روایت:الکافی جلد ۲ ش ۲۰۹۹
آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الدُّعَاء
محمد بن يحيي عن عبد الله بن جعفر عن السياري عن محمد بن بكر عن ابي الجارود عن الاصبغ بن نباته عن امير المومنين ص انه قال :
الکافی جلد ۲ ش ۲۰۹۸ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۲۱۰۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۴۵۵
از امير المؤمنين (ع) كه فرمود: سوگند بدان كه محمد (ص) را به راستى فرستاده و خاندانش را گرامى داشته هيچ چيزى نيست كه آن را بجوئيد از قبيل حرز و دعاى حفظ از سوختن و غرق شدن و دزدزدگى و گريختن چهار پا از دست صاحبش و براى يافتن گمشده و برگشتن بنده گريخته جز اينكه همه در قرآن است و هر كه آن را خواهد از من بپرسد. گويد: پس مردى برخاست و گفت: يا امير المؤمنين به من خبر ده از آنچه وسيله ايمنى از سوختن و غرق شدن است! فرمود: اين آيات را بخوان: «اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ» (در سوره اعراف آيه ۱۹۶ چنين است: إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ) «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» (در سورة الزمر: وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ) الى قوله تَعالى: «عَمَّا يُشْرِكُونَ»، هر كه آنها را بخواند از سوختن و غرق شدن در امان است. گويد: مردى آنها را خواند و آتش در خانههاى همسايگانش در گرفت و خانه او ميان آنها بود و هيچ آسيبى بدان نرسيد. سپس مردى ديگر نزدِ آن حضرت بپا خاست و گفت: يا امير المؤمنين راستى كه چهار پاى من چموشى مىكند و من از آن در ترس و هراسم! فرمود: در گوش راستش بخوان (۸۳ سوره آل عمران): «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»، و آن را خواند و آن چهار پا رام شد. مرد ديگرى برخاست و گفت: يا امير المؤمنين راستى كه سرزمين زندگى من، سرزمين پُر درندهاى است و درندهها به خانه من در آيند و برنگردند تا شكار خود را بگيرند! فرمود: اين آيه را بخوان (۱۳۸ سوره توبه): «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» (۱۳۹): «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ» و آن مرد آنها را خواند و درندهها از او كناره گرفتند. سپس مردى ديگرى خدمت او برخاست و گفت: يا امير المؤمنين در شكمِ من آب زرد است (بيمارى بوده) آيا وسيله شفائى دارد؟ فرمود: آرى، بىمصرف كردن درهم و دينار، آية الكرسى را بر شكم خود بنويس و آن را بشوى و بنوش و آن را پسانداز كن در شكمت، به اذن خدا عز و جل بهبود مىشوى، و آن مرد چنين كرد و بهبود يافت. سپس ديگرى نزد آن حضرت برخاست و گفت: اى امير المؤمنين به من گزارشى در باره حيوان گمشده بده! فرمود: سوره يس را در دو ركعت بخوان و بگو: اى رهنماى گمراه شده، حيوان گمشدهام را به من برگردان، آن كار را كرد و خداى عز و جل گمشده او را برگردانيد. سپس ديگرى برخاست و گفت: يا امير المؤمنين از بنده گريخته به من گزارشى بده! فرمود: اين آيه را بخوان (۴۰ سوره نور): «أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها» تا قولش: «مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» و آن مرد آن را خواند و بنده گريختهاش برگشت. سپس ديگرى نزد آن حضرت ايستاد و گفت: يا امير المؤمنين در باره دزد بردن به من گزارش بده كه پيوسته هر شب به من دزدى مىشود! به او فرمود: چون به بستر خود آرميدى اين آيه را بخوان (۱۱۰ سوره اسراء): «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ و ادعوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا» تا «و كبّره تكبيراً». سپس امير المؤمنين (ع) فرمود: هر كه در بيابان بىسكنه شب گذراند و اين آيات را بخواند (۵۴ سوره اعراف): «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» تا قول خدا: «تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ» فرشتهها او را حفظ كنند و شياطين از او دور شوند. گويد آن مرد به سفر رفت و نزديك ويرانهاى رسيد و شب را در آنجا بسر برد و اين آيات را نخواند و شيطان پيرامونش آمد و بينى او را گرفت و رفيقش به او گفت: به او مهلت بده، و آن مرد بيدار شد و آيه را خواند و شيطان به رفيقش گفت: خدا بينى تو را به خاك بمالد، اكنون او را تا صبح پاسبانى و نگهدارى كن، و چون صبح كرد نزد امير المؤمنين (ع) برگشت و به او گزارش داد و گفت: در سخن تو شفاء و تندرستى يافتم، و پس از بر آمدن آفتاب بدان جا رفت و ديد جاى پاى شيطان در روى زمين فراهم است.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۴۳۱
اصبغ بن نباته از امير المؤمنين عليه السّلام حديث كند كه فرمود: سوگند بدان كه محمد (ص) را بحقيقت برانگيخته و خاندانش را گرامى داشته هيچ چيزى نيست كه شما آن را بجوئيد از حرز و دعاهائى كه براى محافظت از سوختن يا غرق شدن يا دزد يا گريختن چهارپائى از دست صاحبش يا گمشدهاى يا بنده فرارى، جز اينكه در قرآن است، هر كه خواهد از من بپرسد (تا باو بگويم) گويد: پس مردى برخاست و عرضكرد: يا امير المؤمنين مرا آگاه كن از آنچه براى محافظت از سوختن و غرق شدن است؟ فرمود: اين آيات را بخوان: اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ (سوره اعراف آيه ۱۹۶- و اول آيه اين طور است: إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ ... و آيه: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ تا بگفتارش: سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (سوره زمر آيه ۱۷- و تمام آيه اين طور است: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ پس هر كه اين آيات را بخواند از سوختن و غرق شدن ايمن است، گويد: پس مردى آن را خواند و آتش در خانههاى همسايگانشانش در گرفت و خانه او هم وسط آن خانهها بود و (از بركت آن آيات كه خوانده بود) آسيبى باو نرسيد، سپس مرد ديگرى برخاست و عرضكرد: يا امير المؤمنين حيوانى كه زير پاى من هست چموشى ميكند و من از آن ترسانم؟ فرمود: در گوش راستش (اين آيه را) بخوان: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ (سوره آل عمران آيه ۸۳) و آن مرد اين آيه را خواند و آن حيوان براى او رام گرديد. مرد ديگرى برخاست و عرضكرد: اى امير مؤمنان سرزمين ما جاى درندگان است و درندگان بخانه من درآيند و تا شكار خود را نگيرند از آنجا نگذرند؟ فرمود: (اين دو آيه را) بخوان: لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ* فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (سوره توبه آيههاى ۱۳۸ و ۱۳۹) پس آن مرد اين دو آيه را خواند و درندگان از او دور شدند. سپس مرد ديگرى برخاست و عرضكرد: اى امير مؤمنان در شكم من آب زردى است (كه موجب بيمارى من شده است) آيا شفائى دارد؟ فرمود: آرى (بىپول) و بدون صرف كردن درهمى و نه دينارى، بنويس آية الكرسى را بر شكمت و آن را بشوى و بياشام و آن را در شكمت ذخيره كن (محتمل است مقصود اين باشد كه تا مقدارى از زمان روى آن چيزى مخور كه در شكمت بماند) بخواست خداى عز و جل بهبودى يابى و آن مرد انجام داد و بخواست خداوند بهبودى يافت. سپس ديگرى برخاست و عرضكرد: يا أمير المؤمنين از (آنچه براى پيدا كردن حيوان) گمشده (فايده دارد) مرا آگاه فرما؟ فرمود: سوره يس را در دو ركعت نماز بخوان و بگو: «يا هادى الضالة رد ضالتى» (يعنى اى راهنماى گمشده گمشده مرا بمن باز گردان) پس آن را انجام داد و خداى عز و جل حيوان گمشدهاش را باو برگردانيد. سپس ديگرى برخاست و عرضكرد: اى امير مؤمنان براى بنده گريخته دستورى فرما فرمود: بخوان (اين آيه را): أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ تا گفتارش: وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (سوره نور آيه ۴۰) و آن مرد آن را گفت و بنده فراريش بسوى او بازگشت. سپس مرد ديگرى برخاست و عرضكرد: يا أمير المؤمنين براى ايمنى از دزدى چيزى بفرما زيرا كه پيوسته پشت سرهم شبها از من دزدى شود؟ فرمود: چون ببستر خواب رفتى (اين آيه را بخوان): قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا تا گفتارش: وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً (سوره اسراء آيه ۱۱۰) سپس امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هر كس در بيابانى خالى از سكنه شبى را بسر برد و اين آيه را بخواند إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ تا گفتارش: تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ (سوره اعراف آيه ۵۴) فرشتگان او را محافظت كنند و شياطين از او دور شوند، گويد: پس آن مرد (يعنى مردى كه براى ايمنى از دزدى پرسش كرده بود، يا مرد ديگرى) رفت و بويرانهاى رسيد و شب را در آنجا خوابيد و اين آيات را نخواند، پس شيطان بسراغش آمد و بينى آن مرد را گرفت، رفيقش باو گفت: مهلتش بده، آن مرد (از اين حرف) از خواب پريد و آيهاى را (كه حضرت فرموده بود) خواند، پس شيطان برفيقش گفت: خدا بينى تو را بخاك ماليد، اكنون بايد تا بصبح او را محافظت و پاسدارى كنى، چون صبح شد نزد امير المؤمنين عليه السّلام آمد و جريان را گفت و عرضكرد: در سخن شما شفاء و راستى يافتم، و پس از بالا آمدن آفتاب بدان جا رفت و جاى موى شيطان را در زمين ديد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۶۶۱
محمد بن يحيى، از عبد الرحمان بن جعفر، از سيّارى، از محمد بن بكر، از ابو الجارود، از اصبغ بن نباته، از اميرالمؤمنين- صلوات اللَّه عليه- روايت كرده است كه فرمود: «به حق آن كسى كه محمد صلى الله عليه و آله را به راستى فرستاده و خاندانش را گرامى داشته، كه چيزى از حرز نيست كه شما آن را طلب كنيد (يا مردم آن را طلب كنند)، از براى دفع سوختن يا غرق شدن يا دزدى يا گريختن چهارپا از صاحبش يا گم شده يا بندهاى گريخته، مگر آنكه آن در قرآن است. پس هر كه اين را خواهد، مرا از آن سؤال كند». پس مردى به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد كه: يا اميرالمؤمنين! مرا خبر ده از آنچه از سوختن و غرق شدن ايمن مىگرداند. فرمود كه: «اين آيهها را بخوان: «اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ» «۱» «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»، تا قول آن جناب كه مىفرمايد: «سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ» «۲». كه هر كه اينها را بخواند، به حقيقت كه از سوختن و غرق شدن ايمن گرديده». اصبغ گفت كه: پس مردى اينها را خوانده، آتش در خانههاى همسايگانش درگرفت، و خانه او در ميان آنها بود، و به او چيزى نرسيده و آتش در آن نيفتاد «۳». پس ديگرى به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد كه: يا اميرالمؤمنين! به درستى كه حيوان من بر من سركشى مىكند و من از آن ترسانم. فرمود كه: «اين را در گوش راستش بخوان كه: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» «۴»؛ يعنى: و از براى خدا گردن نهاده، هر كه در آسمانها و زمين است، از روى رغبت و نفرت و كراهت، و به سوى او و جزايش باز گردانيده خواهيد شد يا خواهند شد». پس آن مرد اين را خواند و حيوانش از برايش رام شد. و مردى ديگر به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد كه: يا اميرالمؤمنين! به درستى كه زمينى كه من در آن مىباشم، زمينى است درندهزار كه درنده بسيار در آنجا مىباشند، و به درستى كه درندگان در منزل من درمىآيند، و تا طعمه خود را نگيرند، از آنجا نمىروند. حضرت فرمود كه: «اين را بخوان كه: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ* فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ __________________________________________________
(۱). اعراف، ۱۹۶. (۲). زمر، ۶۷. (۳). آيه اوّل، در سوره اعراف است و دويم، در سوره زمر، و از صدر اوّل، انّ وليّى ذكر نشده، و از وسط دويم، «وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ». و ترجمه آيه اوّل آنكه: «به درستى كه يار من يا متولّى كار و صاحب اختيار من، خدايى است كه فرو فرستاده قرآن راى، و او است كه دوست دارد شايستگان راى، و كار ايشان راى مىسازد و ايشان راى از ضرر دشمنان محافظت مىنمايند». و ترجمه آيه دويم: «و تعظيم نكردند خدا راى، حقّ تعظيم او، و قدرش راى ندانستند، و زمين، همه، يك قبضه او است در روز قيامت، و آسمانها پيچيده خواهند شد به دست راستش كه عبارت است از قدرت. منزّه و پاك است ذات او، و برترى دارد از آنچه شرك مىآورند و شريك وى مىسازند». (مترجم) (۴). آل عمران، ۸۳.
الْعَظِيمِ» «۱»؛ يعنى: هر آينه به تحقيق كه آمد شما را فرستادهاى از خود شما و از جنس شما در بشريّت، دشوار است بر او رنج و زحمت شما، حريص است بر شما بر همه گروندگان، مهربان است و بخشاينده؛ پس اگر برگردند از يارى يا اعراض كنند از ايمان، پس بگو كه: بسنده است مرا خدا كه هيچ معبودى نيست به حق، مگر او. بر او توكّل كردهام و كار خود را به او وا گذاشتهام، و او است پروردگار عرش بزرگ». پس آن مرد، اين دو آيه را خواند، و درندگان از او دورى مىكردند و ديگر به خانهاش نيامدند. پس ديگرى به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد كه: يا اميرالمؤمنين! به درستى كه زردآب در شكم من است. پس آيا هيچ شفايى هست؟ فرمود: «آرى، بى درم و دينار. آية الكرسى را بر شكم خود مىنويسى، و آن را مىشويى و آب آن را مىنُوشى، و آن را در شكمت ذخيره و پسانداز قرار مىدهى. پس به اذن خداى عز و جل بِهْ مىشوى». پس آن مرد چنين كرد و بِهْ شد. پس ديگرى به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! مرا خبر ده از گم شده و چاره آن. فرمود كه: «دو ركعت نماز بگذار، و در هر دو ركعت سوره يس را بخوان و بگو: يا هادِىَ الضَّالَّةِ رُدَّ عَلَىَّ ضالَّتى؛ يعنى: اى رهنماى چيز گم شده! برگردان بر من گم شده مرا». پس آن مرد چنين كرد و خدا گم شدهاش را بر او برگردانيد. پس ديگرى به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد كه: يا اميرالمؤمنين! مرا خبر ده از بنده گريخته و چيزى كه چاره آن باشد. فرمود كه: «اين آيه را بخوان: «أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ»، تا فرموده آن جناب: «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» «۲»، (و آنچه ذكر آن شده از آيه اين است كه: «مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها» «۳». و ترجمهاش آنكه): يا كِردار كُفّار، چون تاريكىهاى متراكم است در درياى عميق بسيار آب كه آن كنارش ديده نشود، دم به دم مىپوشد آن را موجى كه از بالاى آن موجى ديگر است. از زبَر موج دويم، ابرى است كه روشنى ستارهها را مىپوشد. اين تاريكىها است كه پارهاى از آن در بالاى پارهاى ديگر متراكم شده. چون بيرون آورد كسى كه در آن افتاده دست خود را، نزديك نباشد كه ببيند آن را، چه جاى آنكه آن را ببيند، و هر كه خدا از برايش نور و روشنى هدايت و ايمان و نظر لطف و توفيق قرار نداده، پس او را هيچ __________________________________________________
(۱). توبه، ۱۲۸ و ۱۲۹. (۲). نور، ۴۰. (۳). نور، ۴۰.
نورى نيست». پس ديگرى به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد كه: يا اميرالمؤمنين! مرا خبر ده از دزدى و چيزى كه از برايش حرز و مانع باشد؛ زيرا كه، پيوسته در شب، چيزى چند از مال من دزديده مىشود. فرمود كه: «چون در رختخوابت جا بگيرى، اين را بخوان كه: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ»، تا قول آن جناب «وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً» «۱»». پس اميرالمؤمنين فرمود كه: «هر كه در بيابانى شب به روز آورد و اين آيه را بخواند كه:
«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ»، تا قول آن جناب: «تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ» «۲»، فرشتگان او را حراست و محافظت نمايند، و شياطين از او دور شوند».
اصبغ گفت: پس آن مرد رفت، ناگاه به ده خرابى رسيد و شب در آنجا ماند، و اين آيه را نخواند. پس شياطين او را فرو گرفتند، و ديد كه يكى از آنها دهانش را گرفته. پس رفيقش به او گفت كه: او را مهلت ده، و آن مرد بيدار شد و اين آيه را خواند. پس آن شيطان به رفيق خود گفت كه: خدا بينى تو را بر خاك مالد و تو را خوار گرداند، اكنون او را پاسبانى و محافظت كن تا صبح كند، و چون صبح كرد، به سوى اميرالمؤمنين عليه السلام برگشت و آن حضرت را خبر داد و عرض كرد كه: در سخن تو شفا و راستى ديدم. و بعد از طلوع آفتاب به آن موضعى كه شب خوابيده بود رفت. ناگاه ديد كه اثر موى شيطان كه در زمين كشيده بود، ظاهر بود. __________________________________________________
(۱). اسرا، ۱۱۰ و ۱۱۱. و آنچه طىّ ذكر آن شده از قرآن در اينجا، اين است كه: «أَيَّا ما تَدعُوا فَلَهُ الْاسْمآءُ الْحُسْنى وَلا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبيلًا وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكُ فِى الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِّىٌ مِنَ الذُّلِّ». و ترجمهاش آنكه: «بگو: بخوانيد خدا را يا بخوانيد رحمن را؛ يعنى ذات مقدّس را به هر يك از اين دو نام كه خواهيد، بناميد، هر يك را كه بخوانيد، و او را به آن بناميد، خوب است؛ زيرا كه او را نامهاى نيكوتر است. و آشكار مكن نماز خود را، و آهسته مخوان آن را، و طلب كن ميان جهر و مخافته [/ با صداى آهسته]، راهى را كه ميانه و حدّ وسط باشد. و بگو كه: ستايش از براى خدايى است كه فرا نگرفت فرزندى را، و نبود و نيست او را انبازى در پادشاهى و الوهيّت، و نيست او را دوست و ياور و كارگزارى از جهت مذلّت و خوارى، و تعظيم كن او را، تعظيم كردنى». (مترجم) (۲). اعراف، ۵۴. و آنچه طىّ ذكر آن شده از آيه، در اينجا اين است كه: «يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثْيثاً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَوَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْامْرُ»؛ يعنى: «به درستى كه پروردگار شما خدا است، كه آفريد آسمانها و زمين را در شش روز كه عبارتاست از شش دوره فلك اطلس، چنان كه در مجلّد اوّل از تحفة الاوليآء مذكور شد؛ پس متولى شد بر عرش، كه كنايه است از غلبه و تسلّط. در مىكشد شب تاريك را در روز روشن؛ يعنى پوشيده مىگرداند روشنايى روز را به تاريكى شب، و به عكس، مىجويد شب و روز را؛ يعنى از پى آن در مىآيد شتابان، و آفريد آفتاب و ماه و ستارگان را، در حالتى كه رامشدگانند به فرمان او؛ يعنى مطيع فرمان اويند در مجارى خود، و خلق اينها براى منافع بندگان است. بدانيد و آگاه باشيد! كه او را است آفريدن و فرمان دادن، نه غير او. بزرگوار و متعالى است از صفات مخلوقات در ذات و صفات، يا ثابت است بر دوام، و يا كثير البركات. خدايى كه پروردگار و آفريدگار همه جهانيان است». (مترجم)