روایت:الکافی جلد ۱ ش ۳۲۵
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
و عنه عن محمد بن ابي عبد الله عن محمد بن اسماعيل عن داود بن عبد الله عن عمرو بن محمد عن عيسي بن يونس قال :
الکافی جلد ۱ ش ۳۲۴ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۳۲۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۶۳
عيسى بن يونس گويد: ابن ابى العوجاء به امام صادق (ع) عرض كرد در ضمن يك مصاحبه و گفتگوى با آن حضرت كه: شما نام خدا را بردى و به يك ناديدهاى حواله دادى، امام فرمود: واى بر تو چگونه غائب و ناديده باشد كسى كه همراه خلق خود شاهد و گواه است و از رگ گردن به آنها نزديكتر است؟ سخن آنها را مىشنود و شخص آنها را مىبيند و راز آنها را مى داند. ابن ابى العوجاء گفت: آيا او در هر جا هست؟ وقتى در آسمان است چگونه در زمين است و وقتى در زمين است چطور در آسمان است؟ امام فرمود: تو وصف مخلوق را در نظر آوردى كه چون از جايى برود، جايى او را در برگيرد و جايى از او تهى ماند و در اينجا كه آمده نداند در آنجا كه بوده چه پديد شده، اما خداى عظيم الشأن و ملك ديّان از هيچ مكانى خالى نشود و هيچ مكانى او را در برنگيرد و به جايى از جاى ديگر نزديكتر نيست.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۷۰
عيسى بن يونس گويد: ابن ابى العوجاء در بعضى از مباحثاتش با امام صادق (ع) بآن حضرت عرضكرد: شما نام خدا بردى و بنا پيدائى حواله دادى، حضرت فرمود: واى بر تو! چگونه ناپيداست كسى كه نزد مخلوقش حاضر است، از رگ گردن (كه باعث حياتست) بايشان نزديكتر است، (پس او زندگى بخش و مدبر انسانست) سخنشان را ميشنود و خودشان را ميبيند و رازشان را ميداند، ابن ابى العوجاء گفت: مگر او در همه جا هست وقتى در آسمانست چگونه در زمين باشد و هنگامى كه در زمين است چگونه در آسمان باشد، حضرت فرمود: تو (با اين بيانت) مخلوقى را توصيف كردى كه چون از مكانى برود، جايى او را فرا گيرد و جايى از او خالى شود و در جايى كه آمد از جايى كه بوده خبر ندارد كه چه پيش آمد كرده، ولى خداى عظيم الشأن و سلطان جزابخش هيچ جا از او خالى نيست و هيچ جا او را فرا نگيرد و بهيچ مكانى نزديكتر از مكان ديگر نيست،
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۹۹
و از او (يعنى كلينى، رضى اللَّه. اگر اين سخن از شاگردهاى او باشد و اگر نه، بايد ما بعد آن، بدل يا بيان باشد، يعنى:) از محمد بن ابى عبداللَّه، از محمد بن اسماعيل، از داود بن عبداللَّه، از عمرو بن محمد، از عيسى بن يونس كه روايت است گفت: ابن ابى العوجاء به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كرد در بعضى از آنچه به آن حضرت در آن گفت شنود مىنمود، كه: خدا را مذكور ساختى و حواله نمودى بر غايب و آنچه پيدا نيست. حضرت فرمود: «واى بر تو! چگونه غايب مىباشد كسى كه با خلق خويش در همه جا حاضر است و از رگ گردن به ايشان نزديكتر است، و سخن ايشان را مىشنود، و شخصهاى ايشان را مىبيند، و رازهاى ايشان را مىداند؟» ابن ابى العوجاء عرض كرد كه: آيا مىگويى كه آن جناب در هر مكانى هست؟ آيا چنين نيست كه هرگاه در آسمان باشد، چگونه مىتواند كه در زمين باشد، و هرگاه در زمين باشد چگونه در آسمان مىتواند بود؟ حضرت فرمود: «جز اين نيست كه تو وصف كردى مخلوق را كه چون از مكانى منتقل شود، مكانى ديگر به آن اشتغال به هم رساند و مكانى ديگر از آن خالى گردد و در مكانى كه به سوى آن منتقل شده، نمىداند كه در مكانى كه پيش از اين در آن بوده، چه روى داده و چه حادث شده، اما خداى عظيم الشأن كه پادشاه جزا دهنده است، هيچ مكان از او خالى نمىباشد و هيچ مكان به واسطه او مشتغل نمىشود و به مكانى از خويش نزديكتر نمىباشد به مكانى ديگر».