روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۲۶
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
الحسين بن محمد عن معلي بن محمد عن علي بن اسباط قال سمعت ابا الحسن الرضا ع يقول :
الکافی جلد ۲ ش ۱۲۵ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۲۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۱۸۷
از على بن اسباط، گويد: شنيدم از امام رضا (ع) مىفرمود: در آن گنجى كه خدا عز و جل فرمايد (۸۲ سوره كهف): «و زير آن گنجى براى آن دو بود» در آن گنج بود كه: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ در شگفتم از كسى كه يقين دارد به تقدير، چگونه غمنده شود و در شگفتم از كسى كه دنيا و زير و رو شدن آن را بر اهلش بيند، چگونه به آن اعتماد كند، سزاوار است كسى كه از طرف خدا عقلى دارد، خدا را متهم نداند در قضاى او و به كندى نسبت ندهد در رسانيدن روزى، من گفتم: قربانت، مىخواهم آن را بنويسم، به خدا دستش را برد كه دوات نزد من نهد، من دستش را گرفتم و بوسيدم و دوات را گرفتم و حديث را نوشتم
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۹۸
على بن اسباط گويد: شنيدم امام رضا عليه السلام در باره گنجى كه خداى عز و جل ميفرمايد:
«و زيرش گنجى براى آنها بود» فرمود: در آنجا بود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، در شگفتم از كسى كه يقين بمرگ دارد چگونه ميخندد؟ و در شگفتم از كسى كه يقين بتقدير دارد چگونه اندوهگين مىشود؟ و در شگفتم از كسى كه دنيا و دگرگونيهايش را نسبت به اهلش ديده است، چگونه بآن اعتماد ميكند؟ و سزاوار است كسى كه خدا را با عقل شناخته [خدا باو عقل داده] خدا را در قضاء و قدرش متهم نسازد و در روزى رسانيدنش او را بكندى نسبت ندهد. عرض كردم: قربانت گردم، ميخواهم اين را بنويسم، بخدا كه خود حضرت دست برد تا دوات را پيش من گذارد، من دستش را گرفتم و بوسيدم، و دوات را برداشتم و نوشتم.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۱۷۳
حسين بن محمد، از معلّى بن محمد، از على بن اسباط روايت كرده است كه گفت: شنيدم از ابوالحسن، حضرت امام رضا عليه السلام، كه مىفرمود: «در آن گنجى كه خداى عز و جل فرموده است كه: «وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما» «۲» اين فقرات بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ. تعجّب است از براى كسى كه يقين به مرگ دارد، چگونه شاد مىشود؟! و تعجّب است از براى كسى كه يقين به قضا و قدر دارد، چگونه اندوه مىخورد؟! و تعجّب است از براى كسى كه دنيا و اختلاف آن را با اهل خويش مىبيند، و مىبيند كه هر دم ايشان را به روزى مىنشاند، __________________________________________________
(۲). كهف، ۸۲.
چگونه به آن ميل مىكند؟! و سزاوار است كسى را كه از جانب خدا دانسته و فهميده باشد «۱» كه خدا را در آنچه مقدّر نموده و حكم به امضاى آن فرمود، متّهم نسازد و آن جناب را در روزى دادن خويش كاهل نشمارد»، (و چنان گمان نكند كه دير كرده [است]). به آن حضرت عرض كردم كه: فداى تو گردم! مىخواهم كه اين را بنويسم. راوى مىگويد: به خدا سوگند كه حضرت، دست خويش را به دوات زد تا آن را در پيش روى من گذارد، و من دست مباركش را گرفتم و آن را بوسه دادم و دوات را فرا گرفتم و اين را نوشتم. __________________________________________________
(۱). يعنى معرفت خويش را از خدا گرفته و به بصيرت رسيده است.