روایت:الکافی جلد ۸ ش ۵۸۲

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة

عنه عن احمد عن داود بن محمد عن محمد بن الفيض عن ابي عبد الله ع قال :

كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ يَعْنِي‏ أَبَا اَلدَّوَانِيقِ‏ فَجَاءَتْهُ خَرِيطَةٌ فَحَلَّهَا وَ نَظَرَ فِيهَا فَأَخْرَجَ مِنْهَا شَيْئاً فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ‏ أَ تَدْرِي مَا هَذَا قُلْتُ مَا هُوَ قَالَ هَذَا شَيْ‏ءٌ يُؤْتَى بِهِ مِنْ خَلْفِ‏ إِفْرِيقِيَةَ مِنْ‏ طَنْجَةَ أَوْ طُبْنَةَ شَكَ‏ مُحَمَّدٌ قُلْتُ مَا هُوَ قَالَ جَبَلٌ هُنَاكَ يَقْطُرُ مِنْهُ فِي اَلسَّنَةِ قَطَرَاتٌ فَتَجْمُدُ وَ هُوَ جَيِّدٌ لِلْبَيَاضِ يَكُونُ فِي اَلْعَيْنِ يُكْتَحَلُ بِهَذَا فَيَذْهَبُ بِإِذْنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ نَعَمْ أَعْرِفُهُ وَ إِنْ شِئْتَ أَخْبَرْتُكَ بِاسْمِهِ وَ حَالِهِ قَالَ فَلَمْ يَسْأَلْنِي عَنِ اِسْمِهِ قَالَ وَ مَا حَالُهُ فَقُلْتُ هَذَا جَبَلٌ كَانَ عَلَيْهِ نَبِيٌّ مِنْ أَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ‏ هَارِباً مِنْ قَوْمِهِ يَعْبُدُ اَللَّهَ عَلَيْهِ فَعَلِمَ بِهِ قَوْمُهُ فَقَتَلُوهُ فَهُوَ يَبْكِي عَلَى ذَلِكَ اَلنَّبِيِّ ع وَ هَذِهِ اَلْقَطَرَاتُ مِنْ بُكَائِهِ وَ لَهُ مِنَ اَلْجَانِبِ اَلْآخَرِ عَيْنٌ تَنْبُعُ مِنْ ذَلِكَ اَلْمَاءِ بِاللَّيْلِ وَ اَلنَّهَارِ وَ لاَ يُوصَلُ إِلَى تِلْكَ اَلْعَيْنِ


الکافی جلد ۸ ش ۵۸۱ حدیث الکافی جلد ۸ ش ۵۸۳
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۸
بخش : كتاب الروضة
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۸ كِتَابُ الرَّوْضَة‏‏‏ خُطْبَةٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع‏
موضوعات :

ترجمه

هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۲۴۰

محمد بن فيض از امام صادق عليه السّلام روايت كند كه فرمود: نزد ابو جعفر يعنى منصور دوانيقى (خليفه عباسى) بودم بسته‏اى براى او آوردند، و او آن را گشود و نگاهى در آن كرد سپس چيزى از آن بيرون آورد و گفت: اى ابا عبد اللَّه ميدانى اين چيست! گفتم: چيست؟ منصور گفت: اين چيزى است كه از آن سوى افريقا از طنجة يا طنبة است- ترديد از راوى محمد بن فيض است- گفتم: آن چى است؟ پاسخداد: در آنجا كوهى است كه هر سال چند قطره از آن ميچكد و منجمد ميگردد، و براى سفيدى كه در چشم پيدا مى‏شود اگر آن را بچشم بكشند خوبست و باذن خدا سفيدى از بين ميرود. گفتم: آرى من آن را مى‏شناسم و اگر بخواهى نام آن كوه و سرگذشتش را بتو خبر دهم او از من نام آن كوه را نپرسيد ولى پرسيد سرگذشتش چيست؟ گفتم: اين كوهى است كه يكى از پيغمبران بنى اسرائيل از ترس قوم خود گريخت و بدان كوه پناه برد و در آنجا خداى را عبادت ميكرد، قوم از مكانش اطلاع پيدا كرده بدان جا رفتند و او را كشتند، و اين كوه بر آن پيغمبر ميگريد و اين قطره‏ها از گريه او است، و در آن سوى كوه چشمه‏اى است كه شب و روز آب از آن ميجوشد و بدان دسترسى نيست.

حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى‏, ۴۳۴

محمّد بن فيض از امام صادق عليه السّلام روايت كند كه فرمود: نزد ابو جعفر [منصور دوانيقى‏] بودم كه بسته‏اى براى او آوردند. او آن را گشود و نگاهى در آن كرد. سپس از آن چيزى بيرون آورد و گفت: اى ابا عبد اللَّه! مى‏دانى اين چيست؟ گفتم: چيست؟ منصور گفت: اين چيزى است كه از آن سوى آفريقا از طنجه يا طبنه (ترديد از محمد است) مى‏باشد. گفتم: آن چيست؟ پاسخ داد: در آن جا كوهى است كه هر سال چند قطره از آن مى‏چكد و منجمد مى‏گردد و براى سفيدى كه در چشم پديد مى‏آيد در صورتى كه آن را به چشم كشند مفيد است و به اذن خدا سفيدى از ميان مى‏رود. گفتم: آرى، من با آن آشنايى دارم، و اگر بخواهى نام آن كوه و سرگذشتش را به تو باز گويم. او از من نام آن كوه را نپرسيد، ولى پرسيد سرگذشتش چيست؟ گفتم: اين كوهى است كه يكى از پيامبران بنى اسرائيل از هراس مردم خود فرار كرد و بدان كوه پناهنده شد و در آن جا به عبادت خداى پرداخت. مردم از جايش آگاه شدند پس بدان جا رفتند و او را كشتند، و اين كوه بر آن‏ پيامبر مى‏گريد، و اين قطره از گريه اوست، و در آن سوى كوه چشمه‏اى است كه شب و روز آب از آن مى‏جوشد و غير قابل دسترسى است.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)