روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۸۶
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْم
محمد بن يحيي عن بعض اصحابه عن هارون بن مسلم عن مسعده بن صدقه عن ابي عبد الله ع قال قال امير المومنين ع :
الکافی جلد ۱ ش ۱۸۵ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۱۸۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۱۷۹
امير المؤمنين (ع) فرمود: ايا مردم، به راستى خداى تبارك و تعالى رسول محترم را براى شما فرستاد و قرآن را بر او نازل كرد به راستى، و شما در نادانى بوديد نسبت به كتاب و خدائى كه آن را نازل كرد و هم نسبت به رسول خدا و آنكه وى را فرستاد، در هنگام فترت و تعطيل رسولان و خواب عميق و طولانى همه ملتها، و توسعه نادانى و رخ دادن فتنهها و آشوبها و شكستن پيمانهاى محكم (نقض قوانين و تعهدات بين الملل كه اساس برقرارى صلح جهان است) و چشم بستگى از حق و حقيقت و زور آورى جور و ستم و زير پرده شدن امور ديانت و شعلهور شدن آتش جنگ، همزمان با پژمردگى و زردى گلستانهاى باغهاى جهان و خشكيدن شاخه درختان آن و خزان شدن و ريختن برگها و نوميدى از ميوه آن و فرو كشيدن آبها و چشمه سارها، پرچمهاى هدايت سرنگون گرديده بود و بجاى آن پرچمهاى هلاكت برافراشته بود، دنيا چهره عبوسى به مردم نشان مىداد و روى در هم و نزارى، پشت به گريز نهاده و روى خوشى نشان نمىداد، بارش همه آشوب بود و خوراكش مردار گنديده و شعارش بيم و هراس و سر و بارش همه تيغ بران بند بند شما مردم از هم دريده و بريده بود، ديدههاى مردم جهان همه نابينا و روزگار همه سياه، از خويشان پيوند مهر بريده و خونشان را به رايگان ريخته، و دختران نوزاد و معصوم خود را زير خاك مىنمودند، زندگى خويش و آسايش و آرامش دنيا از ميان آنان رخت بر بسته بود (ربوده شده بود خ ل، براى ديگران برگزيده شده بود خ ل) نه از درگاه حق اميد ثواب و لطفى داشتند و نه از قهر او بيم كيفرى، زنده آنان كورى بود پليد و مردهشان در لابلاى آتش مىغلطيد، پيغمبر نسخه پاك صحف نخست را براى آنها آورد كه آنچه از حق و راستى در دست داشتند تصديق و تأييد كرد و حلال و حرام را به خوبى از هم جدا نمود، اين نسخه همان قرآن است، از او باز پرسيد، او هرگز به زبان شما سخن نكند، من به ترجمانى از او شما را خبر مىدهم كه در آن است علم هر چه گذشته و علم هر چه تا روز قيامت بيايد، قرآن ميان شما حكم است و در هر چه اختلاف داريد بيان قاطع دارد، اگر از من بپرسيد به شما مىآموزم.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۷۸
امير المؤمنين (ع) فرمود: اى مردم خداى تبارك و تعالى پيغمبر را بسوى شما فرستاد و قرآن حقرا بر او نازل فرمود در حالى كه شما از قرآن و فرستنده قرآن بىخبر بوديد و هم از پيغمبر و فرستنده او، در زمان تعطيلى پيغمبران و خواب دراز ملتها و گسترش نادانى و سركشى فتنه و گسيختن اساس محكم و كورى از حقيقت و سرپيچى ستم و كاهش دين و شعلهورى آتش جنگ، همزمان با زردى گلستان باغ جهان و خشكيدن شاخهها و پراكندگى برگها و نوميدى از ميوه و فرو رفتن آبهاى آن، پرچمهاى هدايت فرسوده و پرچمهاى هلاكت افراشته بود، دنيا برخسار مردم عبوس و روى درهم كشيده بود، بآنها پشت گردانيده روى خوش نشان نميداد: ميوه دنيا آشوب و خوراكيش مردار بود نهانش ترس و آشكارش شمشير بود، بند از بند شما جدا گشته و پراكنده بوديد، ديدگان مردم جهان نابينا و روزگارشان تاريك بود پيوند خويشى خود را بريده و خون يك ديگر را ميريختند، دختران خود را در جوار خود زنده بگور كردند، زندگى خوش و رفاه و آسايش از ايشان دور گشته بود، نه از خدا اميد پاداشى و نه از او بيم كيفرى داشتند، زنده ايشان كورى بود پليد و مرده آنها در آتش و نوميد. در آن هنگام پيغمبر اكرم نسخهاى از كتب آسمانى نخستين برايشان آورد كه كتب جلوترش را تصديق داشت و حلال را از حرام مشكوك جدا ساخت. اين نسخه همان قرآنست، از او بخواهيد تا با شما سخن گويد، او هرگز سخن نگويد، ولى من از او بشما خبر ميدهم، در قرآنست علم گذشته و علم آينده تا روز قيامت ميان شما حكم مىدهد و اختلافات شما را بيان ميكند، اگر از من قرآن را بپرسيد بشما مىآموزم.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۲۱۷
محمد بن يحيى، از بعضى از اصحاب خويش، از هارون بن مسلم، از مَسعدة بن صَدقه، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود كه: «امير المؤمنين عليه السلام فرمود كه: اى گروه مردمان، به درستى كه خداى تبارك و تعالى رسول خويش را به سوى شما فرستاد و كتاب خود را به سوى فرود آورده و از آن رسول و كسى كه او را فرستاده در هنگامى رسولان و پيغمبران فتور و انقطاعى به هم رسانيده و امتها در طول خفتن و غفلت بودند و جهل انبساطى داشت و فتنه پيش آمده بود، و آنچه محكم در هم بافته بود، از هم باز شده و همه از ديدن حق كور و نابينا بودند، و ستمكاران از راه به در رفته بودند، و دين باطل شده و اثر آن بر طرف گرديده بود، و آتش جنگها زبانه مىكشيد، و در هنگامى كه مرغزار و بوستان و باغهاى دنيا زرد گرديده و شاخهاى درختان آن خشكيده و برگهاى آن پراكنده شده بود، از ميوههاى آنها نوميد بودند، و آب آنها به زمين فرو رفته و نشانهاى هدايت مندرس و كهنه گرديده، و نشانهاى هلاكت ظاهر گشته بود، در دنيا در آمده بود با ناخوشى تمام و در روى اهل خويش ترش و ابرو درهم كشيده و پشت نموده بود و به كسى رو نمى آورد. ثمره آن، فتنه و طعام آن، مردار بود و جامهاى كه در زير مىپوشيد، ترس بود و جامهاى كه در بالا پوشيده بود، شمشير بود. شما پراكنده شده بوديد به پراكندگى و دنيا چشمهاى اهل خويش را كور گردانيده و روزهاى آن پريشان و تيره و تار كرده بود. رحمهاى خويش را قطع كرده بودند و خونهاى يكديگر را ريخته بودند و در خاك پنهان كرده بودند. از فرزندان خود دختران را كه ايشان را زنده در گور كردند (اين فعل در ميان ايشان متعارف بود) و خوشى زندگانى و رفاهيت كه راحت و فراغتهاى دنياست، در نزد ايشان بر گزيده و مختار بود (به اين جهت، اين فعل قبيح را به عمل مىآوردند، چون چنين دانستند كه مطلوب ايشان از اين، به عمل مىآيد)، و از خدا اميد ثوابى نداشتند. به خدا سوگند، كه از او، ترس عقابى نه. زنده ايشان كورى بود نا تمام و پژمرده و مرده ايشان در آتش جهنم غمناك و در هم شكسته، كه پيغمبر، ايشان را كتابى آورد كه آنچه در نامهها و كتابهاى پيشين بود، همه در آن است. مصدِق آن چيزى است كه پيش از اين بوده؛ از كتابهاى خدا و موافق آنهاست در راستى و درستى، و بيان كننده حلال است از گمان حرام. و آن كتاب، همين قرآن است. پس از آن، در خواهيد كه سخن گويد و هرگز براى شما سخن نخواهد گفت. من شما را از جانب آن خبر مىدهم. در آن است علم آنچه گذشته و علم به آنچه مىآيد، تا روز قيامت و حكم آنچه در ميان شما است و بيان آنچه شما صبح كرديد و در آن اختلاف داريد. پس اگر مرا از آن سؤال كنيد، هر آينه شما را تعليم مىدهم».