روایت:الکافی جلد ۱ ش ۳۰۶
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
محمد بن ابي عبد الله عن محمد بن اسماعيل عن بعض اصحابه عن بكر بن صالح عن علي بن صالح عن الحسن بن محمد بن خالد بن يزيد عن عبد الاعلي عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۱ ش ۳۰۵ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۳۰۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۲۷
امام صادق (ع) فرمود: نام خدا جز ذات خدا است، برآنچه عنوان چيز صادق آيد آفريده باشد جز ذات خدا كه چيز است و آفريده نيست، اما هر چه به زبان تعبير شود و به دست انجام گردد مخلوق باشد و خود الله (به مفهوم ذات واجب الوجود جامع هر كمال و مبرى از هر نقص) هم يك جلوه نهائى است از جلوههاى او، آن سرچشمه اين جلوه نهائى در حقيقت خود جز اين نهايت است، جلوه نهائى را وصف توان كرد، هر چه به وصف آيد از نيروى صنعت زايد و صانع چيزها (جهان) به حدى كه نام توان بر آن نهاد وصف نشود، پديد آورده نيست تا پديدش او به ساختن و عمل ديگرى باشد، هيچ جلوهاى نكند جز آنكه جز او باشد، هر كه اين حقيقت را بفهمد هرگز نلغزد، توحيد پاك همين است، آن را در نظر داريد و باور كنيد و به توفيق خدا بفهميد، هر كه معتقد است خدا را در جلوه يا نمايش يا نمونه مىشناسد مشرك است، زيرا جلوه و نمونه و نمايش او جز او است و همانا او يگانه است و يگانهاش خوانند، كسى كه عقيده دارد خدا را به جز او شناسد چگونه يگانهشناس است همانا شناختن خدا اين است كه خود او را بشناسد، هر كه خود او را نشناسد او را نشناخته و همانا ديگرى را شناخته، ميان خالق و مخلوق چيزى فاصله نيست، خدا همه چيز را بىمايه و از هيچ چيز آفريده، خدا به اسماء خود ناميده شود، و جز اسماء خود باشد، اسماء جز او باشند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۵۳
امام صادق (ع) فرمود: اسم خدا غير خود اوست و هر آنچه نام «چيز» بر آن صادق آيد مخلوقست جز خدا و اما آنچه بزبان تعبير شود (كلمه اللَّه كه بزبان آيد) يا بدست انجام گيرد (وقتى بخط نوشته شود) آن مخلوقست و خدا مقصودى از مقاصد او است (يعنى آنكه لفظ «اللَّه» را گويد يا نويسد مقصودش ذات خداست كه بوسيله لفظ و خط باو متوسل مىشود) [لفظ «اللَّه» يكى از علامات بسوى خداست] و صاحب علامت غير از خود علامت است زيرا علامت توصيف مىشود و هر چيز كه توصيف شود مصنوع است ولى صانع همه چيز بهيچ حدى كه قابل ذكر باشد توصيف نشود، پديد آورده نشده تا چگونگى پديد آمدنش از روى مصنوعى جز او شناخته شود [از روى ساختن سازندهاش شناخته شود] و مردم در شناسائى او بهر نهايتى كه رسند او غير از آنست، كسى كه اين حقيقت را بفهمد هرگز نلغزد، اينست توحيد خالص، با اجازه خدا آن را بجوئيد [نگهداريد] و باور كنيد و درست بفهميد. هر كه گمان كند خدا را با حجاب يا صورت يا مثال شناخته است مشركست زيرا كه حجاب و مثال و صورت غير خود اوست زيرا او يگانه است و يكتا دانسته پس چگونه او را شناخته باشد كسى كه عقيده دارد او را بغير او شناخته، كسى كه خدا را بخدا شناسد او را شناخته است و كسى كه او را بخود او نشناسد او را نشناخته است بلكه غير او را شناخته، ميان خالق و مخلوق چيز ديگرى نيست (چيزى نيست كه نه خالق باشد نه مخلوق) خدا خالق همه چيز است بدون ماده و مايه، و خدا باسمااش ناميده و خوانده شود، او غير اسماأش باشد و أسماء غير او.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۶۵
محمد بن ابى عبداللَّه، از محمد بن اسماعيل، از بعضى از اصحاب خويش، از بكر صالح، از على بن صالح، از حسن بن محمد بن خالد بن يزيد، از عبدالاعلى، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: «اسم خدا غير اوست، و هر چيزى كه نام چيزى بر آن واقع شود، مخلوق است، مگر خداى تعالى. اما آنچه زبانها آن را تعبير كند، يا دستها آن را بسازد چون نوشته، مخلوق است. و لفظ اللَّه (كه فارسى آن خدا است) غايتى از غايات و نامى از نامهاى اوست كه نظر خلائق به آن مىرسد و غايت نظر ايشان واقع مىشود، و معنى كه ذات مقدس است، غايت نيست (و در بعضى از نسخهها مغيىّ با غين مفتوحه نقطهدار و ضمّ ميم و ياى مشدده واقع شده و مراد از آن، نيز ذات مقدس است كه غايت از براى آن قرار دادهاند، و در شرح اين عبارت، غير از اين نيز گفتهاند). و غايت كه نظر خلق به آن منتهى شود و موصوف است به وصف معلوم و هر چه به وصف در آيد، مصنوع است، و صانع چيزها، موصوف نمىشود به اندازه معين و كسى او را در وجود نياورده كه هستى او را به صنعت غير او بشناسد، و متناهى نشده تا غايتى، مگر آنكه آن غايت، غير اوست و هر كه اين حكم را كه بيان كرديم، بفهمد هرگز خوار نگردد و اين توحيدى است خالص. پس آن را رعايت كنيد و به آن تصديق نماييد و بفهميد به اذن خدا. و هر كه گمان كند كه خدا را مىشناسد به حجاب و واسطه ميان او و خلائق يا به صورت عقلى، يا به مثال خيالى، مشرك است؛ زيرا كه حجاب و صورت مثالى كه قرار داده، غير خدا است و جز اين نيست كه آن جناب، يگانهاى است كه او را به يگانگى پرستيدهاند، و چگونه او را به يگانگى ياد نموده آنكه گمان مىكند كه او را به غير او شناخته، و هر كه خدا را شناخته، خدا را به خدا شناخته، پس هر كه آن جناب را به خودش نشناخته، او را نمىشناسد، بلكه غير او را مىشناسد و در ميانه خالق و مخلوق چيزى واسطه نيست، و خدا آفريننده همه چيز است؛ نه از ماده و مثالى كه تحقق داشته باشد. و خدا را به نامهايى كه دارد بايد ناميد و آن جناب، غير از نامهاى خود و نامها غير اويند».