روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۲۷
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن علي بن الحكم عن عبد الرحمن العرزمي عن ابيه عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۲۶ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۲۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۱۸۹
از امام صادق (ع) فرمود: قنبر غلام على (ع)، على (ع) را بسيار دوست مىداشت و چون على (ع) بيرون رفت، با شمشير دنبال آن حضرت مىرفت، يك شب او را ديد فرمود: اى قنبر، چه قصد دارى؟ گفت: آمدم دنبال شما يا أمير المؤمنين، فرمود: واى بر تو، مرا از أهل آسمان پاسبانى مىكنى يا أهل زمين؟ فرمود: نه، از اهل زمين، فرمود: اهل زمين در باره من كارى نتوانند جز به اذن و اجازه خدا از آسمان، برگرد، پس برگشت.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۹۸
امام صادق عليه السّلام فرمود: قنبر غلام على عليه السّلام آن حضرت را بسيار دوست ميداشت، و چون بيرون ميشد، قنبر هم با شمشيرى دنبالش ميرفت، شبى او را ديد و فرمود: اى قنبر! ترا چه شده؟ عرضكرد: يا امير المؤمنين آمدهام تا پشت سرت باشم. فرمود: واى بر تو! مرا از اهل آسمان حفظ ميكنى يا از اهل زمين؟ عرضكرد: نه بلكه از اهل زمين، فرمود: اهل زمين جز باذن خدا نميتوانند بمن كارى كنند، برگرد، او هم برگشت.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۱۷۵
محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از على بن حكم، از عبدالرحمان عرزمى، از پدرش، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «قنبر، غلام على، على عليه السلام را دوست مىداشت؛ دوستى سختى. و هرگاه على عليه السلام بيرون مىرفت، شمشير برمىداشت و از پى آن حضرت بيرون مىآمد؛ پس در شبى از شبها، حضرت، او را ديد. فرمود كه:
«اى قنبر! تو را چه مىشود؟ و چه كار دارى كه بيرون آمدهاى؟ عرض كرد: آمدهام كه در پشت سرت راه روم- يا اميرالمؤمنين- كه مبادا به تو آسيبى برسد. فرمود: رحمت بر تو! آيا مرا از اهل آسمان حراست مىكنى يا از اهل زمين؟ عرض كرد: نه. بلكه مىخواهم تو را حراست كنم از اهل زمين. فرمود كه: اهل زمين نمىتوانند به من ضررى برسانند، مگر به رخصت خدا، كه از آسمان آمده باشد. برگرد. پس قنبر برگشت».