روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۰۴
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن محمد بن سنان عن عبد الله بن مسكان عن ابي بصير عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۰۳ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۰۵ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۱۷۳
از امام صادق (ع) كه فرمود: رسول خدا (ص) با حارثه بن مالك بن نعمان انصارى روبرو شد و به او فرمود: اى حارثة بن مالك، چگونهاى؟ گفت: يا رسول الله، مؤمن به درستى، رسول خدا (ص) به او گفت: هر چيزى حقيقتى دارد، حقيقت گفتار تو چيست؟ گفت: يا رسول الله دلم از دنيا بركنده شده، شب را نخوابم و روز گرما را به تشنگى گذرانم و گويا مىنگرم كه عرش پروردگارم را براى رسيدن به حساب برپا داشتهاند، گويا مىبينم بهشتيان در بهشت همديگر را ديدن مىكنند و گويا مويه كشيدن دوزخيان را مىشنوم، رسول خدا (ص) فرمود: بندهاى است كه خدا دلش را روشن كرده، بينا شدى، برجا باش، عرض كرد: يا رسول الله، از خدا بخواه كه به من شهادت را روزى كند به همراه تو، فرمود: خدايا، شهادت روزى حارثه كن، چند روزى درنگ نكرد كه رسول خدا دستهاى را براى جهاد فرستاد و او را با آنها روانه كرد و نبرد كرد، نه يا هشت نفر را كشت و كشته شد. در روايت ابى بصير است كه به همراه جعفر بن ابى طالب پس از نه نفر كشته شد و او دهمين شهيد بود.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۹۰
امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله با حارثة بن مالك بن نعمان انصارى روبرو شد، حضرت فرمود: حارثة بن مالك! چگونهئى؟ فرمود: يا رسول اللَّه! مؤمن حقيقىام. رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمود: هر چيزى را حقيقتى است. حقيقت گفتار تو چيست؟ گفت: يا رسول اللَّه! بدنيا بىرغبت شدهام، شب را (براى عبادت) بيدارم و روزهاى گرم را (در اثر روزه) تشنگى ميكشم و گويا عرش پروردگارم را مينگرم كه براى حساب گسترده گشته و گويا اهل بهشت را مىبينم كه در ميان بهشت يك ديگر را ملاقات ميكنند و گويا ناله اهل دوزخ را در ميان دوزخ ميشنوم. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: بندهايست كه خدا دلش را نورانى فرموده، بصيرت يافتى، ثابت باش، عرضكرد: يا رسول اللَّه! از خدا بخواه كه شهادت در ركابت را بمن روزى كند، حضرت فرمود: خدايا بحارثه شهادت روزى كن. چند روزى بيش نگذشت كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله لشكرى براى جنگ فرستاد و حارثه را هم در آن جنگ فرستاد. او بميدان جنگ رفت و ۹ تن- يا هشت تن- را بكشت و سپس كشته شد. و در روايتى كه قاسم بن بريد از ابى بصير نقل كند، گويد: همراه جعفر بن ابى طالب بود، و بعد از ۹ نفر شهيد شد، و او دهمين شهيد بود.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۱۶۱
محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از محمد بن سنان، از عبداللَّه بن مسكان، از ابوبصير، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «رسول خدا صلى الله عليه و آله رو به حارثة بن مالك بن نعمان انصارى آورد و به او فرمود: اى حارثة بن مالك! حالت چون است؟ عرض كرد: يا رسول اللَّه! مؤمنم از روى حق و راستى. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر چيزى را حقيقت [است]، پس حقيقت گفتار تو چيست؟ عرض كرد: يا رسول اللَّه! دل خويش را از دنيا بريدهام و به آن رغبتى ندارم؛ پس در شبها بيدار خوابى كشيدهام به عبادت كردن، و در روزهاى گرم تشنگى خوردم به روزه داشتن. و گويا كه به عرش پروردگار خويش نظر مىكنم كه از براى حساب وضع شده، و گويا كه من نظر مىكنم به اهل بهشت كه در بهشت به ديدن يكديگر مىروند، و گويا كه من آواز اهل جهنّم را مىشنوم كه در آتش مانند سگان و شغالان و گرگان فرياد مىكنند. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اين بندهاى است كه خدا دلش را به ايمان منور ساخته. و به او فرمود: بصيرت و بينايى به هم رسانيدهاى، پس بر اين حال ثابت باش. حارثه عرض كرد: يا رسول اللَّه! دعا كن كه تا خدا شهادت را با تو به من روزى كند. حضرت عرض كرد: بار خدايا! حارثه را شهادت روزى كن. بعد از آن درنگ كرد، مگر چند روزى، تا آنكه رسول خدا گروهى از اصحاب را به جنگ فرستاد و حارثه را نيز با ايشان روانه كرد؛ پس جنگ كرد و نه كس يا هشت كس را كشت. بعد از آن كشته شد». و در روايت قاسم بن بريد، از ابوبصير واقع شده كه گفت: «حارثه با جعفر بن ابىطالب شهيد شد، بعد از نه نفر و او دهم ايشان بود».