روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۸۵۱
آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الدُّعَاء
علي بن محمد عن بعض اصحابه عن محمد بن سنان عن ابي سعيد المكاري عن ابي حمزه عن ابي جعفر ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۸۵۰ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۸۵۲ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۲۰۳
از ابى حمزه گويد: به امام باقر (ع) گفتم: چه معنى دارد قول خدا (۳۷ سوره نجم): «و ابراهيم كه وفادارى كرده»، فرمود: كلماتى بوده كه در تذكارش مبالغه و كوشش داشته است، گفتم: چيستند آنها؟ فرمود: هر گاه صبح مىكرد سه بار مىفرمود: صبح كردم و پروردگارم ستوده است، صبح كردم و چيزى را شريك او نمىدانم و بهمراهش معبودى نمىخوانم و در برابرش سرپرستى نمىگيرم، و چون شب مىكرد آنها را سه بار مىگفت. فرمود: براى همين خدا عز و جل در قرآنش نازل كرد: «و ابراهيم كه وفادارى نمود»، گفتم: چه مقصود دارد از گفته خود در باره نوح (ع) (۳ سوره اسراء): «راستش اين است كه او بندهاى شكر گذار بود»؟ فرمود: كلماتى كه در آنها كوشا بود و مبالغه مىكرد. گفتم: آنها چيستند؟ فرمود: چون صبح مىكرد مىگفت: صبح كردم و تو را گواه مىگيرم بدان چه در اين صبح به من دادى از نعمت و عافيت در دين يا دنيا كه همه از تو است، تنهائى، شريك ندارى، از آن تو است سپاس بر اين و از آن تو است شكر فراوان. شيوهاش بود كه هر گاه صبح مىكرد سه بار آن را مىگفت، و هر گاه شب مىكرد سه بار آن را مىگفت. گفتم: چه قصد كرده خدا به گفته خود در باره يحيى (۱۲ سوره مريم): «و مهر و رحمت از نزد ما و پاكيزه كردن»، فرمود: مهر از طرف خدا بود، گويد: گفتم: تا كجا مورد مهر خدا شد؟ فرمود: بجائى كه هميشه هر گاه مىگفت: يا رب، خدا عز و جل مىفرمود: لبيك يا يحيى.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۳۰۹
ابو حمزه گويد: بحضرت باقر عليه السلام عرضكردم: خداى تعالى از اين گفتار چه مقصودى دارد (كه فرمايد): «و ابراهيم كه وفا كرده است» (سوره نجم آيه ۳۷) فرمود: (مقصودش) كلماتى بوده كه ابراهيم در (گفتن) آنها مبالغه ميكرده (و بسيار ميگفته) عرضكردم: آنها چيست؟ فرمود: هر گاه صبح ميكرد سه بار ميگفت: «اصبحت و ربى محمود، اصبحت لا اشرك باللَّه شيئا و لا أدعو معه الها، و لا اتخذ من دونه اوليا» و چون شام ميكرد سه بار ميگفت. فرمود: پس خداى عز و جل در قرآنش اين آيه را نازل فرمود: «و ابراهيم كه وفادارى كرد» عرض كردم: در باره حضرت نوح چه قصد كرده كه فرموده: «همانا بود او بنده سپاسگزار» (سوره اسراء آيه ۳) فرمود: كلماتى بود كه (نوح) در گفتن آنها مبالغه ميكرد، عرضكردم: آنها چه بود؟ فرمود: چون صبح ميكرد ميگفت: «اصبحت اشهدك ما أصبحت بى من نعمة او عافية في دين او دنيا فإنها منك وحدك لا شريك لك، فلك الحمد على ذلك، و لك الشكر كثيرا» كه هر گاه صبح ميكرد سه بار آن را ميگفت، و چون شام ميكرد سه بار ميگفت، عرضكردم: از اينكه در باره يحيى فرمايد: «و مهربانيى از نزد ما و پاكى» (سوره مريم آيه ۱۲) چه قصد كرده؟ فرمود: مهرورزى خداوند است، گويد: عرضكردم: تا چه حد مهر خداوند بر او بود؟ فرمود: تا بجائى كه هر گاه ميگفت: پروردگارا، خداى عز و جل ميفرمود: بله اى يحيى.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۴۴۷
على بن محمد، از بعضى از اصحاب خويش، از محمد بن سنان، از ابوسعيد مكارى، از ابوحمزه، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه گفت: به آن حضرت عرض كردم كه: خدا به قول خود در شأن ابراهيم: «وَإِبْراهِيمَ الَّذِي وَفّي» «۱»، چه قصد فرموده؟ فرمود: «سخنانى چند كه ابراهيم در آنها مبالغه فرمود». عرض كردم كه: آنها چيست؟ فرمود كه:
«چون صبح مىكرد، سه مرتبه مىگفت كه: أَصْبَحْتُ وَرَبِّي مَحْمُودٌ، أَصْبَحْتُ لَاأُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئاً، وَلَا أَدْعُو مَعَهُ إِلَهاً، وَلَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِيّاً؛ «صبح كردهام و پروردگارم ستوده است. صبح كردهام كه شريك نمىسازم به خدا چيزى را، و نمىخوانم با خدا خدايى را، و فرا نمىگيرم از غير او دوستى را»، و چون شام مىكرد، سه مرتبه اين را مىگفت». حضرت فرمود: «پس خداى- تعالى- در كتاب خويش فرو فرستاد كه: «وَإِبْراهِيمَ الَّذِي وَفّي»؛ يعنى: و آيا خبر داده نشد به آنچه در صحف ابراهيم است، كه مبالغه نمود در وفا كردن به آنچه خداى سبحانه به او عهد فرموده بود از اوامر و حقوق». عرض كردم: پس به قول خود در شأن نوح: «إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً»؛ يعنى: «به درستى كه او بود بندهاى سپاسكار». چه قصد فرموده؟ فرمود: «سخنانى چند كه در آنها مبالغه فرمود». عرض كردم كه: آنها چيست؟ فرمود كه: «چون صبح مىكرد، مىگفت: أَصْبَحْتُ أُشْهِدُكَ … وَلَكَ الشُّكْرُ كَثِيراً؛ «صبح كردهام كه گواه مىگيرم تو را، كه آنچه صبح كرده است با من از نعمت عافيت در دين يا دنيا. پس به درستى كه آن از تو است، در حالى كه تنهايى، نيست شريكى از براى تو. پس تو را است ستايش بر اين، و از براى تو است شكر بسيار»، چون صبح مىكرد، سه مرتبه اين را مىگفت و چون شام مىكرد، نيز سه مرتبه». عرض كردم: پس چه قصد فرموده به قول خود در شأن يحيى: «وَحَناناً مِنْ لَدُنَّا وَزَكوةً» «۲»؛ يعنى: «و داديم به يحيى رحمت و عطوفت را از نزد خود، و طهارت و عمل پاكيزه، و بود پرهيزگار». حضرت فرمود: «مهربانى خدا». راوى گفت: عرض كردم كه: مهربانى خدا بر او به چه مرتبه رسيده بود؟ فرمود كه: «چون مىگفت: اى پروردگار من! خداى- تعالى- در جوابش مىفرمود كه: لبّيك، اى يحيى». (۱). نجم، ۳۷. (۲). مريم، ۱۳.