روایت:الکافی جلد ۱ ش ۹۸۷
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عيسي عن ابن محبوب عن هشام بن سالم عن يزيد الكناسي قال :
الکافی جلد ۱ ش ۹۸۶ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۹۸۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۶۱
يزيد كناسى گويد: از امام باقر (ع) پرسيدم: آيا عيسى بن مريم وقتى در گهواره سخن گفت حجت خدا بود بر اهل زمانش؟ فرمود: در آن روز پيغمبر بود و حجت خدا بود ولى مرسَل نبود، آيا گفته او را نشنيدى كه فرموده (۳۱ سوره مريم): «به راستى من بنده خدايم به من كتاب داده و مرا پيغمبر ساخته و با بركت نموده هر جا باشم و به من سفارش به نماز و روزه كرده تا زنده هستم» گفتم: در آن روز كه در گهواره بود بر زكريا هم حجّت بود؟ فرمود: عيسى (ع) در آن حال آيتى بود براى مردم و رحمتى بود براى مريم وقتى سخن گفت و از طرف مريم دفاع كرد و حجت و پيغمبر بود براى هر كه در آن حال سخن او را شنيد و سپس خموشى گزيد و ديگر سخن نگفت تا دو سالش شد و زكريا پس از خموشى او حجت خدا بود بر مردم تا دو سال و پس از آن زكريا مُرد و پسرش يحيى كتاب و حكمت را از او به ارث بُرد در حالى كه كودك خرد سالى بود آيا نشنوى قول خدا عز و جل را (۱۲ سوره مريم): «اى يحيى بگير كتاب را و ما به او حكم نبوت داديم و هنوز او كودك بود». و چون عيسى (ع) هفت ساله شد نبوت و رسالت خود را طبق وحى خدا تعالى به وى اظهار داشت و عيسى حجت بر يحيى شد و بر همه مردم، و زمين يك روز هم بىحجت بر مردم نماند اى ابا خالد از روزى كه خدا آدم را خلق كرده و در زمين جا داده. من گفتم: قربانت، آيا على (ع) در زمان حيات رسول خدا (ص) از طرف خدا و رسولش حجت بر مردم بود؟ فرمود: آرى، از روزى كه او را براى مردم بر پا داشت و به خلافت نصب كرد و مردم را به ولايت او دعوت كرد و به طاعت او فرمان داد، گفتم: اطاعت على (ع) در زمان رسول خدا (ص) هم بر مردم واجب بود و هم پس از وفاتش؟ فرمود: آرى ولى او خاموش بود، تا رسول خدا (ص) بود دستور مستقلى صادر نمىكرد حق اطاعت از رسول خدا (ص) بر عهده امت و على (ع) در زمان رسول خدا ثابت بود و حق اطاعت از طرف خدا و رسولش به عهده همه مردم بود نسبت به على (ع) بعد از وفات رسول خدا (ص) و على (ع) حكيم و دانشمند بود (بردبار و دانا بود خ ل).
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۲۱
يزيد كناسى گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم كه آيا عيسى بن مريم زمانى كه در گهواره سخن گفت، حجت خدا بود بر اهل زمانش؟ فرمود: او آن زمان پيغمبر و حجت غير مرسل خدا بود (يعنى در آن زمان مأمور بتبليغ و دعوت نبود) مگر نميشنوى گفته خود او را كه ميگويد «من بنده خدايم (تا مردم نگويند عيسى خداست) خدا بمن كتاب داده و پيغمبرم ساخته و هر جا باشم (اگر چه در گهواره) پر بركتم قرار داده و تا زنده باشم مرا بنماز و زكاة سفارش كرده- ۳۱ سوره ۱۹-». عرضكردم: در آن زمان و در همان حالى كه در گهواره بود، حجت خدا بود بر زكريا؟ فرمود: عيسى در همان حال براى مردم آيت بود و رحمت خدا بود براى مريم، زمانى كه سخن گفت و از جانب او دفاع كرد و پيغمبر بود و حجت بر هر كه سخنش را در آن حال شنيد. سپس سكوت نمود و تا دو ساله شد، سخن نگفت، و حجت خداى عز و جل بر مردم بعد از سكوت عيسى تا دو سال زكريا بود، سپس زكريا درگذشت و پسرش يحيى، كتاب و حكمت را از او ارث برد، در حالى كه كودكى خردسال بود. مگر نميشنوى گفته خداى عز و جل را؟ «اى يحيى كتاب (تورات) را با قوت بگير و ما حكم نبوت را در كودكى باو داديم ۱۲ سوره ۱۹-» (يعنى ما كه ترا در كودكى حكم نبوت دهيم، نيرو و استعداد آن را هم بتو ميبخشيم). چون عيسى هفت ساله شد و خداى تعالى باو وحى فرستاد، از نبوت و رسالت خود سخن گفت، و بر يحيى و همه مردم حجت گشت. اى ابا خالد! از روزى كه خدا آدم عليه السلام را آفريد و در زمينش ساكن ساخت يك روز زمين، بدون حجت خدا بر مردم نباشد عرضكردم: قربانت. آيا على عليه السلام در زمان حيات رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بر اين امت از طرف خدا و رسولش حجت بود؟ فرمود. آرى، روزى كه پيغمبر او را براى مردم بپا داشت و براى پيشوائى منصوبش ساخت و ايشان را بولايتش دعوت كرد و باطاعتش دستور داد. عرضكردم: اطاعت على عليه السلام در زمان حيات و بعد از وفات پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بر مردم واجب بود؟ فرمود: آرى، ولى در زمان رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خاموش بود و سخن نميگفت. و در زمان حيات پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله اطاعت از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بر امت و بر على عليه السلام واجب بود و بعد از وفات آن حضرت اطاعت از على عليه السلام از جانب خدا و رسولش بر همه مردم واجب بود، و على عليه السلام حكيم و عالم بود (اشاره بآيه شريفه وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ دارد).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۳۱۷
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد بن عيسى، از ابن محبوب، از هشام بن سالم، از يَزيد كُناسى كه گفت: سؤال كردم از امام محمد باقر عليه السلام كه: آيا عيسى بن مريم در هنگامى كه سخن گفت در گهواره (يا در دامن مادرش كه به منزله گهواره است) حجت خدا بود بر اهل زمان خويش؟فرمود كه: «عيسى در آن روز پيغمبر و حجتى بود از براى خدا، وليكن مُرسل نبود (كه خدا او را به سوى كسى فرستاده باشد). آيا گوش نمىدهى به قول عيسى در هنگامى كه گفت: «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا* وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا» «۱»». راوى مىگويد كه: عرض كردم: پس عيسى در آن روز، حجتى بود از براى خدا بر زكريّا در اين حال، و آن حضرت در گهواره بود؟ حضرت فرمود كه: «عيسى در آن حال، علامتى بود براى مردمان كه به تدبر در آن، كمال قدرت خدا را در مىيافتند و رحمتى از جانب خدا براى مريم، در آن زمان كه سخن گفت و از جانب او، عبارت سازى و بيان نمود، و او را از ننگ تهمت بيرون آورد، و پيغمبر و حجت بود در آن حال بر هر كه سخن او را شنيد. بعد از آن خاموش شد و سخن نگفت تا دو سال از عمرش گذشت. و بعد از آنكه عيسى در دو سال خاموش شد، زكريا حجت خداى عزّوجلّ بود بر مردم. پس زكريا وفات كرد و پسرش يحيى كتاب خدا را كه عبارت است از تورات و حكمت (كه نبوت است و دانستن احكام تورات)، از او ميراث بُرد، و آن حضرت كودكى خُرد بود. آيا گوش نمىدهى به قول خداى عزّوجلّ كه مىفرمايد: «يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» «۲»، و چون عيسى به هفت سالگى رسيد، به پيغمبرى و رسالت تكلم نمود، در آن هنگام كه خداى تعالى به سوى او وحى فرمود. و عيسى حجت شد بر يحيى و بر همه مردمان. و چنين نيست اى ابو خالد، كه زمين يك روز بى حجتى از براى خدا بر مردمان باقى مانده باشد، از آن روزى كه خدا آدم عليه السلام را آفريد و او را در زمين ساكن گردانيد». عرض كردم كه: فداى تو گردم، آيا على عليه السلام از جانب خدا و رسولش، حجت بود بر اين امت، در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه و آله؟ فرمود: «آرى، در روى زمين كه او را براى مردمان به پاى داشت و او را نصب فرمود كه عَلَم و نشانه باشد از براى راه خدا، و مردم را به سوى ولايت او خواند، و ايشان را به فرمانبردارى او امر فرمود». عرض كردم كه: اطاعت على عليه السلام در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه و آله و بعد از وفات او بر مردم، واجب بود؟ فرمود: «آرى، وليكن آن حضرت با وجود رسول خدا صلى الله عليه و آله، سخن نگفت و اطاعت __________________________________________________
(۱). مريم، ۳۰- ۳۱. يعنى: به درستى كه من بنده خدايم. عطا فرموده به من كتاب خويش (را كه عبارت است از انجيل، يعنى: در ازل حكم فرموده كه انجيل را به من عطا فرمايد. و اكثر مفسران گفتهاند در همان ساعت كه متولد شد، انجيل را تلاوت نمود) و مرا پيغمبر گردانيده و مرا پر نفع و با بركت ساخته در هر جا كه باشم و مرا وصيت و امر فرموده به نماز كردن و زكات دادن در مدتى كه زنده باشم. (مترجم) (۲). مريم، ۱۲. يعنى: اى يحيى، فراگير كتاب تورات را به توانايى كه تو را بر فرا گرفتن آن داديم و داديم او را پيغمبرىدر حالتى كه كودكى بود. (مترجم)
از براى رسول خدا صلى الله عليه و آله بر امّتش و بر على عليه السلام واجب بود، در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه و آله. و اطاعت از براى على عليه السلام بر همه مردمان واجب بود از جانب خدا و از جانب رسول آن جناب، بعد از وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله، و على عليه السلام صاحب حكم و حكمت و عالم بود».