روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۲۱۲
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۳، بَابُ مَا يُقْبَلُ مِنَ الدَّعَاوِي بِغَيْرِ بَيِّنَة
روي محمد بن بحر الشيباني عن عبد الرحمن بن احمد الذهلي قال حدثنا محمد بن يحيي النيسابوري قال حدثنا ابو اليمان الحكم بن نافع الحمصي قال حدثنا شعيب عن الزهري عن عبد الله بن احمد الذهلي قال حدثني عماره بن خزيمه بن ثابت ان عمه حدثه و هو من اصحاب النبي ص :
من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۲۱۱ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۲۱۳ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۴ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۱۳۸
باز محمّد بن بحر شيبانى از عبد الرّحمن بن أحمد ذهلى از محمّد بن يحيى نيشابورى از أبى اليمان حكم بن نافع حمصى از شعيب از زهرى از عبد اللَّه بن أحمد ذهلى از عمارة بن خزيمه بن ثابت نقل كرده كه وى از عمويش كه از اصحاب رسول خداست شنيده كه پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اسبى از يك اعرابى خريدارى كرده بود و رفت تا زود وجه آن را آورده تسليم اعرابى كند، و مرد قدرى معطل شد و مردم ديگر اطراف وى را گرفته، در مورد خريد اسب با او به مذاكره پرداختند و قيمت آن را افزودند و نمىدانستند كه رسول خدا (ص) آن را خريده است و پارهاى به قيمت مىافزودند. پس مرد عرب فرياد كرد اگر اين اسب را خريدهاى بيا و بستان و إلّا آن را خواهم فروخت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شنيد و فرمود: مگر تو آن را با من معامله نكردهاى و من آن را از تو نخريدهام مردم گرد آمدند و به رسول خدا (ص) و مرد عرب چسبيدند در حالى كه بين آن دو كشمكش بود و اعرابى مىگفت: شاهد بياور كه بتو فروختهام، و هر كس از مسلمانان مىآمد و به اعرابى مىگفت: رسول خدا سخنى جز حق نمىگويد و شهادت نمىدادند تا خزيمه آمد و ماجراى را شنيد و گفت: من شهادت مىدهم كه تو آن را به رسول خدا (ص) فروختهاى پس رسول خدا (ص) به خزيمه رو كرده گفت: از كجا شهادت دادى؟ گفت: از آن جهت كه تو را تصديق كردهام. پس پيامبر شهادت خزيمه را بمنزله دو شهادت قرار داد و او را ذو شهادتين ناميد.