روایت:الکافی جلد ۱ ش ۹۹۳
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
الحسين بن محمد عن معلي بن محمد عن علي بن اسباط قال :
الکافی جلد ۱ ش ۹۹۲ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۹۹۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۶۹
على بن اسباط گويد: من امام جواد (ع) را ديدم كه براى من بيرون آمده بود و شروع كردم به او نگاه كردن و سراپاى او را ورانداز كردم تا اندام او را براى شيعيان مصر وصف كنم در اين ميان كه من در اين فكر بودم نشست، و فرمود: اى على به راستى خدا در امامت ما حجتى آورده به مانند آنچه در نبوت آورده و فرموده (۱۳ سوره مريم): «و به او داديم نبوت را در كودكى» (اين در باره يحيى است) و فرموده: (۱۵ سوره احقاف): «و چون به بلوغ رسيد» «و چهل ساله شد» رواست كه به او نبوت داده شود و كودكى باشد، و رواست در سن چهل سالگى به او داده شود.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۲۳
على بن اسباط گويد: امام محمد تقى عليه السلام را ديدم كه بطرف من مىآمد، من نگاهم را باو تيز كردم [با دقت باو نگريستم، شروع بنگريستنش كردم] و بسر و پايش نگاه ميكردم تا اندازه قامتش را براى اصحاب اهل مصر خود (شيعيان) وصف كنم، در آن ميان كه من ورانداز مىكردم، حضرت بنشست و فرمود: اى على، خدا حجت در باره امامت را بمانند حجت در باره نبوت آورده و فرموده است «حكم نبوت را در كودكى باو داديم- ۱۳ سوره ۱۹-» «و چون برشد رسيد- ۲۲ سوره ۱۲-» «و بچهل سالگى رسيد- ۱۵ سوره ۴۶-» پس رواست كه بشخصى در كودكى حكمت داده شود (چنانچه بيحيى داده شد) و رواست كه در چهل سالگى داده شود (چنانچه بيوسف داده شد).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۳۲۳
حسين بن محمد، از معلّى بن محمد، از على بن اسباط روايت كرده است كه گفت: امام محمد تقى عليه السلام را ديدم در حالى كه بيرون آمده بود و رو به من مىآمد. پس من به سوى او نيك نظر كردم و شروع كردم كه به سر و پاىهاى او نظر مىكردم تا قامت او را براى اصحاب خويش در مصر وصف كنم. و در بين آنكه من همچنين نگران بودم، نشست و فرمود كه: «اى على، به درستى كه خدا در باب امامت، حجت آورده، به مثل آنچه در باب نبوت به آن حجت آورده، و فرموده كه: «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» «۲». و فرموده كه: وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً. (چنين آيهاى در قرآن نيست. بلى، در سوره قصص است كه: «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً» «۳». و در سوره احقاف است كه: «حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً» «۴». و اين اشتباه از كلينى است يا نويسندگان؛ زيرا كه از محمد بن مسعود عياشى صاحب تفسير، همين حديث را نقل كردهاند كه در تفسير به اسناد خود از على بن اسباط روايت كرده با ذكر آيه، به طريقهاى كه در سوره قصص است. و ترجمه آيه احقاف در احوال حضرت امام حسين- صلوات اللَّه و سلامه عليه- مىآيد. و ترجمه آيه قصص اين است كه: «چون حضرت موسى به غايت قوت و كمال خويش كه چهل سالگى است رسيد (چنانچه از ابن عباس و __________________________________________________ (۲). مريم، ۱۲. (۳). قصص، ۱۴. (۴). احقاف، ۱۵. مجاهد و قتاده نيز مروى است)، و راست شد قد او (يا عقلش به نهايت نَشوْ و نما رسيد)، داديم او را پيغمبرى و دانش در دين»). آنكه گاهى جائز است كه به پيغمبر، پيغمبرى عطا شود و او كودك باشد، و جائز است كه به او عطا شود و او در سن چهل سالگى باشد».