روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۲۱۳
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۳، بَابُ مَا يُقْبَلُ مِنَ الدَّعَاوِي بِغَيْرِ بَيِّنَة
روي محمد بن قيس عن ابي جعفر ع :
من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۲۱۲ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۲۱۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۴ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۱۴۰
و محمّد بن قيس از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: على عليه السّلام در مسجد كوفه بود و عبد اللَّه بن قفل تيمى گذشت و زره طلحه را به تن داشت امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند اين زره طلحه است كه از بيت المال در غوغاى بصره ربوده شده، عبد اللَّه بن قفل گفت يا امير المؤمنين مسأله را به همان قاضى كه خود براى مسلمانان انتخاب كردهاى و راضىشدهاى واگذار، حضرت با وى نزد شريح قاضى رفته، فرمود: اين زره طلحه است كه در جنگ بصره از بيت المال ربوده شده، شريح گفت: بر مدّعى شاهد بياور، آن حضرت حسن پسرش را شاهد آورد و وى گواهى داد كه اين زره طلحه است كه در روز جنگ بصره يعنى جمل ربوده شده است. شريح گفت: اين يك شاهد است و من به شهادت يك گواه حكم نمىكنم، امام قنبر غلام خود را آورد او نيز شهادت داد كه اين زره از آن طلحه است كه جزء بيت المال شده، و آن را ربودهاند، شريح گفت: اين بنده است و من به شهادت بنده حكم نمىكنم، پس على عليه السّلام فرمود: زره را بازستانيد اين مرد در قضاوت سه بار از طريق منحرف شد، شريح فورى برخاست و گفت: هرگز به داورى ننشينم تا مرا خبر دهى كه كجا به ظلم و خلاف حقّ سه بار حكم كردم، پس على عليه السّلام فرمود: آنجا كه من گفتم اين زره طلحه است و در روز جمل از بيت المال دزديده شده، و تو گفتى يا على شاهد بياور، در صورتى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند در هر جا كه مال ربوده شده از بيت المال يافت شد بدون بيّنه توقيف مىشود و به بيت المال برمىگردد. دوم آنكه: من فرزندم حسن را شاهد آوردم و شهادت داد و تو گفتى اين يك گواه است و من به شهادت يك تن حكم نمىكنم، و رسول خدا (ص) بيك شاهد و قسم حكم مىداد و سوم آنكه من قنبر را آوردم و شهادت داد امّا تو گفتى اين بنده است و حال آنكه شهادت بنده اگر عادل باشد اشكال ندارد، اينست آن سه موردى كه اشاره كردم، سپس فرمود: اى شريح به راستى كه امام مسلمين مورد اعتماد است در امور مسلمين، و آن بسيار پر اهميّتتر از اين است، آنگاه امام باقر (ع) فرمود: اوّل كسى كه شهادت بنده را ردّ كرد عمر بود.