روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۳۵۴
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
محمد بن ابي عبد الله عن ابي عبد الله النسايي قال :
الکافی جلد ۱ ش ۱۳۵۳ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۱۳۵۵ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۵۳۵
از ابى عبد الله نسائى، گفت: چيزهائى از طرف مرزبانى حارثى رسانيدم كه در ميان آنها يك دست بند طلا بود، همه پذيرفته شد و آن دست بند طلا برگشت به من، و به من دستور دادند آن را بشكنم، شكستم، در ميانش چند مثقال آهن و مس بود يا قلع بود و آنها را در آوردم و طلا را فرستادم و پذيرفته شد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۴۵۶
ابو عبد اللَّه نسائى گويد: چيزهائى از جانب مرزبانى حارثى (بناحيه مقدسه) رسانيدم كه در ميان آنها دست بند طلائى بود. همه پذيرفته شد و دست بند بمن رد شد و مأمور بشكستنش شدم، من آن را شكستم در ميانش چند مثقال آهن و مس يا قلع بود، من آنها را خارج ساختم و فرستادم، پذيرفته شد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۷۶۹
محمد بن ابى عبداللَّه، از ابو عبداللَّه نسائى روايت كرده است كه گفت: چيزى چند از مرزبانى حارثى را به ناحيه مقدّسه رسانيدم و دست برنجن طلايى در ميان آنها بود، پس همه آنها قبول شد و دست برنجن به من رد شد، و مأمور شدم به اينكه آن را بشكنم. پس آن را شكستم، ديدم كه در ميان آن چند مثقالى آهن و مس يا روى بود. من آن را بيرون كردم و طلاى آن را فرستادم و آن را قبول فرمود.