روایت:الکافی جلد ۱ ش ۷۹۵
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
و بهذا الاسناد عن احمد بن محمد قال حدثني ابو علي الارجاني الفارسي عن عبد الرحمن بن الحجاج قال :
الکافی جلد ۱ ش ۷۹۴ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۷۹۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۴۶۳
عبد الرحمن بن حجاج گويد: در همان سالى كه ابو الحسن ماضى (ع) را گرفتند من از عبد الرحمن پرسيدم كه اين مرد (امام ما) به دست اين مرد ظالم افتاد و ما نمىدانيم چه سرانجامى دارد آيا به تو نسبت به يكى از اولادش چيزى رسيده، گفت: من گمان نداشتم كسى اين مسأله را از من بپرسد، من در منزل امام صادق خدمت او رسيدم و او در يك اطاق كذائى در خانهاش كه محل نمازش بود تشريف داشت و دعا مىكرد و سمت راستش موسى بن جعفر (ع) بود كه آمين مىگفت بر دعايش من به او عرض كردم: قربانت، مىدانى كه من تنها نظر به شما دارم و به شما خدمت كردهام بعد از شما امام بر مردم كيست؟ فرمود: موسى زره را پوشيده و به اندام او رسا در آمده، گفتم: بعد از اين ديگر نياز به سؤالى ندارم.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۸۲
ابن حجاج گويد: در سالى كه ابو الحسن ماضى (امام هفتم) عليه السلام را گرفتند، بعبد الرحمن گفتم: اين مرد (امام هفتم عليه السلام) بدست اين مرد (هارون) افتاد و نميدانم عاقبت كارش بكجا انجامد آيا نسبت بيكى از اولادش بتو خبرى رسيده است؟ بمن گفت: من گمان نميكردم كسى اين مسأله را از من بپرسد، من بمنزل جعفر بن محمد رفتم، او در فلان اتاق خانه در محل نمازش بود و دعا ميكرد و موسى بن جعفر طرف راستش بود و آمين ميگفت، بحضرت عرضكردم: خدا مرا قربانت كند: ميدانيد كه من تنها بشما گرويدهام و در خدمت شما بودهام، بفرمائيد صاحب اختيار مردم بعد از شما كيست؟ فرمود: موسى آن زره را پوشيد و بقامتش راست آمد، بحضرت عرض كردم: بعد از اين ديگر بچيزى احتياج ندارم (همين سخن مرا كافيست).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۸۳
به همين اسناد، از احمد بن محمد روايت است كه گفت: حديث كرد مرا ابوعلى ارَّجانى فارسى، از عبدالرّحمان بن حجّاج كه گفت: در سالى كه حضرت امام موسى كاظم عليه السلام را گرفتند و محبوس ساختند، از عبدالرّحمان سؤال كردم و به او گفتم كه: حضرت امام موسى عليه السلام در دست هارون ملعون گرفتار شده و ما نمىدانيم كه بازگشت او به سوى چه خواهد بود؟ آيا از آن حضرت چيزى به تو رسيده در باب يكى از فرزندانش؟ عبدالرّحمان مرا جواب داد كه: من گمان نداشتم كه كسى مرا از اين مسأله سؤال كند، داخل شدم بر جعفر بن محمد عليه السلام در منزل آن حضرت و ديدم كه آن حضرت در فلان اطاق، در خانه خويش كه آن را مسجد خويش ساخته بود، تشريف داشت، و آن حضرت دعا مىكرد و بر طرف راست آن حضرت موسى بن جعفر عليه السلام بود، و بر دعاى آن حضرت، آمين مىگفت. به آن حضرت عرض كردم كه: خدا مرا فداى تو گرداند، تو خود شناختهاى كه من از غير تو بريده شدهام، و رو به سوى تو دارم، و تو را خدمت مىكنم، پس بفرما كه ولى و امام مردم بعد از تو، كيست؟ حضرت فرمود كه: «موسى زره رسول را پوشيد، و بر اندام او راست آمد» (كه بلندتر و كوتاهتر نبود). پس من به آن حضرت عرض كردم كه: بعد از اين به چيزى احتياج ندارم.