روایت:الکافی جلد ۸ ش ۱۷
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
محمد بن يحيي عن محمد بن الحسين عن محمد بن اسماعيل بن بزيع عن عمه حمزه بن بزيع قال كتب ابو جعفر ع الي سعد الخير :
الکافی جلد ۸ ش ۱۶ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۱۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۱ ترجمه رسولى محلاتى, ۸۰
حمزة بن بزيع گويد: امام باقر عليه السّلام نامه زير را بسعد الخير نوشت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اما بعد نامه تو رسيد، در آن يادآورى كرده بودى شناختن چيزى را كه تركش سزاوار نيست و فرمانبرى از كسى كه خوشنودى خدا در خوشنودى او است، و از اين مطلب اين مقدار را بر خود پذيرفتى و قبول كردى كه خود در گرو آن هستى اگر آن را واگذارى، و تعجب ميكنى از اينكه رضايت خدا و فرمانبرداريش و خيرخواهيش پذيرفته نشود و يافت نشود و شناخته نشود جز در ميان بندگانى آواره (و بىياور) و دور از اجتماعى كه مردم آنها را بريشخند گيرند از اين جهت كه آنها كارهاى مردم را منكر دانند و آنها را از كارهاى زشت جلوگيرى كنند، و گويا گفته ميشد: كه مؤمن بحقيقت ايمان نرسد تا نزد مردم مبغوضتر باشد از لاشه گنديده الاغ … (فيض (ره) گويد: از رويهمرفته اين كلام استفاده مىشود كه تا باينجا سخنانى بوده كه سعد الخير در نامه خود نوشته است، و از اينجا به بعد امام عليه السّلام در صدد پاسخ آن برآمده، و محتمل است از جمله: «و تعجب ميكنى …» به بعد كلام امام عليه السّلام باشد). و اگر چنان نبود كه تو هم مانند ما دچار بلا ميشدى و آن وقت بلا و آزار مردم را مانند عذاب خدا ميگرفتى (و براى رفع آزار آنها عذاب خدا را انتخاب ميكردى)- و من، تو و خودمان را در پناه خدا قرار دهم از چنين كارى- تو را با دورى مقامى كه دارى بحق نزديك ميكردم (و مطالبى را برايت بيان ميداشتم). و بدان- خدايت رحمت كند- كه بدوستى و محبت خدا نرسى جز بمبغوض شدن در پيش بيشتر مردم، و بولايت و پيروى خدا نرسى جز خدا نرسى جز بدشمنى آنان و از دست دادن دوستى مردم براى درك دوستى و ولايت خدا بسيار ناچيز و آسان است براى مردمى كه بدانند. اى برادر! همانا خداى عز و جل در ميان است هر پيامبرى باقيماندگانى از اهل علم قرار داده كه هر كه گمراه شود براهنمائى دعوتش كنند و بر آزار مردمان شكيبا باشند، خواننده بسوى حق را اجابت كنند و خود مردم را بسوى خدا بخوانند، تو آنها را بشناس- خدايت رحمت كند- زيرا كه آنان داراى مقامى بلند هستند اگر چه در دنيا زبون و پست شمرده شوند، آنهايند كه مردگان را بكتاب خدا زنده كنند، و بوسيله نور خدا از كورى برهانند و بينا كنند، چه بسا كشتههاى ابليس را كه زنده كردهاند و چه بسا سرگردان گمگشتهاى را كه راهنمائى كردند، و خون خود را براى رهائى بندگان خدا (از هلاكت) نثار كردند، و چه اثر خوبى كه آنها روى بندگان بجاى گذاردند و چه آثار بدى كه از بندگان بر آنها مانده است.
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۸۸
حمزة بن بزيع: امام باقر عليه السّلام به سعد الخير نوشت: به نام خداوند بخشنده مهربان، امّا بعد، نامهات به من رسيد و در آن از دانستن امورى ياد كرده بودى كه تركش شايسته نيست، و نيز فرمانبرى از كسى كه خداوند از خشنودىاو خشنود است، و بر خود پذيرفتى آنچه را در گرو آنى، كه اگر آن را ترك كنى از اين به شگفت آيى كه خشنودى و خيرخواهى خدا پذيرفته نباشد و موجود نگردد و دانسته نيايد، جز در بندههايى بر كنار از جامعه كه دوست مردمند، ولى مردم آنها را به سبب اينكه ايشان را به ارتكاب كارهاى زشت متّهم مىسازند به مسخره مىگيرند، و چنين گفته مىشود كه مؤمن مؤمن نباشد تا در ميان مردم منفورتر از لاشه گنديده الاغ باشد. و اگر نمىبود كه به تو نيز همچون ما بلا و گرفتاريهاى سخت مىرسيد و چه بسا تو فتنه و سختگيرى مردم را، چونان عذاب خدا تصوّر مىكردى، و از عقيده خود بازمىگشتى، من تو و خودمان را از برگشت از عقيده حق، به دليل فتنه مردم در پناه خداى گذاردم، هر آينه با دورى مقامت به ما نزديك مىشدى. بدان- خدايت رحم كند- كه به دوستى خدا نتوان رسيد مگر با كينهتوزى زيادى از مردم، و به ولايت و پيروى خداوند نتوان دست يافت، مگر با تحمّل خصومت و عداوت بيشتر مردم، كه همانا از دست دادن مهر و محبّت مردم دنيادار، در برابر دريافت محبّت و مهر الهى، براى مردمى كه مىفهمند بسيار ناچيز است. برادرم! همانا خداوند عزّ و جلّ در دوران هر يك از پيامبران باقيماندههايى از اهل علم را مقرر فرموده است، تا گمراهان را به هدايت فرا خوانند، و با آنها در تحمّل سختى شكيبايى ورزند. آنها دعوت دعوتگر خدا را مىپذيرند و بسوى خدا فرا مىخوانند. آنان را بشناس، زيرا آنان را جايگاهى بلند است، اگر چه در اين دنيا خوار شمرده مىشوند. همانا ايشان در پرتو كتاب خدا مرده را زنده مىگردانند و با نور الهى كوران را بينايى مىبخشند. چه بسيار كشتگان ابليس را كه زنده كردند، و چه بسيار گمراهان سرگشته را كه ره نمودند، براى نجات بندهها از هلاكت خون خويش را نثار كردند، و چه نيكو نشانى از جانبازى خود در ميان مردم به يادگار نهادند، و چه نشانههاى بدى از بندههاى گمراه بر آنها بجا ماند.