرار هم از مردار بخورند و بر هر دو حرام است همچنان كه در حال اختيار بر آنها حرام بوده، و نيز نمى‏توانند در روزه و نماز تقصير كنند به عنوان سفر. گويد: گفتم بفرمائيد گفتار خداوند كه فرموده: وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ- مائده: ۳» معنايش چيست؟ فرمود: منخنقه آن حيوانيست كه گلو و راه تنفّسش را بفشارند تا خفه شود و بميرد، و موقوذه آن حيوانست كه بيمارى پيدا كند كه نتواند از جاى برخيزد يا بجنبد و همچنين بماند تا بميرد، و متردّيه آنست كه از سطح بلندى چون كوه بيفتد يا در چاهى افتد و بميرد، و نطيحه آنست كه حيوان شاخ دارى او را با شاخش زخم زند و از جراحت آن بميرد، و آنچه درنده‏اى آن را پاره كند و از آن بخورد، «وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ» يعنى آن را كه براى مجسّمه‏اى يا بتى قربانى كرده‏اند مگر اينكه حيوان را زنده يابند و خود ذبح شرعى كنند (آن وقت حرام نخواهد بود). گويد: عرض كردم مراد از «أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ» (آنچه را كه با تيرهاى قمار پخش مى‏كنيد) چيست؟ فرمود: در زمان پيش از اسلام ده نفر با هم شترى را مى‏خريدند و با ده تير قرعه مى‏كشيدند كه هفت عدد آن نصيب داشت و سه عدد بى‏نصيب، و تيرهاى با نصيب را بنام فذّ و توأم و نافس و حلس و مسبل و معلّى و رقيب مى‏ناميدند، و بى‏نصيبها را فسيح و منيح و وغد، و آنها را ده نفر شريك مى‏گردانيدند و هر يك قرعه‏اى برمى‏گرفت، آن سه كه نام بى‏نصيبها بنامشان بيرون مى‏آمد به شركت‏ تمام مبلغ قيمت شتر را لزوما مى‏پرداختند، و سپس شتر را نحر مى‏كردند و هفت تنى كه تيرهاى نصيب‏دار بنامشان درآمده بود و پولى بابت شتر نپرداخته بودند ميان خود همه شتر را تقسيم مى‏كردند و چيزى از آن به آن سه نفر كه قيمت شتر را پرداخته بودند نمى‏خورانيدند، و چون اسلام آمد خداوند متعال از جمله چيزهايى كه بر بندگانش حرام كرد اين كار بود كه آن را محرّم شمرد، و فرمود: «وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ- يعنى حرام است». و اين خبر جزء رواياتى است كه ابو الحسين اسدى- رحمه اللَّه- از سهل بن زياد از عبد العظيم بن عبد اللَّه الحسنى از حضرت أبي جعفر محمّد بن على الجواد عليهم السّلام نقل كرده است.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)