روایت:الکافی جلد ۸ ش ۴۷۳
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي و علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن ابي ايوب الخزاز عن ابي بصير عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۸ ش ۴۷۲ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۴۷۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۱۳۴
ابو بصير از امام صادق عليه السّلام روايت كند كه فرمود: هنگامى كه ابراهيم عليه السّلام ملكوت آسمانها و زمين را ديد (چنانچه از امام عليه السّلام تفسير شده يعنى پرده از جلو چشمش برداشته شد و آنچه در آسمانها و زمين است مشاهده كرد) مردى را ديد كه زنا ميكند بر او نفرين كرد و او مرد، پس مرد ديگرى را هم چنان ديد (كه زنا ميكند) بر او نفرين كرد و او هم مرد، و هم چنان تا سه نفر را ديد و بر آنها نفرين كرد و مردند، پس خداى عز و جل باو وحى فرمود: اى ابراهيم همانا دعاى تو مستجاب است پس بر بندگان من نفرين مكن كه اگر من ميخواستم (از ابتداء) آنها را نمىآفريدم، همانا من بندگانم را بر سه گونه آفريدم: يكى آن بندهاى كه مرا مىپرستد و چيزى را شريك من نسازد، پس او را پاداش نيك دهم، و ديگر بندهاى كه غير مرا مىپرستد او نيز از دست من بيرون نرود، و سوم بندهاى كه غير مرا مىپرستد ولى از صلب او كسى را خلق كنم كه مرا مىپرستد. پس از آن ابراهيم نگاه كرد و مردارى را در كنار دريا ديد كه نيمى از آن در آب و نيمى در خشكى است، درندگان دريا را ديد كه مىآيند و از آن قسمت كه در دريا است ميخورند و ميروند و بهمديگر حمله ميكنند و يك ديگر را ميخورند، در اين هنگام بود كه ابراهيم عليه السّلام از آنچه ديده بود در شگفت شد و گفت: «پروردگارا بمن بنما كه چگونه مردگان را زنده ميكنى» (سوره بقرة آيه ۲۶۰) گفت: يعنى چگونه بيرون آورى در روز معاد آنچه از اين حيوانات توالد و تناسل كرده حيواناتى كه همديگر را خوردهاند (و اينها كه گوشتشان با هم مخلوط و آميخته گشته چگونه هر كدام جداگانه در قيامت زنده شوند) خدا «فرمود: مگر ايمان نياوردهاى؟ گفت چرا ولى ميخواهم دلم آرام و مطمئن گردد» يعنى همچنان كه همه چيز را بچشم مىبينم اين حقيقت را نيز بچشم خود بنگرم، خدا «فرمود: چهار پرنده را برگير و نزد خويش پاره پاره كن سپس بر هر كوهى پارهاى از آنها بگذار» (يعنى) آنها را قطعه قطعه كن و با يك ديگر بياميز چنانچه گوشت اين مردار در تن اين درندگان كه يك ديگر را خوردند آميخته گرديد، تو هم چنين كن سپس بر سر كوهى پارهاى از آنها را بنه «آنگاه آنها را بخوان تا شتابان نزد تو آيند» و چون ابراهيم اين كار را كرد و آنها را خواند بنزدش آمدند، و عدد آن كوهها ده تا بود.
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۳۵۴
ابو بصير از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: هنگامى كه ابراهيم ملكوت آسمانها و زمين را ديد مردى را مشاهده كرد كه زنا مىكند و بر آن مرد نفرين كرد و آن مرد بمرد، سپس مرد ديگرى را در حال زنا ديد او را نيز نفرين كرد و او نيز بمرد، و تا سه نفر همچنان نفرينشان كرد و آنها بمردند. پس خداوند والانام به او وحى فرستاد كه: اى ابراهيم! دعاى تو مستجاب است پس بر بندگان من نفرين مكن، چه، اگر من مىخواستم آنها را از ابتدا خلق نمىكردم. همانا من خلايقم را به سه گونه آفريدم: بندهاى كه مرا مىپرستد و چيزى را انباز من نمىگيرد كه من به چنين بندهاى پاداش نيك مىدهم، و بندهاى كه جز من را مىپرستد كه او را نيز از دست ندهم، و بندهاى كه غير مرا مىپرستد ولى از پشت او كسى را مىآفرينم كه مرا مىپرستد. ابراهيم پس از آن نگاهى كرد و در ساحل دريا مردارى را ديد كه نيمى از آن در آب و نيمى از آن در خشكى قرار داشت، و درندگان دريا را ديد كه مىآيند و نيمه او را كه در دريا قرار دارد مىخورند و سپس بازمىگردند و به يك ديگر حمله مىكنند و هم را مىخورند و آن گاه درندگان خشكى مىآيند و از آن مىخورند و آنها هم به يك ديگر يورش مىبرند و يك ديگر را مىخورند. ابراهيم از آنچه ديد در شگفت شد و گفت: ... رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى ... «۱»، گفت: چگونه در روز معاد حيواناتى را زنده مىكنى كه يك ديگر را خوردهاند؟ ... قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ... «۲»، يعنى همچنان كه همه چيز را به چشم مىبينم اين حقيقت را نيز به چشم خود بنگرم، __________________________________________________
(۱) «خدايا نشانم ده چگونه مردگان راى زنده مىكنى» (سوره بقره/ آيه ۲۶۰). (۲) «گفت: آيا ايمان نياوردى؟ گفت: آرى، ليكن براى آنكه دلم آرام گيرد» (سوره بقره/ آيه ۲۶۰).