روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۱۴۴

از الکتاب


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، أَبْوَابُ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا-بَابُ فَرْضِ الصَّلَاة

و روي عن زيد بن علي بن الحسين ع انه قال :

سَأَلْتُ‏ أَبِي سَيِّدَ اَلْعَابِدِينَ ع‏ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَبَتِ أَخْبِرْنِي عَنْ جَدِّنَا رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ أَمَرَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسِينَ صَلاَةً كَيْفَ لَمْ يَسْأَلْهُ اَلتَّخْفِيفَ عَنْ أُمَّتِهِ حَتَّى قَالَ لَهُ‏ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع‏ اِرْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ اَلتَّخْفِيفَ فَإِنَّ أُمَّتَكَ لاَ تُطِيقُ ذَلِكَ فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَ‏ رَسُولَ اَللَّهِ ص‏ لاَ يَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلاَ يُرَاجِعُهُ فِي شَيْ‏ءٍ يَأْمُرُهُ بِهِ فَلَمَّا سَأَلَهُ‏ مُوسَى ع‏ ذَلِكَ وَ صَارَ شَفِيعاً لِأُمَّتِهِ إِلَيْهِ لَمْ يَجُزْ لَهُ أَنْ يَرُدَّ شَفَاعَةَ أَخِيهِ‏ مُوسَى ع فَرَجَعَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَأَلَهُ اَلتَّخْفِيفَ إِلَى أَنْ رَدَّهَا إِلَى خَمْسِ صَلَوَاتٍ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَبَتِ فَلِمَ لَمْ يَرْجِعْ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يَسْأَلْهُ اَلتَّخْفِيفَ مِنْ خَمْسِ صَلَوَاتٍ وَ قَدْ سَأَلَهُ‏ مُوسَى ع‏ أَنْ يَرْجِعَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَسْأَلَهُ اَلتَّخْفِيفَ فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَرَادَ ع أَنْ يُحَصِّلَ لِأُمَّتِهِ اَلتَّخْفِيفَ مَعَ أَجْرِ خَمْسِينَ صَلاَةً لِقَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ مَنْ جََاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثََالِهََا أَ لاَ تَرَى أَنَّهُ ع لَمَّا هَبَطَ إِلَى اَلْأَرْضِ نَزَلَ عَلَيْهِ‏ جَبْرَئِيلُ ع‏ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنَّهَا خَمْسٌ بِخَمْسِينَ مََا يُبَدَّلُ اَلْقَوْلُ لَدَيَّ وَ مََا أَنَا بِظَلاََّمٍ لِلْعَبِيدِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَبَتِ أَ لَيْسَ اَللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ لاَ يُوصَفُ بِمَكَانٍ فَقَالَ بَلَى تَعَالَى اَللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً قُلْتُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ‏ مُوسَى ع لِرَسُولِ اَللَّهِ ص‏ اِرْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَقَالَ مَعْنَاهُ مَعْنَى قَوْلِ‏ إِبْرَاهِيمَ ع‏ إِنِّي ذََاهِبٌ إِلى‏ََ رَبِّي‏ سَيَهْدِينِ‏ وَ مَعْنَى قَوْلِ‏ مُوسَى ع‏ وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى‏ََ وَ مَعْنَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَفِرُّوا إِلَى اَللََّهِ‏ يَعْنِي حُجُّوا إِلَى‏ بَيْتِ اَللَّهِ يَا بُنَيَّ إِنَ‏ اَلْكَعْبَةَ بَيْتُ اَللَّهِ فَمَنْ حَجَ‏ بَيْتَ اَللَّهِ‏ فَقَدْ قَصَدَ إِلَى اَللَّهِ وَ اَلْمَسَاجِدَ بُيُوتُ اَللَّهِ فَمَنْ سَعَى إِلَيْهَا فَقَدْ سَعَى إِلَى اَللَّهِ وَ قَصَدَ إِلَيْهِ وَ اَلْمُصَلِّي مَا دَامَ فِي صَلاَتِهِ فَهُوَ وَاقِفٌ بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِقَاعاً فِي سَمَاوَاتِهِ فَمَنْ عُرِجَ بِهِ إِلَى بُقْعَةٍ مِنْهَا فَقَدْ عُرِجَ بِهِ إِلَيْهِ‏ أَ لاَ تَسْمَعُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏ تَعْرُجُ اَلْمَلاََئِكَةُ وَ اَلرُّوحُ‏ إِلَيْهِ‏ وَ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي قِصَّةِ عِيسَى اِبْنِ مَرْيَمَ ع بَلْ رَفَعَهُ اَللََّهُ إِلَيْهِ‏ وَ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَصْعَدُ اَلْكَلِمُ اَلطَّيِّبُ وَ اَلْعَمَلُ اَلصََّالِحُ يَرْفَعُهُ‏


من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۱۴۳ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۱۴۵
روایت شده از : حضرت محمد صلی الله علیه و آله
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۱
بخش : أبواب الصلاة و حدودها-باب فرض الصلاة
عنوان : حدیث حضرت محمد (ص) در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۱ أَبْوَابُ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا-بَابُ فَرْضِ الصَّلَاة
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۱ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۲۹۱

از زيد بن علىّ بن الحسين عليهما السّلام روايت شده كه گفت: از پدرم سيّد العابدين عليه السّلام سؤال كردم و گفتم: اى پدر مرا آگاه فرمائيد در مورد جدّمان‏ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هنگامى كه در شب معراج ايشان را به گردش در آسمانها در آوردند و خداوند عزّ و جلّ آن حضرت را به پنجاه نماز امر فرمود، چگونه بود كه آن حضرت خود براى امتش از خداوند در خواست تخفيف ننمود تا موسى بن عمران عليه السّلام بايشان گفت: نزد پروردگار خود باز گرد و از او درخواست تخفيف كن زيرا امّت تو تاب انجام آن را ندارند؟ پدرم پاسخ فرمود: فرزندم همانا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از خود براى خداوند عزّ و جلّ حكمى معلوم نميكرد و در چيزى كه به او امر فرموده بود بار ديگر برنميگشت تا چون و چرا كند، ولى هنگامى كه موسى عليه السّلام آن مطلب را از ايشان درخواست كرد و خود را براى امّت آن حضرت نزد او شفيع قرار داد ردّ كردن شفاعت برادرش موسى عليه السّلام براى آن حضرت روا نبود لذا نزد پروردگار خود بازگشت و درخواست تخفيف نمازها را نمود تا اينكه آن را به پنج نماز در شبانه روز رسانيد. زيد گويد: به پدرم عرضكردم: پدر جان پس چرا در بار آخر كه به پنج نماز رسيده بود رسول خدا (ص) به پيشگاه خداوند عزّ و جلّ برنگشت و تقاضاى تخفيف نمازهاى پنجگانه را ننمود با وجود آنكه موسى عليه السّلام همچنان از آن حضرت خواسته بود كه نزد پروردگارش عزّ و جلّ باز گردد و درخواست كم كردن نمازهاى پنجگانه را نمايد؟ پدرم فرمود: اى فرزندم رسول خدا (ص) مى‏خواست براى امّتش تخفيف بگيرد و در عين حال با وجود كم شدن ركعات نماز همچنان ثواب‏ پنجاه نماز عايد امّت ايشان شود موافق فرمايش خداوند عزّ و جلّ ميفرمايد: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها يعنى: (هر كس حسنه و كار نيكى انجام دهد براى او ده برابر آن پاداش است. سوره انعام: ۱۶۰) نميبينى كه وقتى آن حضرت بزمين فرود آمد جبرئيل عليه السّلام بر او نازل شده و گفت: اى محمّد همانا پروردگارت بتو سلام ميرساند و ميفرمايد: كه من اين پنج نماز را بجاى همان پنجاه نماز مى‏پذيرم يا اين پنج نماز معادل پنجاه نماز است كه ثواب آن را وعده فرموده بودم و خلاف آن نميكنم‏ ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ يعنى: (وعده من مبدّل نگردد و من نسبت به بندگانم هرگز ستمكار نيستم. سوره ق: ۲۸) يعنى آن ثواب كه براى پنجاه نماز وعده فرموده بودم اگر به ايشان نميدادم به آنان بسيار ظلم كرده بودم و من خدائى نيستم كه بر بندگانم بسيار ظالم باشم. زيد گويد: عرضكردم: پدر بزرگوارم مگر نه اينست كه خداوند را جل ذكره مكانى نيست و وصف او بمكان نميكنند؟ فرمود: بلى همين طور است خداوند بالاتر از آنست كه او را مكان باشد و بسيار برتر و بزرگتر است، عرضكردم: پس معنى اين گفته موسى عليه السّلام به رسول خدا (ص) چيست كه گفت: نزد پروردگارت باز گرد؟ پدرم فرمود: معنى آن سخن همان معنى گفته ابراهيم عليه السّلام است كه: إِنِّي ذاهِبٌ إِلى‏ رَبِّي سَيَهْدِينِ‏ يعنى: (من بسوى پروردگار خود كه هدايتم مى‏كند ميروم- الصافات: ۹۹) و همانند سخن موسى عليه السّلام است كه: «و عجلت إليك ربّ لترضى» يعنى: (پروردگارا من براى‏ خشنودى تو بشتاب بنزد تو آمدم و از قوم خود پيشى جستم- طه: ۸۴) و همانند فرمايش خداوند عزّ و جلّ است كه: فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ‏ يعنى: (بگريزيد و بدرگاه خداوند روى آوريد- الذّاريات: ۵۰). مراد اينست كه بسوى بيت اللَّه الحرام برويد و حجّ بجاى آوريد، اى فرزندم همانا كعبه خانه خداست پس هر كه حجّ خانه خدا ميكند بمنزله آن است كه بنزد خدا رفته است، و مسجدها نيز خانه‏هاى خدا است و هر كس به جانب مساجد سعى ميكند همچنانست كه به سوى خدا سعى ميكند و روى بجانب او آورده است، و نمازگزار تا زمانى كه در نماز است در برابر خداى عزّ و جلّ ايستاده است همانا خداوند تبارك و تعالى را در آسمانها نيز بقعه‏ها است (همان گونه كه در زمين بقعه‏ها براى آدميان مقرّر ساخته است كه او را در آن بقعه‏ها عبادت كنند) پس كسى را كه بيكى از آن بقعه‏ها برند گويا در آسمان نزد خداوند تبارك و تعالى برده‏اند، مگر نشنيده‏اى كه خداوند عزّ و جلّ ميفرمايد: تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ‏ يعنى: (فرشتگان و روح نزد خداوند بالا ميروند- المعارج: ۴) و باز [خداوند] عزّ و جلّ در قصّه عيسى بن مريم عليهما السّلام ميفرمايد: بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ‏ يعنى: (بلكه خداوند او را «عيسى را با جسم و جان» بسوى قرب خود بالا برد- النساء: ۱۵۸) و باز خداوند عزّ و جلّ ميفرمايد: إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ‏ يعنى (كلمه نيكو و خصال پسنديده بسوى او بالا ميرود و نيز او خود كردار شايسته را بالا ميبرد- فاطر: ۱۰). مؤلّف پس از نقل خبر ميافزايد: اين حديث را با سندش در كتاب معارج ذكر كرده‏ام (توضيحا ياد آورى مى‏شود جزء آثار مؤلّف از كتابى بنام معراج نام برده‏اند، شايد منظور مؤلّف از كتابى كه خبر را مسندا در آنجا ذكر كرده همان باشد). و نماز واجب و سنّت (مستحبّ) در شبانه روز جمعا پنجاه و يك ركعت است كه از آن جمله هفده ركعت نماز واجب است باين شرح: نماز ظهر چهار ركعت و آن نخستين نمازى است كه خداوند عزّ و جلّ واجب فرمود، و نماز عصر چهار ركعت، و نماز مغرب سه ركعت، و نماز عشاء يا نماز خفتن چهار ركعت، و نماز صبح دو ركعت، و اين نمازها رويهم هفده ركعت نماز واجب در شبانه روز است، و آنچه غير از اين نمازها در شبانه روز وجود دارد نماز سنّت و نافله است و نمازهاى واجب تمام نيست مگر با نوافل، امّا نافله ظهر و عصر شانزده ركعت است (هشت ركعت پيش از ظهر و هشت ركعت پيش از عصر) و نافله مغرب چهار ركعت است بعد از نماز مغرب با دو سلام و اما آن دو ركعت كه پس از نماز عشاء نشسته مى‏خوانند، بجاى يك ركعت محسوب مى‏كنند. و آن از اين روست كه اگر براى كسى پيش از آنكه آخر شب را دريابد و نماز وتر را بخواند مانعى پيش آمد يا واقعه‏اى رخ داد كه نتوانست آن را بجا آورد با خواندن آن يك ركعت، شب را با وتر بسر آورده باشد (و بهمين جهت هم آن را و تيره ميگويند) و اگر به آخر شب رسيد نماز وتر را كه سه ركعت است پس از هشت ركعت نماز شب بجا مى‏آورد.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)