روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۳۹۰
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
هارون عن مسعده بن صدقه قال سمعت ابا عبد الله ع :
الکافی جلد ۲ ش ۱۳۸۹ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۳۹۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۴۰۱
از مسعدة بن صدقه، گويد: شنيدم امام صادق (ع) در پاسخ اين پرسش كه: شما را چه شده است كه زنا كار را كافر ننامى و تارك نماز را كافر مىخوانى، دليل فرق ميان اين دو چيست؟ فرمود: براى آنكه زناكار و هر كه به او مانند باشد همانا اين كار را به خاطر شهوت كند، زيرا شهوت بر او چيره گردد و تارك نماز تنها از راه خوار شمردن و بىارزش دانستن آن است كه نماز نخواند و اين براى آن است كه زناكار از نزديك شدن با زن، كامياب شود و به واسطه طلب لذّت، قصد آن زن كند، و هر كه ترك نماز كند و به قصد ترك نماز برآيد، قصد ترك نماز براى او لذّتى ندارد و چون لذّت و كامجوئى در ميان نباشد، استخفاف و خوار شمردن و بىارزش دانستن در ميان مىآيد و هر گاه استخفاف به ميان آمد، كفر واقع شود. گويد: از امام صادق (ع) پرسش شد، به او عرض شد: چه فرق است ميان كسى كه به زنى نگاه كند و با او زنا كند و يا مى بنوشد و ميان كسى كه نماز را نخواند تا زناكننده و مىخوار استخفاف كن و خوار شمار نباشند چنانچه نماز نخوان استخفاف كن و خوار شمارنده است و حجّت و دليل در اين باره چيست؟ و چه علّتى دارد كه تو ميان آنها فرق گذارى؟ فرمود: حجّت و دليل در اين جا اين است كه هر آنچه تو خود را در آن وارد كنى (و از روح تو خيزد) داعى و غلبه شهوت تو را بر آن وانداشته كه در مورد زنا و مى خوارى وجود دارد و تو خودت باشى كه خويش را به ترك نماز بخوانى و در اين جا شهوت نيست و اين همان استخفاف و بىاعتنائى است و اين است فرق ميان آن دو قسم.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۹۷
و نيز گويد: شنيدم از آن حضرت كه در پاسخ اين سؤال كه- چگونه شد كه شما زناكار را كافر ننامى ولى تارك نماز را كافر نامى دليل بر اين چيست؟ فرمود: چون زناكار و آنكه مانند اوست همانا اين كار را بخاطر غلبه شهوت كند، ولى ترك نماز آن را ترك نكند جز از روى استخفاف (و سبك شمردن) آن و اين براى آنست كه زناكارى نيست كه نزد زنى رود جز اينكه از نزديكى با او طلب لذت كند و هدفش (كاميابى) و التذاذ است، ولى هر كه نماز را ترك كند و قصد آن كند هدفش در ترك آن لذت نيست، و چون لذتى نيست (پس براى) استخفاف (و سبك شمردن) است، و هر گاه استخفاف شد كفر واقع شود. گويد: و نيز از آن حضرت پرسش شد و بوى عرض شد: چه فرق است: ميان كسى كه بزنى نگاه كند پس با او زنا كند يا بشرابى (برسد) و آن را بنوشد و ميان كسى كه نماز را ترك كند كه زناكننده و شراب خوار استخفافكننده نباشند چنانچه تارك نماز استخفافكننده است؟ و دليل در اين باره چيست؟ و بچه علت بين آن دو جدا شود؟ فرمود: دليل و حجت اينست كه هر چيزى كه تو خود را وارد در آن كنى داعى و غلبه شهوت ترا بر آن وانداشته چنانچه در زنا شراب و خوارى (كه غلبه شهوت سبب ارتكاب آنها است) و تو خودت داعى خويشتن بر ترك نماز شدى و گر نه در اينجا شهوتى نيست، بلكه عين استخفاف و بىاعتنائى است و همين است فرق ميانه آن دو.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۱۲۷
هارون، از مسعدة بن صدقه روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام سؤال شده بود كه: چيست حال و باك زناكننده كه او را كافر نمىنامى، و ترككننده نماز را كافر ناميدهاى؟ و حجّت و دليل در اين فرق چيست؟ پس فرمود كه: «زيرا زناكننده و آنكه به او شباهت دارد، جز اين نيست كه آن را مىكند، به جهت بودن شهوت و خواهش نفس؛ زيرا كه شهوت بر او غالب مىشود. و ترككننده نماز، آن را ترك نمىكند، مگر از روى استخفاف به آن و سبك شمردن حقّ آن. و اين، به جهت آن است كه تو زناكننده را نمىيابى كه با زنى مجامعت كند، مگر در حالى كه او به جهت مجامعتش با آن زن، لذّت مىبرد و خوشش مىآيد و او را مىخواهد. و هر كه نماز را ترك كند متعمّداً، كه از روى قصد آن را نكند، قصدش در ترك آن، به جهت لذّت و خوشى نخواهد بود، و چون لذّت را برطرف كنى، استخفاف و سبكْ شمارى واقع شود، و چون استخفاف واقع شود، كفر لازم آيد». و از حضرت صادق عليه السلام سؤال شد و به آن حضرت عرض شد كه: چه فرق است در ميان كسى كه به سوى زنى نظر كند، پس با او زنا كند، يا به سوى شرابى نگرد، پس آن را بياشامد، و ميان كسى كه نماز را ترك كند، تا آنكه زناكننده و شرابنوشنده صاحب استخفاف نباشد، چنان كه ترككننده نماز استخفاف مىكند؟ و حجّت در اين باب چيست؟ و چيست علّتى كه در ميان اين دو جدايى و فرق مىكند؟ فرمود كه: «حجّت آن، اين است كه هر چيزى كه تو خويش را در آن داخل مىكنى، هيچ داعى تو را به سوى آن دعوت نكرده، و شهوت غالبه بر تو غالب نشده است، مانند داعى و شهوت زنا و آشاميدن شراب، و تو نفس خود را به سوى ترك نماز مىخوانى و در آنجا شهوتى نيست؛ پس همان، به عينه استخفاف است. و اينك، فرق ميان اين دو چيز است».