روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۳۰۴۴
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، أَبْوَابُ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا-بَابُ صَلَاةِ الِاسْتِسْقَاء
و خطب امير المومنين ع :
من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۳۰۴۳ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۳۰۴۵ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۲ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۲۴۳
و امير المؤمنين عليه السّلام در طلب نزول باران بخطبه برخاست، و گفت: سپاس و ستايش خداوند را كه گستراننده نعمتها و برطرفكننده غمها از دلها، و آفريننده جان و روان انسانهاست. خدائى كه آسمانها را پايه اورنگ عظمت خود، و كوهها را ميخهاى استواركننده زمين در برابر تنشها و فشار زلزلهها، و زمين را براى بندگان خود مهد آسايش و بستر آرامش قرار داد، و فرشتگان خود را بر جوانب آسمان و زمين، و حاملان عرش را بر بام آن دو بگماشت، و پايههاى عرش را بقدرت خويش بر پا داشت، و شعاع خورشيد را بمدد نور خود تابناك ساخت، و تاريكى شب تيره را با شعاع آن فرو پوشيد، و از زمين چشمهها، و از ماه نور، و از ستارگان درخشندگى برآورد، و آنگاه بر عرش عظمت و جلال برآمد، و جايگزين شد، و بكار آفرينش و اداره جهان پرداخت، آن را متقن و محكم نهاد، و هر چيز را در جاى خود و در حوزه حفظ و هيمنه خود قرار داد، پس كبر و غرور هر متكبّر در برابر او بخضوع گرائيد، و دست نياز هر تهى دست بينوا بسوى او دراز گشت. بار خدايا اكنون از تو بدرجه رفيع و منزلت منيع و احسان فراگير و وسيعت مسألت مىكنيم كه بر محمّد و آل محمّد درود و رحمت فرستى، در برابر آنكه او طوق طاعت تو را بر گردن نهاد، و خلق را بعبادتت فرا خواند. و به پيمان رسالتت وفا كرد، و احكامت را به اجراء درآورد. و نشانههاى رضاى تو را دنبال كرد. همان بنده و پيامبر و امين تو بر دين و رسالت تو بسوى بندگانت، و بپا دارنده احكامت، و مؤيد مطيعان و قاطع عذرعاصيانت (هم او كه گردنكشان و نافرمانان تو را عذرى باقى نگذاشت). خدايا پس محمّد را برخوردارترين آن كسان قرار ده كه از فيض رحمتت برخوردار ساختهاى، و هم شكفتهروىترين كسى كه از دريافت بهره سرشار عطيّهات شكفته روى گشته، و نزديكترين پيامبران ساز از جهت تقرّب بخودت در روز قيامت، و بهرهمندترين ايشان از بهره خشنوديت، و پرجمعيتترين ايشان از جهت صفوف امّت در بهشت خويش گردان، همان گونه كه او در برابر بتها سجده نكرده، و در مقابل سنگها پيشانى بر زمين نسود، و براى درختانى كه مردم جاهلى مىپرستيدند معتكف نشد، و شراب را حلال نداشت، و از خونهائى كه مردم آن عصر تغذيه ميكردند ننوشيد. خدايا ما زمانى از منازل و مساكن خود بسوى تو آمدهايم كه فشارهاى شديد به اضطرارمان كشيده، و دشواريها و تنگناهاى سخت زندگى بر اين امر وادارمان ساخته، و خصومتهاى زشت بر اجتماعمان شدّت گرفته، و پيامدهاى دروغ و افتراء بر ما استوار گشته، و سالهاى بىبرگ و بر قحط و غلاء همچون اشتران لاغر و نزار بر ما هجوم آورده و منظره ابرهاى باران زا با ما خلف وعده كرده، و ناله و فرياد اشتران فرتوت و گوسپندان پير ما را به تشنه ماندن خودمان در صورت سيراب شدن آنها راضى ساخته است ولى در هنگامه چنين گرفتارى و در ميان امواج مصائب و شدائد بىشمار، تنها تو موضع دلگرمى اميدواران و مايه اميد دلها بودهاى. ما- اى خداوند زنده جاويدان، و اى مدبّر امور جهان و بپا دارنده زمين و آسمان- بهنگام نوميدى مردمان، و دريغ كردن ابرها از فرو ريختن باران، و هلاك شدن اشتران جوينده علف در چراگاهها، يا حىّ يا قيّوم بشمار همه درختان و گياهان و فرشتگان صف بسته در اطاعت از فرمان و ابر ممنوع از فرو ريختن باران تو را همى خوانيم كه ما را نوميد بازنگردانى، و به كيفر اعمالمان نگيرى، و در برابر گناهانمان بمحاسبه در نياورى (و بواسطه گناهانمان با ما مخاصمت مفرما). و تو اى خداى مهربان رحمتت را بوسيله ابرى سرشاركننده رودخانهها و چشمهسارها و سبزههاى زيبا و طرب انگيز بر ما بگستران، و با پرورش ميوههاى گوناگون بر بندگانت منّت گذار، و با شكفتن شكوفه سرزمينهاى خود را خرّم و سرزنده ساز و فرشتگان كاتب و محاسبت را شاهد و ناظر سقايتى از جانب خويش قرار ده كه نافع و دائم و پرمايه و دامنهدار باشد، بارانى پربارش و تند و شتابان و زودرس كه سرزمينهاى مرده را بدان وسيله زنده سازى، و آنچه را كه از دست رفته است بازگردانى، و آنچه را كه آينده است برآورى. خدايا ما را ببارانى روياننده گياه و قحطزدا و فراگير و پرطنين سقايت فرما كه هيجان و تلاطمش پياپى، و برقهايش دمان، و جريانش بسيار، و باريدنش توأم با غرّش رعد، و بخشش و بارش آن بسيار، و جريانش دامنهدار باشد. (و نيز خدايا) سايه آن ابر را براى ما موجب عذاب مگردان و سرديش را نحوستزا، و درخشش برق آن را سبب هلاك، و آبش را تلخ و شور، و گياهش را سست و تباه مساز. خداوندا ما از شرك و موجبات و مقدّماتش، و از ستمكارى و لوازم و پيامدهايش، و از فقر و علل و اسبابش بتو پناه مىبريم، اى بخشنده خيرات از جايگاهها و مظانّش، و اى فرستنده بركات از منابع و معادنش.باران روياننده گياه از سوى توست. و يارى دهندهاى كه درماندگان و گرفتاران به او پناه مىبرند توئى، و ما همان خطاكاران و گناهكارانيم. ما بخاطر گناهان انبوهمان از تو آمرزش مىطلبيم، و از همه خطاهامان بدرگاهت توبه ميكنيم. بار خدايا اكنون بارانى آرام و بىرعد و برق و پياپى بر ما بفرست، و همچنين ما را با بارانى با قطراتى پيوسته و پرمايه و دامنهدار سيرابمان فرما. بارانى گسترده و فراگير و بركتى از رگبارى سودمند كه قطرات درشت آن بر يك ديگر بغلتد و بارشى كه در پى بارش ديگر درآيد، آنچنان كه برقش فريب دهنده، و رعدش دروغين، و بادهاى مخالف آن ويرانكننده نباشد. بلكه بارانى باشد كه ابرش شاداب و آبش فراوان و روان باشد، و آنگاه ابرش شتابان بازگردد، و دوباره بارندگى را از سر گيرد، و چون دامن كشان از اين سو بگذرد، آثار بركت بارش در اين ناحيه روان گردد. خداوندا ما را بلطف بيكران و رحمت بىدريغ خود از سقايتى زندگى بخش، و سيرابكننده، و لبريز سازنده گودالها و آبگيرها و رودها و جويبارها، و مرطوبكننده دانهها در دل خاكها برخوردار ساز چنان كه گلها و گياههايش رشد و نموّ كند، و كشت و زرعش بالنده گردد، و بيشهها و جنگلهايش سرسبز و خرم شود و صحرا و چمن و دشت و دمنش را انواع سبزهها و رياحين بيارايد، و خير و بركت و فراوانى در زندگى مردمان آن سرزمين جريان يابد. سقايتى كه بوسيله آن ضعيفان بندگانت را سرزنده سازى، و زمينهاى مواتت را ببركت آن احياء كنى، و خوان روزى گستردهات را به بندگانتانعام فرمائى،و رحمت و نعمتى را كه در دل خاك اندوختهاى بدان وسيله برآورى، و همگى مخلوقات دور دست خويش را مشمول آن رحمت قرار دهى، چندان كه گرفتاران خشكسالى در اثر پديد آمدن سرسبزى از آن نعمت و خرّمى برخوردار شوند، و قحطزدگان به بركت آن تجديد حيات كنند، و گودالهاى دشتها و زمينهاى پست آن پر آب گردند، و كاكل غلاف شكوفهها برگ برآورند، و درختان بيشهها انبوه و متراكم شوند. و تو- اى خداوند بخشنده- پس از آن دوران نوميدى و ايّام بىبرگى كه بر ما گذشته است حق شكرگزارى بر ما احراز كنى. و اين حق در برابر احسانى از انواع احسان فراگير تو و نعمتى از نعمتهاى تفضّل شده از جانب تو بر مخلوقات نيازمند بينواى تو و بر سرزمينهاى دورافتاده تو و جانوران بكار گرفته تو، و حيوانات وحشى بىسرپرست تو است. خدايا اميدوارى ما از جانب تو است و بازگشت ما نيز بسوى تو است، پس باران رحمتت را بعلت علم و اطلاعات بر سرائر و ضمائر ما، از ما باز مدار، و ما را به آنچه بيخردانمان مرتكب شدهاند بازخواست مكن، زيرا عادت قديم و سنت كريم تو چنين بوده است كه پس از نوميد شدن مردم باران را نازل ميكنى، و رحمتت را بر خلق ميگسترى. راستى كه تنها توئى آن مولاى شايسته حمد و ثنا. آنگاه امام بگريست و گفت: اى سرور و سالار من، اينك كوههاى ما از شدّت تابش آفتاب شكافته شده، و زمين ما از بىبارانى غبارآلود گشته و چهارپايانمان تشنه ماندهاند، چندان كه مردمى از ما يا پارهاى از آنان از زندگى نوميد گشته، و چرندگان در چراگاهها سرگردان شدهاند، و مانند مادران داغديده كه درعزاى فرزند شيون مىكنند بانگ و شيون سركرده، و زمانى كه باران آسمان از آنان بازداشته شده، از گردش در مراتعشان خسته و ملول گشتهاند و از اين رو استخوانهاشان نزار شده، و گوشتشان از ميان رفته، و پيه و چربى بدنشان آب شده و شيرشان قطع شده است. خدايا بر ناله گوسپندان شيرده و زارى ماده اشتران شيرده رحمت آور، به سرگردانيشان در چراگاههايشان و ناليدنشان در آغلهايشان ترحّم فرما.