روایت:الکافی جلد ۱ ش ۳۰۰
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد البرقي عن محمد بن عيسي عن المشرقي حمزه بن المرتفع عن بعض اصحابنا قال :
الکافی جلد ۱ ش ۲۹۹ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۳۰۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۱۷
يكى از اصحاب ما گويد: من در مجلس امام باقر (ع) بودم كه عمرو بن عبيد خدمت آن حضرت رسيد و به او گفت: قربانت، قول خداى تبارك و تعالى (۸۴ سوره ۲۰): «هر كه خشم من بر او ريزد محققا در افتد» بفرمائيد اين خشم چيست؟ امام فرمود: آن كيفر است اى عمرو، مطلب حق اين است كه هر كه معتقد باشد خدا از وضعى به وضع ديگر در آيد او را به صفت مخلوق وصف كرده و به راستى چيزى خدا را تكان ندهد تا او را دگرگونه نمايد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۴۹
يكى از شيعيان در محضر امام باقر (ع) شرفياب بود كه عمرو بن عبيد وارد شد و گفت: قربانت خداى تبارك و تعالى- كه فرمايد: «هر كه غضب من باو در آيد سقوط كند» معنى اين غضب چيست؟ فرمود آن كيفر است، اى عمرو كسى كه گمان كند خدا از حالى بحال ديگر در آيد او را بصفت مخلوق توصيف نموده است، خداى تعالى را چيزى از جا نكند تا تغييرش دهد (او مخلوقست كه غضب از جايش بكند و تغييرش دهد).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۵۱
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند از احمد بن محمد برقى، از محمد بن عيسى، از مَشرفى-/ به فاء سعفص نه قاف قرشت- «۱» از حمزة بن مرتفع (و در توحيد صدوق، به جاى مرتفع، ربيع است و بعضى آن را صحيح شمردهاند و آنچه را كه در كافى است تحريف ناسخين گفتهاند)، از بعضى از اصحاب ما كه گفت: در مجلس حضرت امام محمد باقر عليه السلام بودم در هنگامى كه عمرو بن عُبيد بر آن حضرت داخل شد و عرض كرد كه: فداى تو گردم، قول خداى تبارك و تعالى «وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى» «۲»، كه ترجمه آن اين است كه: «و هر كه فرود آيد بر او خشم من، پس به حقيقت كه هلاك شده و از اوج سعادت (به __________________________________________________
(۱). بر خلاف نوشته مترجم-/ رحمه اللَّه-/ بر اساس نسخه موجود، مشرقى است و نه مشرفى. (۲). طه، ۸۱.
حضيض شقاوت، يا) در هاويه افتاده». مراد از خشم خدا كه در آن ذكر شده، چه چيز است؟ حضرت باقر عليه السلام فرمود كه: «خشم خدا، عقاب است. اى عمرو! به درستى كه هر كه گمان كرده كه خدا از چيزى زايل مىشود و به سوى چيزى ديگر مىرود (كه از صفتى به صفتى مىگردد، و متغير و متبدل مىشود) او را به صفت مخلوق وصف كرده، و خداى عزّوجلّ چيزى او را از جا به در نمىآورد كه او را تغيير دهد از حالى به حالى و از وصفى به وصفى»