روایت:الکافی جلد ۸ ش ۸۷
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن الحسين بن سعيد عن القاسم بن محمد الجوهري عن علي بن ابي حمزه عن ابي ابراهيم ع قال :
الکافی جلد ۸ ش ۸۶ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۸۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۱ ترجمه رسولى محلاتى, ۱۵۷
على بن ابى حمزة گويد: حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود: من هفت ماه است كه دچار تب شدهام و پسرم دوازده ماه است كه تب ميكند و اين تب همچنان در بدن ما بالا ميرود، و احساس ميكنم كه همه بدن را نميگيرد، گاهى بالاى تن را ميگيرد و بپائين بدن كار ندارد و گاهى پائين بدن را ميگيرد و بالا را نميگيرد. گويد من عرضكردم: قربانت اگر اجازه دهيد من حديثى را كه از ابى بصير از جدت عليه السّلام شنيدهام براى شما بگويم كه آن حضرت هر گاه تب ميكرد از آب سرد كمك ميگرفت و دو جامه داشت كه يكى در آب سرد بود و ديگرى را بر تن ميكرد و همچنان آن دو را بنوبت مىپوشيد (و هر گاه جامه كه تنش بود خشك ميشد آن را بيرون مىآورد و جامهاى را كه در آب بود بتن ميكرد و آن ديگر را در آب ميگذارد) سپس فرياد ميزد بطورى كه كه صدايش دم در خانه مىآمد كه مىگفت: «اى فاطمه دختر محمد»! فرمود: راست گفتى، عرضكردم: قربانت! شما براى تب دوائى نداريد؟ فرمود: دوائى براى آن در نزد ما يافت نشود جز دعا و آب سرد، و من بيمار شدم و محمد بن ابراهيم برايم طبيبى فرستاد و آن طبيب داروئى برايم آورد كه قىآور بود و من آن را نخوردم زيرا هر گاه من قى ميكنم بندهايم از هم جدا مىشود.
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۱۴۷
على بن ابو حمزه به نقل از امام كاظم عليه السّلام مىگويد كه آن حضرت به من فرمود: هفت ماه است كه تب مىكنم و پسرم هم دوازده ماه تب كرد و اين تب بر ما فزونى مىگيرد، و احساس مىكنم كه اين تب در همه پيكرم نيست و گاهى در بالاى تن احساس مىشود و در پائين خير، و گاهى در پائين احساس مىشود و بالاخير. عرض كردم: قربانت گردم اگر اجازه دهى برايت حديثى را باز گويم كه ابو بصير از جدّت نقل كرده است؟ حضرت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم هر گاه تب مىكرد از آب سرد يارى مىجست و ايشان در اين هنگام دو جامه داشت: جامهاى در آب سرد و جامهاى بر تن كه جاى آن دو را عوض مىكرد و سپس چنان ندا مىداد كه بر در خانه نيز صداى او شنيده مىشد: اى فاطمه دختر محمّد! حضرت كاظم عليه السّلام فرمود: راست گفتى. عرض كردم: قربانت گردم آيا براى تب خوددارويى نيافتهايد؟ حضرت عليه السّلام فرمود: براى آن دارويى نيافتهايم مگر دعا و آب سرد. من از درد شكوه مىكردم كه محمّد بن ابراهيم پزشكى برايم فرستاد و او نيز دارويى با خود مىآورد كه موجب قىء مىشد و من نمىخواستم آن را بخورم زيرا هر بار كه قىء مىكنم همه بندهايم از هم جدا مىشوند.