روایت:الکافی جلد ۲ ش ۹۲۱
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
علي بن ابراهيم عن هارون بن مسلم عن مسعده بن صدقه عن ابي عبد الله ع قال قال رسول الله ص يوما لاصحابه :
الکافی جلد ۲ ش ۹۲۰ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۹۲۲ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۹۳
از رسول خدا (ص) كه يك روز به اصحابش فرمود: ملعون است هر مالى كه زكاة داده نشود، ملعون است هر تنى كه زكاة داده نشود و گر چه در هر چهل روز يك بار باشد، عرض شد: يا رسول اللَّه! زكاة مال را به خوبى شناختيم و دانستيم، زكاة تنها چيست؟ به آنها فرمود به اينكه: آفتى بيند، (راوى) گويد: روى كسانى كه اين سخن را شنيدند ديگرگون شد، چون پيغمبر (ص) ديد كه رنگ آنها پريد، به آنها فرمود: مى دانيد مقصودم از اين گفتهام چه بود؟ عرض كردند: نه يا رسول اللَّه، فرمود: آرى! بسا كه مرد، خراشى بيند يا پايش بلغزد يا پايش برخورد و يا ناخوشى كوچكى پيدا كند يا خارى به تنِ او خلد و آنچه بدينها ماند، تا در حديثِ خود، ورزيدن رگِ چشم را هم يادآور شد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۵۶
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روزى باصحابش فرمود: ملعونست هر مالى كه زكاتش داده نشود ملعونست هر بدنى كه زكاتش داده نشود، اگر چه چهل روز يك بار باشد. اصحاب عرضكردند: يا رسول اللَّه زكاة مال را ميدانيم، زكاة بدن چه باشد؟ فرمود: اينست كه آفت و آسيبى بيند. در اينجا رنگ رخسار شنوندگان دگرگون شد، چون پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله رنگ آنها را دگرگون ديد فرمود: دانستيد مقصودم چه بود؟ گفتند: نه يا رسول اللَّه، فرمود: آرى، گاهى ممكن است بتن انسان خراشى رسد و پايش بسنگى برخورد، بلغزد، سرخورد، بيمار شود، خارى به تنش خلد، و مانند اينها، تا آنجا كه در حديث خويش پريدن چشم را هم يادآور شد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۶۲۵
على بن ابراهيم، از هارون بن مسلم، از مسعدة بن صدقه، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «پيغمبر صلى الله عليه و آله روزى به اصحاب خويش فرمود كه: هر مالى كه زكات داده نمىشود، ملعون است، و ملعون است، هر بدنى كه زكات داده نمىشود، و اگرچه در هر چهل روز يكبار باشد. به آن حضرت عرض شد كه: يا رسول اللَّه! امّا زكات مال را شناخته و معنى آن را فهميدهايم، پس بفرما كه زكات بدنها چيست؟ در جواب ايشان فرمود كه: مراد آن است كه آفتى به آن برسد». حضرت صادق عليه السلام فرمود كه:
«پس روىهاى آنان كه اين سخن را از آن حضرت شنيدند، متغيّر شد و رنگهاى ايشان گشت. چون پيغمبر ايشان را ديد كه رنگهاى ايشان گرديد، به ايشان فرمود: آيا مىدانيد كه به گفتار خويش چه چيز را قصد كردم؟ عرض كردند: نه، يا رسول اللَّه! فرمود: بلى، مردى خراشى به او مىرسد، و نكبت و خوارى به او روى مىدهد، و پا بر مىزند، و به سر در مىآيد، و به بيمارى جزئى مبتلى مىشود، و خار در عضوى از اعضايش مىرود، و آنچه به اين شباهت داشته باشد، تا آنكه حضرت در حديث خويش، جنبيدن و پريدن چشم را ذكر فرمود».