روایت:الکافی جلد ۱ ش ۳۲۳
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
محمد بن ابي عبد الله عن محمد بن اسماعيل البرمكي عن علي بن عباس الخراذيني عن الحسن بن راشد عن يعقوب بن جعفر الجعفري عن ابي ابراهيم ع قال :
الکافی جلد ۱ ش ۳۲۲ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۳۲۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۶۱
يعقوب بن جعفر جعفرى از ابو ابراهيم (امام هفتم ع)، گويد در محضر او گزارش شد كه مردمى معتقدند خداى تبارك و تعالى به آسمان اول فرود مىآيد، فرمود: خدا فرود نشود و نيازى هم ندارد كه فرود شود و ديد و ديدگاه خدا از نظر دورى و نزديكى در مكان يكى است، هيچ نزديكى از او دور نيست و هيچ دورى به او نزديك نيست و نياز به چيزى ندارد بلكه روى نياز بدو است و او صاحب بخشش است، نيست شايسته پرستشى جز او كه عزيز و حكيم است، اما آنان كه گويند: خداى عز و جل نازل مىشود همانا اين گفته از كسانى است كه خدا را به كم شدن و فزون شدن نسبت دهند، هر متحركى نياز دارد به ديگرى كه او را حركت دهد يا به وسيله او حركت كند، هر كه به خدا گمانهاى بد برد هلاك است، در باره توصيف حق در حذر باشيد از اينكه او را به حدى وادار كنيد و از نظر خود محدود به حساب آريد و كم و زيادى يا تحريك و تحرك يا زوال يا فرود شدن يا به پا خاستن يا نشستن برايش تصور كنيد، زيرا خدا والا و بالا است از صفت و اصفان و تشخيص تشخيص دهندگان و توهم متوهمان، توكل كن بر عزيز و مهربانى كه تو را مىبيند گاهى كه برخيزى و هم موقع جابجا شدن تو را در ميان سجدهكنندگان.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۶۹
جعفرى گويد، در خدمت حضرت موسى بن جعفر (ع) گفته شد: مردمى عقيده دارند: خداى تبارك و تعالى بآسمان پائين فرود آيد حضرت فرمود: خدا فرود نيايد و نيازى بفرود آمدن ندارد: ديدگاه او نسبت بنزديك و دور برابر است (همچنان كه آسمان بالا را ميبيند آسمان پائين را هم ميبيند) هيچ نزديكى از او دور نشده و هيچ دورى باو نزديك نگشته، او بچيزى نياز ندارد بلكه نياز همه باوست، او عطاكننده است، شايسته پرستشى جز او نيست عزيز و حكيم است، اما گفته وصفكنندگانى كه گويند خداى تبارك و تعالى فرود آيد (درست نيست) و اين سخن كسى گويد كه خدا را بكاهش و فزونى نسبت دهد (زيرا جسم محدود است و هر محدودى كم و زياد مىشود) بعلاوه هر متحركى احتياج بمحرك يا وسيله حركت دارد، كسى كه اين گمانها را بخدا برد هلاك گردد، بپرهيزيد از اينكه راجع بصفات خدا در حد معينى بايستيد و او را بكاهش يا فزونى يا تحريك يا تحرك يا انتقال يا فرود آمدن يا برخاستن يا نشستن محدود كنيد، خداى از توصيف واصفان و ستايش ستايندگان و توهم متوهمان والا و گرامىست بر خداى عزيز مهربانى كه ترا هنگام ايستادن و گشتنت ميان سجدهكنان ميبيند توكل نما.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۹۷
محمد بن ابى عبداللَّه، از محمد بن اسماعيل برمكى، از على بن عباس جراذينى، از حسن بن راشد، از يعقوب بن جعفر جعفرى، از امام موسى كاظم عليه السلام روايت كرده است كه گفت: در نزد آن حضرت مذكور شد كه گروهى گمان مىكنند كه خداى تبارك و تعالى فرود مىآيد به سوى آسمان دنيا. آن حضرت فرمود كه: «خدا، فرود نمىآيد و احتياجى به سوى فرود آمدن ندارد؛ زيرا كه اطلاع آن جناب بر هر چيز در نزديك و دور، برابر است؛ به وضعى كه هيچ نزديكى، از او دور و هيچ دورى، از او نزديك نيست. و به چيزى احتياج نداشته و ندارد، بلكه همه چيز به سوى او محتاج است و اوست صاحب نعمت واسعه ممتده (بر بندگان از روى فضل و احسان). و نيست خدايى كه مستحق عبادت باشد، مگر او كه بر همه غالب است و استوار (در گفتار و كردار). اما گفته آنها كه خداى تبارك و تعالى را وصف مىكنند به اينكه فرود مىآيد، صورت ندارد و كفر است؛ زيرا كه اين سخن را كسى مىگويد كه او را نسبت مىدهد به سوى نقصان و زيادتى، و هر متحركى محتاج است به سوى آنكه آن را به حركت در آورد (اگر حركت، حركت قسرى و جبرى باشد)، يا چيزى كه به واسطه آن متحرك شود (اگر حركت، حركت ارادى و طبعى باشد). پس هر كه اين گمانها به خداى تعالى مىبرد، هلاك مىشود. پس بپرهيزيد در باب صفات خدا از اينكه بايستيد بر حد و اندازهاى كه از براى او قرار مىدهيد. آيا او را به اندازه در مىآوريد به نقصان، يا زيادتى، يا تحريك غير كه او را حركت دهد، يا خود حركت كند، يا به زوال و نيستى، يا فرود آمدن، يا برپا شدن، يا نشستن؟ و خداى تعالى جليل و عزيزتر است از وصف آنها كه او را وصف مىكنند، و از نعت آنها كه نعت او مىگويند، و از توهم آنها كه در باب او توهم مىنمايند «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ* الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ* وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ» «۱»، يعنى: و توكل نما بر خداوند غالب مهربانى كه تو را مىبيند در هنگامى كه بر مىخيزى، و مىبيند كه گرديدن تو را در ميان نماز گزارندگان» (يا در صلب خدا پرستان). __________________________________________________
(۱). شعرا، ۲۱۷- ۲۱۹.