روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۵۵۹
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
علي بن ابراهيم عن ابيه و عده من اصحابنا عن سهل بن زياد جميعا عن الحسن بن محبوب عن علي بن رياب عن ابي حمزه عن علي بن الحسين ع قال كان امير المومنين ع يقول :
الکافی جلد ۲ ش ۱۵۵۸ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۵۶۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۵۵۷
از على بن الحسين (ع) كه امير المؤمنين (ع) پيوسته مىفرمود: همانا روزگار سه روز است و تو در ميانه آنهائى: ديروزى كه با هر آنچه در آن بوده است گذشته و هرگز بر نمىگردد و اگر تو در آن كار خوب كردى براى رفتنش غمى ندارى و با آنچه به وى با آن روبرو شدى شادى و اگر در آن تقصير روا داشتى افسوس سختى بر رفتن آن دارى و بر تقصيرى كه در كردى و تو در آن روزى كه هستى در باره فردا در خطر و ترديدى، نمىدانى چه بشود؟ شايد بدان نرسيدى و اگر هم برسى شايد بهرهات در آن خسارت باشد چون بهرهات در ديروز گذشته. يكى از اين سه روز گذشته و تو در آن تقصير كردى و روز آينده هم منتظر آنى و يقين ندارى كه ترك تقصير در آن كنى و همانا توئى با اين روزى كه در آنى و تو را سزد، اگر خردمندى كنى و در تقصير گذشته بينديشى كه چه حسناتى از دستت رفته كه در آن كوتاهى نكنى و چه گناهانى مرتكب شدى كه در آن كوتاهى كنى و با اينكه رو به فردا هستى اطمينانى ندارى كه بدان برسى، و يقين ندارى كه در آن كسب حسنهاى كنى يا از گناهى تباه كن خود را نگهدارى و تو در باره روزى كه بدان رو دارى چون روزى باشى كه بدان پشت كردى و از آن گذشتى و بايد چونان مردى كار كنى كه از همه روزها اميدى ندارد جز به همان روزى كه در آن است و شبش كار كن يا دست از كار بكش و خدا كمك كار است بر اين (وضع تو).
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۱۸۹
على بن الحسين عليهما السلام فرمود: پيوسته امير المؤمنين عليه السلام ميفرمود: همانا روزگار سه روز است كه تو در ميانه آنهائى: ديروز كه گذشت با هر آنچه در آن بود، و هرگز برنگردد، پس اگر كار نيكى در آن انجام دادهاى از رفتنش اندوهى ندارى و بدان چه بدان با وى روبرو شدى (يعنى بكار نيكى كه در آن انجام دادى) خوشحال و شاد هستى، و اگر تو در آن تقصير روا داشتهاى افسوس سختى برفتن آن و بتقصيرى كه در آن كردهاى دارى. و تو در روزى كه هستى در باره فردايت غافلى و ندانى چه شود؟ شايد بدان نرسى و اگر هم برسى شايد بهرهات از لحاظ تقصير و كوتاهى كردن مانند بهره ديروز گذشتهات باشد. پس يكى از آن سه روز كه گذشته است و تو در آن كوتاهى كردى، و يكى روز آينده است كه انتظار آمدنش را دارى و يقين ندارى كه در آن كوتاهى نكنى، و همانا توئى و آن روزى كه در آن هستى، و تو را سزاوار است اگر تعقل كنى و در كوتاهى كردن گذشتهات بينديشى كه چه حسناتى از دستت رفته تا (اكنون در اين روز) بدست آرى، و چه گناهى كردهاى كه در آن كوتاهى كنى (و مرتكب آن نشوى) و تو با اين حال رو بفردائى هستى كه اطمينان ندارى كه بدان برسى، و يقين ندارى كه در آن كار نيكى بدست آورى (و انجام دهى) يا چيزى تو را از گناهى تباهكننده (كه نيكيها را تباه سازد) باز دارد، پس تو نسبت بروزى كه در جلو دارى مانند روزى هستى كه پشت سر گذاردهاى، پس كار كن مانند آن مرديكه از همه روزها اميدى ندارى جز بهمان روزى كه در آنست و شبش، پس كار كن يا (اگر نخواهى) واگذار و خدا بر كار تو كمك كند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۲۶۳
على بن ابراهيم روايت كرده است، از پدرش و چند نفر از اصحاب ما، از سهل بن زياد و هر دو، از حسين بن محبوب، از على بن رئاب، از ابو حمزه، از حضرت على بن الحسين عليهما السلام كه فرمود: «اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمود: جز اين نيست كه دنيا و روزگار، سه روز است كه تو در ميانه آنهايى. ديروز كه گذشت با آنچه در آن بود، و هرگز برنخواهد گشت؛ پس اگر خوبى را در آن عمل كردهاى، براى رفتن آن اندوه ندارى، و شاد باشى به آنچه آن را استقبال كردهاى از آن، و اگر چنانى كه در آن كوتاهى و تقصير كردهاى، حسرتت سخت است از براى رفتن آن، و كوتاهى كه در آن كردهاى. و تو در روز خود كه در آن صبح مىكنى در فردا، در غفلت و بىخبرى، و نمىدانى شايد كه به آن نرسى، و اگر به آن برسى، شايد كه بهرهات در آن در كوتاهى، مانند بهرهات در ديروز گذشته از تو باشد؛ پس يك روز، از سه روز، گذشته، كه تو در آن مقصّرى و كوتاهى كردهاى، و يك روز را انتظار مىبرى و تو از آن بر يقين نيستى از ترك تقصير و كوتاهى. و جز اين نيست كه همه روزگار، همان روز تو است كه صبح كردهاى در آن، و سزاوار است تو را كه عاقل شوى و فكر كنى در آنچه تقصير كردهاى در ديروز گذشته، از آنچه تو را فوت شده در آن از ثوابهاى چند، كه چرا چنان نبودى كه آنها را كسب كرده باشى، و از گناهانى چند، كه چرا چنان نبودى كه از آنها باز ايستاده باشى، و تو با اين حال، با رو آوردن فردا، اعتمادى ندارى كه به آن برسى، و بر يقين نيستى از كسب كردن حسنه، يا باز ايستادن از گناهى كه عمل را فرو مىريزد؛ پس تو نسبت به آن روزى كه رو به آن مىروى بر طريقه و روش، مثل آن روزى كه پشت به آن كرده يا پس، عمل كن، مانند عمل كردن مردى كه اميدوارى ندارد از روزها، مگر آن روز را كه صبح كرده در آن، و شب همان روز؛ پس عمل خير را به جا آور يا وا گذار، و خداى عز و جل يارىكننده است بر آن».