روایت:الکافی جلد ۱ ش ۲۹۵
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
علي بن ابراهيم عن ابيه عن العباس بن عمرو عن هشام بن الحكم قال :
الکافی جلد ۱ ش ۲۹۴ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۲۹۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۱۳
هشام بن حكم در ضمن حديث سؤال زنديق از امام صادق (ع) گويد كه: آن زنديق گفت: تو مىگوئى خدا شنوا و بينا است؟ امام فرمود: آرى او شنوا و بينا است، شنوا است بىاندام، بينا است بىابزار، بلكه به ذات خود مىشنود و به ذات خود مىبيند و گفته من به ذات خود شنوا است اين معنا را ندارد كه او چيزى است و نفس او چيز ديگرى ولى تعبير به نفس براى اين بود كه به حساب نفس خود تعبير كرده باشم چون من مورد سؤال هستم و براى اينكه تو بفهمى زيرا تو سئوالكنندهاى و در نتيجه مىگويم كه: از كل وجود خود مىشنود نه به اين معنى كه كل و جزئى دارد، چون كل در وجود ما بعض دارد، ولى در وجود او چنين نيست بلكه باز هم مقصود من فهماندن به تو است و تعبير از لوازم خودم و برگشت همه گفتارم جز اين نيست كه او شنوا، بينا، دانا و آگاه است بىاختلافى در ذات او و مبدأ صفات او
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۴۷
امام صادق بزنديقى كه بآن حضرت عرض كرد: آيا خدا شنوا و بيناست؟ فرمود: خدا شنوا و بيناست شنواست بدون عضو، بيناست بدون ابزار، بلكه بذات خود ميشنود و بذات خود ميبيند و اينكه گويم بذات خود ميشنود معنيش اين نيست كه او چيزيست و ذات چيز ديگر، ولى چون تو از من پرسيدى براى فهمانيدن بتو خواستم آنچه در دل دارم بلفظ آورم، پس ميگويم خدا ميشنود بتمام ذاتش ولى نه بآن معنى كه ذاتش بعض و پاره داشته باشد چنان كه تمام ما داراى بعض است بلكه مقصودم فهماندن بتو و تعبير از ضميرم بود و بازگشت سخنم باينست كه او شنوا، بينا: دانا: آگاهست بدون آنكه ذات و صفتش اختلاف و كثرت پيدا كند (براى اين جمله در حديث ۳۰۸ توضيح كامل مىآيد).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۴۷
على بن ابراهيم، از پدرش، از عباس بن عمرو، از هشام بن حكم روايت كرده است كه گفت: در حديث زنديقى كه از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام سؤال نمود كه: زنديق به آن حضرت عرض كرد كه: آيا گمان مىكنى كه خدا شنوا و بيناست؟ حضرت فرمود كه: «آن جناب، شنوا و بيناست؛ شنواست، بى عضو و جارحه، و بيناست بىآلت، بلكه به نفس خود مىشنود و به نفس خود مىبيند و اينكه مىگويم كه شنواست به نفس خود، مراد من اين نيست كه خدا چيزى است و نفس چيزى ديگر، وليكن خواستم كه از پيش خود عبارتى بگويم؛ زيرا كه از من سؤال شده بود و خواستم كه تو را بفهمانم؛ زيرا كه سؤال كرده و جواب مىخواهى، پس مىگويم كه: همه خدا مىشنود، نه به اين معنى كه همه او، آن را بعضى هست، وليكن خواستم كه تو را بفهمانم و از جانب خويش از اين مطلب تعبير كنم، و بازگشت من در همه اين تعبير و جواب نيست، مگر به سوى آنكه خدا شنوا و بينا و دانا و آگاه است، بى آنكه ذات مقدس اختلافى به هم رساند، يا آنكه معنى مختلف شود».
(حاصل معنى آنكه همه اينها به ذات است و عضو و جارحه و آلتى ندارد، چنانچه پيش از اين نيز مذكور شد)