روایت:الکافی جلد ۲ ش ۶۷

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

علي بن ابراهيم عن العباس بن معروف عن عبد الرحمن بن ابي نجران عن حماد بن عثمان عن عبد الرحيم القصير قال :

كَتَبْتُ مَعَ‏ عَبْدِ اَلْمَلِكِ بْنِ أَعْيَنَ‏ إِلَى‏ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ أَسْأَلُهُ عَنِ اَلْإِيمَانِ مَا هُوَ فَكَتَبَ إِلَيَّ مَعَ‏ عَبْدِ اَلْمَلِكِ بْنِ أَعْيَنَ‏ سَأَلْتَ رَحِمَكَ اَللَّهُ عَنِ اَلْإِيمَانِ وَ اَلْإِيمَانُ هُوَ اَلْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ وَ عَقْدٌ فِي اَلْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ‏ وَ اَلْإِيمَانُ بَعْضُهُ مِنْ بَعْضٍ‏ وَ هُوَ دَارٌ وَ كَذَلِكَ‏ اَلْإِسْلاَمُ‏ دَارٌ وَ اَلْكُفْرُ دَارٌ فَقَدْ يَكُونُ اَلْعَبْدُ مُسْلِماً قَبْلَ أَنْ يَكُونَ مُؤْمِناً وَ لاَ يَكُونُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ‏ مُسْلِماً فَالْإِسْلاَمُ‏ قَبْلَ اَلْإِيمَانِ وَ هُوَ يُشَارِكُ اَلْإِيمَانَ فَإِذَا أَتَى اَلْعَبْدُ كَبِيرَةً مِنْ كَبَائِرِ اَلْمَعَاصِي‏ أَوْ صَغِيرَةً مِنْ صَغَائِرِ اَلْمَعَاصِي اَلَّتِي نَهَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهَا كَانَ خَارِجاً مِنَ اَلْإِيمَانِ سَاقِطاً عَنْهُ اِسْمُ اَلْإِيمَانِ وَ ثَابِتاً عَلَيْهِ اِسْمُ‏ اَلْإِسْلاَمِ‏ فَإِنْ تَابَ وَ اِسْتَغْفَرَ عَادَ إِلَى دَارِ اَلْإِيمَانِ وَ لاَ يُخْرِجُهُ إِلَى‏ اَلْكُفْرِ إِلاَّ اَلْجُحُودُ وَ اَلاِسْتِحْلاَلُ‏ أَنْ يَقُولَ لِلْحَلاَلِ هَذَا حَرَامٌ وَ لِلْحَرَامِ هَذَا حَلاَلٌ وَ دَانَ بِذَلِكَ فَعِنْدَهَا يَكُونُ خَارِجاً مِنَ‏ اَلْإِسْلاَمِ‏ وَ اَلْإِيمَانِ دَاخِلاً فِي اَلْكُفْرِ وَ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ دَخَلَ‏ اَلْحَرَمَ‏ ثُمَّ دَخَلَ‏ اَلْكَعْبَةَ وَ أَحْدَثَ فِي‏ اَلْكَعْبَةِ حَدَثاً فَأُخْرِجَ عَنِ‏ اَلْكَعْبَةِ وَ عَنِ‏ اَلْحَرَمِ‏ فَضُرِبَتْ عُنُقُهُ وَ صَارَ إِلَى‏ اَلنَّارِ


الکافی جلد ۲ ش ۶۶ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۶۸
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابٌ آخَرُ مِنْهُ وَ فِيهِ أَنَّ الْإِسْلَامَ قَبْلَ الْإِيمَان‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۹۱

از عبد الرحيم قصير، گويد: به همراه عبد الملك بن اعين به امام صادق (ع) نوشتم و از آن حضرت پرسيدم كه ايمان چيست؟ در پاسخ من به همراه عبد الملك بن اعين نوشت كه:- خدايت رحمت‏ كناد- از ايمان پرسيدى؟ ايمان همان اقرار به زبان و نهادن دل و كردار با اعضاء تن است، ايمان اجزائى دارد بهم پيوسته و وابسته، آن چون خانه‏اى است و همچنين است اسلام خانمانى است و كفر هم خانمانى، بسا كه بنده مسلمان باشد پيش از آنكه مؤمن گردد ولى مؤمن نشود تا مسلمان باشد، اسلام پيش از ايمان است و مقدمه آن است و شريك با ايمان است، چون بنده گناه كبيره كند يا صغيره‏اى كه خدا از آن نهى كرده است، از ايمان بيرون است و نام ايمان از او برداشته شود و نام اسلام به او بماند و اگر توبه كرد و آمرزش خواست، به خانمان ايمان برگردد و او را به كفر بيرون نبرد جز انكار و تغيير حلال و حرام كه حلال را حرام گويد و حرام را حلال و بدان متدين شود كه در اين صورت از اسلام و ايمان بيرون است و در كفر اندرون است، و چون كسى است كه به حرم در آيد و به خانه كعبه بر آيد و در خانه كعبه حدثى صادر كند و از خانه كعبه و حرمش بر آرند و گردنش را بزنند و به دوزخ رود.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۴۴

عبد الرحيم قصير گويد: نامه‏ئى بامام صادق عليه السّلام نوشتم كه سؤال كرده بودم: ايمان چيست و توسط عبد الملك بن اعين فرستادم، حضرت نوشت و توسط عبد الملك فرستاد كه: از ايمان پرسش كردى- خدايت رحمت كند- ايمان اقرار نمودن بزبان و تصميم قلبى و عمل نمودن با اعضاء و جوارح است، ايمان اجزائى دارد بهم پيوسته و مانند خانه‏ايست (كه سقف و در و ديوارش بهم پيوسته است) همچنين اسلام مانند خانه‏ايست و كفر هم مانند خانه‏ايست. گاهى بنده مسلمان است، پيش از آنكه مؤمن باشد (مسلمان است و هنوز مؤمن نشده) ولى مؤمن نشود، جز آنكه مسلمان باشد، پس اسلام پيش از ايمانست و شريك ايمان، و چون بنده گناه كبيره يا صغيره‏ئى را كه خداى عز و جل از آن نهى فرموده مرتكب شود، از ايمان خارج شود، و اسم ايمان از او برداشته و اسم اسلام بر او گذاشته شود، سپس اگر توبه و استغفار كند، بخانه ايمان برگردد و جز انكار و استحلال او را بسوى كفر نبرد، و استحلال اينست كه: بچيز حلال بگويد: اين حرامست و بچيز حرام بگويد: اين حلالست و بآن عقيده پيدا كند، آنگاهست كه از اسلام و ايمان خارج گشته و در كفر وارد شود و مانند كسى است كه داخل حرم (مسجد الحرام) گشته و سپس داخل كعبه شود و در كعبه حدثى صادر كند، و از كعبه و حرم اخراج گشته و گردنش زده و بدوزخ رفته باشد.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۷۷

على بن ابراهيم، از عبّاس بن معروف، از عبدالرحمان بن ابى‏نجران، از حمّاد بن عثمان، از عبدالرّحيم قصير روايت كرده است كه گفت: با عبدالملك بن اعين به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام [نامه‏] نوشتيم، و از آن حضرت سؤال كرديم از حقيقت ايمان كه آن چيست؟ در جواب من با عبدالملك بن اعين نوشت كه «سؤال كردى از ايمان- خدا تو را رحمت كند. و ايمان، اقرار كردن است به زبان و اعتقاد كردن در دل و عمل كردن به اعضا و جوارح. و ايمان، بعضى از آن، از بعضى ناشى مى‏شود، و اجزاى آن به هم پيوسته است. و ايمان چون خانه است كه اجزا دارد، و همچنين اسلام چون خانه است، و كفر نيز چون‏ خانه است؛ پس گاه است كه بنده‏اى مسلمان مى‏باشد، پيش از آنكه مؤمن باشد، و مؤمن نمى‏باشد، تا آنكه مسلمان باشد؛ پس اسلام پيش از ايمان است، و اسلام با ايمان فى‏الجمله مشاركت مى‏كند؛ پس هرگاه بنده‏اى گناه كبيره‏اى از گناهان كبيره، يا گناه صغيره‏اى از گناهان صغيره را كه خداى عز و جل از آنها نهى فرموده، به عمل آورد، از ايمان بيرون است و نام ايمان از او ساقط باشد، وليكن نام اسلام بر او ثابت است؛ پس اگر توبه كند و استغفار نمايد، به سوى خانه ايمان برگردد، و چيزى او را به سوى كفر بيرون نمى‏برد، مگر انكار و حلال شمردن آنچه حلال نباشد؛ به اينكه از براى حلال بگويد كه اين حرام است، و از براى حرام بگويد كه اين حلال است، و به آن اعتقاد داشته باشد و ديندارى كند؛ پس در نزد اين عقيده، از دين اسلام و ايمان بيرون و در كفر داخل باشد، و به منزله كسى است كه داخل حرم شده باشد، بعد از آن، داخل خانه كعبه شود، و در خانه كعبه حدثى را واقع ساخته باشد؛ پس او را از خانه كعبه و از حرم بيرون مى‏كنند، و گردنش را مى‏زنند، و به سوى آتش جهنّم باز خواهد گشت».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)