روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۵۷۲
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
علي بن ابراهيم عن ابيه و علي بن محمد القاساني جميعا عن القاسم بن محمد عن سليمان المنقري عن حفص بن غياث قال سمعت ابا عبد الله يقول :
الکافی جلد ۲ ش ۱۵۷۱ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۵۷۳ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۵۶۷
از حفص بن غياث، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود: اگر توانى كه شناخته نشوى و گمنام بمانى، همان كار كن، بر تو باكى نباشد كه مردمت نستايند و بر تو باكى نباشد كه نزد مردم نكوهيده باشى هر گاه نزد خدا پسنديده باشى، سپس فرمود: پدرم على بن ابى طالب (ع) فرموده است كه: زندگانى خوب نيست مگر براى يكى از دو مرد: ۱- مردى كه هر روز كار خيرى به كارهاى خير خود بيفزايد. ۲- مردى كه با توبه براى مرگ خود تدارك بيند و از كجا توبه براى او ميسّر شود؟ به خدا اگر سجده كند تا گردن او ببرد و بيفتد، خدا تبارك و تعالى آن را از وى نپذيرد جز به ولايت و پيروى از ما خاندان، هلا مردى كه حق ما را شناسد و اميد ثواب به ما داشته باشد، به خوراك نيم مد (پنج سير تقريباً) در هر روزى خشنود باشد و بدان چه از جامه كه عورتش را بپوشد و آنچه سرش را در خود گيرد، با اينكه آنها در همين هم ترسان و هراسان باشند، دوست دارند بهرهشان از دنيا همين باشد، و همچنين خدا عز و جل آنها را ستوده و فرموده (۶۲ سوره مؤمنون): «و آن كسانى كه به راه خدا بدهند آنچه به آنها داده شود و دلشان ترسان است كه آنان به درگاه پروردگارشان برگشت دارند» سپس فرمود: چه به آنها داده شده است به خدا با طاعت خدا محبت و ولايت (ائمه معصومين) و آنان با اين هم ترسانند، ترسشان از راه شك و ترديد نيست ولى ترسانند كه مبادا در دوستى و فرمانبرى از ما مقصّر باشند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۱۹۵
حفص بن غياث گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود: اگر بتوانى كه شناخته نشوى (و گمنام باشى) همان كار را بكن، چه باكى بر تو باشد كه مردم تو را نستايند؟ و چه باكى است تو را كه نزد مردم نكوهيده باشى در صورتى كه نزد خدا پسنديده باشى؟ سپس فرمود: پدرم على بن ابى طالب عليه السّلام فرموده خيرى در زندگى نيست جز براى دو نفر: (يكى) مردى كه هر روز كار خيرى (بر كارهاى خير گذشته) بيفزايد، و (ديگر) مردى كه مرگش را با توبه تدارك ببيند و كجا توبه تواند؟ بخدا سوگند اگر سجده كند تا گردنش بريده شود بجز با ولايت (و دوستى) ما أهل بيت، خداى تعالى توبهاش را نپذيرد. آگاه باشيد آيا كيست كه حق ما را بشناسد و اميد ثواب بوسيله ما داشته باشد؟ و بخوراك نيم مد (كه تقريبا پنج سير است) در هر روز راضى باشد، و بدان چه از جامه كه عورتش را بپوشاند و سرش را در خود مستور سازد (خشنود باشد) با اينكه در همين اندازه هم ترسان و هراسان باشند، و دوست دارند بهرهشان از دنيا همان باشد و به همينسان خداى عز و جل آنها را توصيف كرده و فرموده است: «و آنان كه در راه خدا بدهند آنچه بآنها داده شده و دلشان ترسان است كه بسوى پروردگارشان بازگشت كنند» (سوره مؤمنون آيه ۶۰) سپس فرمود: چه چيز بآنها داده شده؟ بخدا سوگند بدانها- با اطاعت خدا- محبت و ولايت (ما خاندان) داده شد و با اين حال باز هم ترسانند، ترسشان شك و ترديد نيست، بلكه مىترسند مبادا در دوستى و فرمانبردارى از ما مقصر باشند؟.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۲۷۱
على بن ابراهيم روايت كرده است، از پدرش و على بن محمد قاسانى، هر دو از قاسم بن محمد، از سليمان منقرى، از حفص بن غياث كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مىفرمود: «اگر توانى كه شناخته نشوى و مشهور و معروف نباشى، چنان كن. و بر تو باكى نيست از آنكه مردم بر تو ثنا نكنند و تو را مدح نگويند، و باكى بر تو نيست از آنكه در نزد مردم مذموم باشى كه تو را مذمّت و بدگويى كنند، چون در نزد خداى عز و جل محمود و ستوده باشى». بعد از آن، فرمود كه: «پدرم على بن ابىطالب عليه السلام فرمود كه: هيچ خوبى نيست در زندگانى و زيستن در دنيا، مگر از براى دو مرد: يكى مردى كه هر روز، خوبيش زياد شود، و ديگر مردى كه گناه را به توبه تدارك نمايد (و بنابر بعضى از نسخ كافى، مرگ خود را به توبه تدارك كند). و از كجا او را توبه ميسّر شود؟ و به خدا سوگند كه اگر آن قدر سجده كند كه گردنش پاره شود، و يا بدنش از هم جدا گردد، خداى- تبارك و تعالى- از او قبول نفرمايد، مگر به ولايت ما اهل بيت. بدان و آگاه باش! كه آنان كه حقّ ما را بشناسند و ثواب را در باب ما اميد داشته باشند، و به قوت خويش كه نصف مدّ «۱» است در هر روز، راضى و خشنود باشند، و راضى باشند به آنچه عورتشان را بپوشد، و آنچه سر ايشان را بپوشاند، و با همه اينها، به خدا سوگند كه ايشان خائف و ترسان باشند، دوست دارند كه همان بهره ايشان باشد از دنيا، و خداى عز و جل همچنين ايشان را وصف نموده؛ پس فرموده كه: «وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ» «۲»». بعد از آن، فرمود كه: «مىدانى كه چيست آنچه ايشان آوردهاند؟ به خدا سوگند كه ايشان، طاعت را با محبّت و ولايت آوردهاند، و ايشان، در باب آن با وجود آن ترسانند، و ترس ايشان ترسى نيست كه به جهت شك باشد، وليكن ايشان ترسيدند از آنكه در محبّت و ولايت يا طاعت ما مقصّر باشند، و در باب آن كوتاهى كرده باشند». و بنابراين ترجمه آيه اين مىشود كه: «و آنان كه مىآورند آنچه را كه آوردهاند از اعمال خير، در حالتى كه دلهاى ايشان ترسان است به آنكه ايشان به سوى پروردگار خويش باز گردندگانند» (يعنى در عاقبت امر آخرت ترسانند، كه مبادا آنچه مىكنند، مقبول درگاه حضرت اله نشود، و بر وجه لائق نباشد، و در باب آن معاقب گردند).