روایت:الکافی جلد ۲ ش ۷۱۰
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
عنه عن احمد بن محمد عن بعض اصحابنا عن صفوان الجمال قال :
الکافی جلد ۲ ش ۷۰۹ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۷۱۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۵۸۹
از صفوان جمال، گويد: من با امام صادق (ع) نشسته بودم، به ناگاه مردى از اهل مكه به او وارد شد به نام ميمون و به آن حضرت از نداشتن كرايه بدهكارى خود شكوه كرد، آن حضرت به من فرمود: برخيز، به برادر خود كمك كن، من با او برخاستم و خدا كرايه بدهى او را فراهم كرد و من به مجلس خود برگشتم. امام صادق (ع) فرمود: با حاجت برادرت چه كردى؟ گفتم: خدا آن را بر آورد، پدر و مادرم قربانت، پس فرمود: هلا به راستى كه كمكت به برادر مسلمانت دوستتر است نزد من از اينكه يك هفته به خانه كعبه طواف آغاز كنى. سپس فرمود: مردى نزد حسن بن على (ع) آمد و عرض كرد: پدر و مادرم قربانت، مرا به برآوردن حاجتى كمك كن، آن حضرت نعلين به پا كرد و با او برخاست و بر حسين (ع) گذر كرد كه ايستاده بود و نماز مىخواند، به آن مرد فرمود: كجا بودى كه ابى عبد اللَّه الحسين (ع) را براى حاجت خود به يارىطلبى؟ گفت: همين كار را كردم- پدر و مادرم به قربانت- در پاسخ فرمود كه: معتكف است، به آن مرد فرمود: هلا راستش اين است كه اگر به تو كمك كرده بود براى او بهتر بود از اعتكاف يك ماه.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۲۸۴
صفوان جمال گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام نشسته بودم كه مردى از اهل مكه بنام ميمون در آمد و از نداشتن كرايه شكايت كرد، حضرت بمن فرمود: برخيز و برادرت را يارى كن، من برخاستم و همراه او شدم تا خدا كرايه او را فراهم ساخت، سپس بمكان خود برگشتم. امام صادق عليه السّلام فرمود: براى حاجت برادرت چه كردى؟ عرضكردم: پدر و مادر بقربانت، خدا آن را روا كرد، حضرت ابتداء فرمود: همانا اگر برادر مسلمانت را يارى كنى، نزد من از طواف يك هفته هفت شوط بهتر است، سپس فرمود. مردى نزد حسن بن على عليهما السّلام آمد و عرضكرد: پدر و مادرم بقربانت، مرا بقضاء حاجتى يارى كن، حضرت نعلين پوشيد و همراه او شد، در بيان راه حسين صلوات اللَّه عليه را ديد كه بنماز ايستاده است، امام حسن عليه السّلام بآن مرد فرمود: چرا از ابى عبد اللَّه (حسين بن على عليه السّلام) براى قضاء حاجتت كمك نخواستى؟ عرضكرد: پدر و مادرم بقربانت اين كار را كردم، اعتكافش را يادآور شد، امام حسن عليه السّلام فرمود: همانا اگر او ترا يارى ميكرد از اعتكاف يك ماهش بهتر بود.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۴۹۹
از او، از احمد بن محمد، از بعضى از اصحاب ما، از صفوان جمّال روايت است كه گفت: با امام جعفر صادق عليه السلام نشسته بودم كه ناگاه مردى از اهل مكّه كه او را ميمون مىگفتند بر آن حضرت داخل شد، و به سوى آن حضرت شكايت نمود كه كرايه دادن خويش بر او دشوار شده، كسى را نمىيابد كه خويش را كرايه دهد؛ پس حضرت به من فرمود كه:
«برخيز و برادر خود را يارى كن». پس من برخاستم و با آن مرد همراه شدم و رفتم و خدا كرايه دادن او را ميسّر و آسان گردانيد. بعد از آن به جاى خود برگشتم. حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: «در باب حاجت برادرت چه كردى؟» عرض كردم كه: پدر و مادرم فداى تو باد! خدا آن را روا كرد. فرمود كه: «بدان و آگاه باش! كه يارى كردن تو برادر مسلمان خود را، دوستتر است در نزد من از هفت شوط طواف خانه كعبه، در حالتى كه ابتداكننده باشى». بعد از آن فرمود كه: «مردى به خدمت حضرت حسن بن على عليهما السلام آمد و عرض كرد كه: پدر و مادرم فداى تو باد! مرا بر قضاى حاجتى اعانت كن. حضرت نعلين خويش را پوشيد و برخاست و با آن مرد همراه شد؛ پس در عرض راه به حضرت امام حسين عليه السلام گذشت و آن حضرت ايستاده بود و نماز مىكرد. حضرت امام حسن عليه السلام فرمود: چرا به نزد حضرت ابىعبداللَّه الحسين عليه السلام نرفتى كه بر حاجت خويش از او استعانت و يارى جويى؟ عرض كرد:
پدر و مادرم فداى تو باد! چنين كردم و به خدمتش رفتم و ذكر فرمود كه معتكف است. حضرت به آن مرد فرمود: بدان كه اگر آن حضرت تو را اعانت مىكرد، از برايش بهتر بود از آنكه يك ماه معتكف باشد». «۱» __________________________________________________
(۱). و ظاهر اين است كه ترك اعانت از حضرت امام حسين- صلوات اللَّه عليه-، مبنى بر مصلحت بيان خاصيت سعى در حاجت مؤمن باشد؛ چه به علم لدنّى مىدانست كه آنچه اتّفاق افتاد، اتّفاق خواهد افتاد. يا عذرى داشت كه نمىتوانست در حاجت سائل سعى كند و همان عذر با سعى معارضه نمود و بر آن راجح آمد؛ زيرا كه هرگز خلاف اولى از آن حضرت و غير او از ائمه- صلوات اللَّه عليهم- سر نزد، و كلام حضرت امام حسن عليه السلام با اين منافاتى ندارد؛ چه بناى آن بر معارضه سعى و اعتكاف است، بلكه بنابر وجه اوّل مبيّن مطلب است؛ چه مجالس و افعال و اقوال ايشان در حكم يك مجلس و يك فعل و يك قول است. (مترجم)