روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۰۴۹

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

احمد بن محمد عن محمد بن الحسين عن منصور بن العباس عن صفوان بن يحيي عن عبد الله بن مسكان عن محمد بن عبد الخالق و ابي بصير قال قال ابو عبد الله ع :

يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ عِنْدَنَا وَ اَللَّهِ سِرّاً مِنْ سِرِّ اَللَّهِ وَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ اَللَّهِ وَ اَللَّهِ مَا يَحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لاَ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لاَ مُؤْمِنٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ اَللَّهِ مَا كَلَّفَ اَللَّهُ ذَلِكَ أَحَداً غَيْرَنَا وَ لاَ اِسْتَعْبَدَ بِذَلِكَ أَحَداً غَيْرَنَا وَ إِنَّ عِنْدَنَا سِرّاً مِنْ سِرِّ اَللَّهِ وَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ اَللَّهِ أَمَرَنَا اَللَّهُ بِتَبْلِيغِهِ فَبَلَّغْنَا عَنِ اَللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَمَرَنَا بِتَبْلِيغِهِ فَلَمْ نَجِدْ لَهُ مَوْضِعاً وَ لاَ أَهْلاً وَ لاَ حَمَّالَةً يَحْتَمِلُونَهُ حَتَّى خَلَقَ اَللَّهُ لِذَلِكَ أَقْوَاماً خُلِقُوا مِنْ طِينَةٍ خُلِقَ مِنْهَا مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ‏ وَ ذُرِّيَّتُهُ ع وَ مِنْ نُورٍ خَلَقَ اَللَّهُ مِنْهُ‏ مُحَمَّداً وَ ذُرِّيَّتَهُ وَ صَنَعَهُمْ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ‏ اَلَّتِي صَنَعَ مِنْهَا مُحَمَّداً وَ ذُرِّيَّتَهُ فَبَلَّغْنَا عَنِ اَللَّهِ مَا أَمَرَنَا بِتَبْلِيغِهِ فَقَبِلُوهُ وَ اِحْتَمَلُوا ذَلِكَ‏ فَبَلَغَهُمْ ذَلِكَ عَنَّا فَقَبِلُوهُ وَ اِحْتَمَلُوهُ‏ وَ بَلَغَهُمْ ذِكْرُنَا فَمَالَتْ قُلُوبُهُمْ إِلَى مَعْرِفَتِنَا وَ حَدِيثِنَا فَلَوْ لاَ أَنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ هَذَا لَمَا كَانُوا كَذَلِكَ لاَ وَ اَللَّهِ مَا اِحْتَمَلُوهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ أَقْوَاماً لِجَهَنَّمَ‏ وَ اَلنَّارِ فَأَمَرَنَا أَنْ نُبَلِّغَهُمْ كَمَا بَلَّغْنَاهُمْ وَ اِشْمَأَزُّوا مِنْ ذَلِكَ وَ نَفَرَتْ قُلُوبُهُمْ وَ رَدُّوهُ عَلَيْنَا وَ لَمْ يَحْتَمِلُوهُ وَ كَذَّبُوا بِهِ وَ قَالُوا سََاحِرٌ كَذََّابٌ‏ فَ طَبَعَ اَللََّهُ عَلى‏ََ قُلُوبِهِمْ‏ وَ أَنْسَاهُمْ ذَلِكَ‏ ثُمَّ أَطْلَقَ اَللَّهُ لِسَانَهُمْ‏ بِبَعْضِ اَلْحَقِّ فَهُمْ يَنْطِقُونَ بِهِ وَ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ لِيَكُونَ ذَلِكَ‏ دَفْعاً عَنْ أَوْلِيَائِهِ وَ أَهْلِ طَاعَتِهِ وَ لَوْ لاَ ذَلِكَ مَا عُبِدَ اَللَّهُ فِي أَرْضِهِ فَأَمَرَنَا بِالْكَفِّ عَنْهُمْ وَ اَلسَّتْرِ وَ اَلْكِتْمَانِ فَاكْتُمُوا عَمَّنْ أَمَرَ اَللَّهُ بِالْكَفِّ عَنْهُ‏ وَ اُسْتُرُوا عَمَّنْ أَمَرَ اَللَّهُ بِالسَّتْرِ وَ اَلْكِتْمَانِ عَنْهُ قَالَ ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ وَ بَكَى وَ قَالَ اَللَّهُمَ‏ إِنَّ هََؤُلاََءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ‏ فَاجْعَلْ مَحْيَانَا مَحْيَاهُمْ‏ وَ مَمَاتَنَا مَمَاتَهُمْ‏ وَ لاَ تُسَلِّطْ عَلَيْهِمْ عَدُوّاً لَكَ‏ فَتُفْجِعَنَا بِهِمْ‏ فَإِنَّكَ إِنْ أَفْجَعْتَنَا بِهِمْ لَمْ تُعْبَدْ أَبَداً فِي أَرْضِكَ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً


الکافی جلد ۱ ش ۱۰۴۸ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۱۰۵۰
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابٌ فِيمَا جَاءَ أَنَّ حَدِيثَهُمْ صَعْبٌ مُسْتَصْعَب‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۱۳۱

ابى بصير گويد: امام صادق (ع) فرمود: اى ابا محمد به راستى نزد ما به خدا سرّى است از خدا و علمى است از علم خدا كه به خدا سوگند هيچ فرشته مقرب و پيغمبر مرسل و مؤمنى كه خدا دلش را به ايمان آزموده متحمل آن نتواند شد، به خدا موظف نكرده است بدان خداوند احدى را جز ما و به بندگى خود نگرفته است بدان احدى را جز ما و نزد ما بعضى اسرار و بعضى از علم خدا است كه به ما دستور داده آن را به ديگران تبليغ كنيم از طرف خدا و ما آن را از طرف خدا عز و جل تبليغ مى‏كنيم و براى آن محلى و اهلى و حاملى دريافت نمى‏كنيم كه آن را تحمل كنند و بفهمند تا خدا براى آن مردمانى را بيافريند از همان گلى كه محمد و خاندان و ذريّه او را آفريده و آنها را از فضل و رحمت خود چنان بسازد كه محمد و ذريّه او را ساخته و ما به آنها آنچه را دستور داشتيم تبليغ كرديم و آن را پذيرفتند و تحمل كردند و فهميدند و آن اسرار علم الهى از ما بدانها رسيد و پذيرفتند و فهميدند و نام ما را شنيدند و دل به معرفت و حديث ما دادند و گر نه نبود كه از آن آفريده شده بودند مسلماً چنان نبودند، نه به خدا آن را تحمل نمى‏كردند و نمى‏فهميدند. سپس فرمود: به راستى خدا مردمانى را براى دوزخ آفريده و براى آتش و ما دستور داشتيم به آنها تبليغ كنيم و تبليغ كرديم به آنها و به دل آنها نچسبيد و دلشان از آن نفرت كرد و آن را به ما برگردانيدند و متحمل آن نشدند و آن را دروغ شمردند و گفتند جادوگر و دروغگو، و خدا مهر بر دل آنها نهاد و آن را از يادشان برد. و سپس زبانشان را به بعضى از بيان حق باز كرد و آن را به زبان مى‏گويند ولى از دل باور ندارند تا بدين وسيله از اولياى خدا و أهل طاعتش دفاع شود و اگر چنين نبود خدا در زمين خود پرستش نمى‏شد و ما دستور يافتيم كه از آنها نهان داريم و كتمان كنيم، شما هم نهان كنيد از آنها كه خدا دستور داده به صرف نظر از آن و پنهان كنيد از آنها كه خدا دستور داده به ستر و كتمان از او. گويد: سپس دست برداشت و گريست و فرمود: بار خدايا اينان جمعى اندكند آنها را در زندگى و مرگ ما شريك گردان و دشمن خود را بر آنها مسلط مكن تا ما را به مرگ آنان داغدار كنى زيرا اگر داغ آنها را به دل ما گذارى تو هرگز در زمين خود پرستيده نشوى و رحمت و درود فراوان بر محمد و آلش.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۵۵

ابو بصير گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: اى ابا محمد! همانا بخدا كه سرى از سر خدا و علمى‏ از علم خدا نزد ماست كه بخدا هيچ فرشته مقرب و پيغمبر مرسل و مؤمنى كه دلش را بايمان آزموده آن را تحمل نكند، بخدا سوگند كه خدا آن را باحدى جز ما تكليف نفرموده و عبادت با آن را از هيچ كس جز ما نخواسته (مانند وظايف خاصى كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله براى امير المؤمنين و حسنين عليهم السلام با وصيت تعيين كرد). و نيز نزد ما سريست از سر خدا و علمى است از علم خدا كه ما را بتبليغش مأمور فرموده و ما آن را از جانب خداى عز و جل تبليغ كرديم و برايش محلى و اهلى و پذيرنده‏ئى نيافتيم تا آنكه خدا براى پذيرش آن مرد؟؟ را از همان طينت و نورى كه محمد و آل و ذريه او را آفريد، خلق كرد و آنها را از فضل و رحمت خود ساخت چنان كه محمد و ذريه او را ساخت، پس چون ما آنچه را از جانب خدا بتبليغش مأمور بوديم، تبليغ كرديم آنها پذيرفتند و تحمل كردند [تبليغ ما بآنها رسيد، ايشان هم پذيرفتند و تحمل كردند] و ياد ما بآنها رسيد پس دلهاى ايشان بشناسائى و بحديث ما متوجه گشت، اگر آنها از آن طينت و نور خلق نمى‏شدند، اين چنين نبودند، نه بخدا آن را تحمل نمى‏كردند. سپس فرمود: همانا خدا مردمى را براى دوزخ و آتش آفريد (يعنى دانست كه سركشى و نافرمانى كنند و بدوزخ و آتش گرايند) و بما دستور داد كه بآنها تبليغ كنيم و ما هم تبليغ كرديم ولى آنها چهره درهم كشيدند و دلشان نفرت پيدا كرد و آن را بما برگردانيدند و تحمل نكردند و تكذيب نمودند و گفتند: جادوگر است، دروغگوست، خدا هم بر دلشان مهر نهاد و آن را از يادشان برد، سپس خدا زبانشان را بقسمتى از بيان حق گويا ساخت كه بزبان ميگويند و بدل باور ندارند (مانند سخنانى كه گاهى بعضى از كفار و فساق بنفع خدا پرستان و عليه خود گويند) تا همان سخن از دوستان و فرمانبران خدا دفاعى باشد و اگر چنين نبود، كسى در روى زمين خدا را عبادت نمى‏كرد، و ما مأمور شديم كه از آنها دست برداريم و حقايقرا پوشيده و پنهان داريم، شما هم (اى گروه شيعه) از آنكه خدا بدست برداشتن از او امر فرموده، پنهان داريد و از آنكه بكتمان و پوشيدگى از او دستور داده پوشيده داريد. راوى گويد: سپس امام دست بدعا برداشت و گريه كرد و فرمود: بار خدايا ايشان (شيعيان) مردمى اندك و ناچيزند، پس زندگى ما را زندگى آنها و مرگ ما را مرگ آنها قرار ده (آنها را با ما در ايمان و عمل صالح و پاداش اخروى شريك گردان) و دشمن خود را برايشان مسلط مكن كه ما را بآنها مصيبت زده كنى، زيرا اگر ما را بآنها مصيبت زده كنى، هرگز در روى زمين پرستش نشوى‏ و صلّى اللَّه على محمد و آله و سلم تسليما.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۳۷۷

احمد بن محمد، از محمد بن حسين، از منصور بن عباس، از صفوان بن يحيى، از عبداللَّه بن مُسكان، از محمد بن عبد الخالق و ابو بصير روايت كرده است كه ابو بصير گفت: امام جعفر صادق عليه السلام فرمود كه: «اى ابا محمد، به خدا سوگند، كه در نزد ما است سِرّى از اسرار خدا و علمى از علوم خدا، كه هيچ فرشته مقرّب و پيغمبر مرسل، و مؤمنى كه خدا دل او را از براى ايمان آزموده، نمى‏تواند كه آن را بردارد. و به خدا سوگند، كه خدا غير از ما كسى را به آن تكليف ننموده، و غير از ما كسى را به آن طلب بندگى نفرموده، و به درستى‏كه‏ __________________________________________________

(۱). اعراف، ۱۷۲. يعنى: آيا من پروردگار شما نيستم (مترجم)

در نزد ما است سرّى از اسرار خدا و علمى از علوم خدا كه خدا ما را برسانيدن آن، امر فرموده. پس خواستيم كه از جانب خداى عزّوجلّ برسانيم آنچه را كه به رسانيدن آن مأمور بوديم و براى آن، موضع و اهلى را نيافتيم، و نيافتيم بردارندگانى كه آن را بردارند تا آن‏كه خدا از براى اين امر، گروهى چند را آفريد كه آفريده شدند از سرشتى كه محمد و آل و ذرّيّه او عليهم السلام از آن آفريده شدند، و از نورى كه خدا محمد و ذرّيّه او را از آن آفريد، و ايشان را ساخت به زيادتى صنعت رحمت خويش، كه محمد و ذرّيّه او عليهم السلام را از آن ساخت. پس ما از جانب خدا رسانيديم آنچه را كه مأمور به رسانيدن آن بوديم، و ايشان آن را قبول كردند، و اين بار گران را برداشتند. بعد از آن، همين امر از جانب ما به ايشان رسيد و آن را قبول كردند و برداشتند و آوازه ما به ايشان رسيد و دل‏هاى ايشان به سوى معرفت ما و حديث ما مائل شد. پس، اگر نه آن بود كه ايشان از آن آفريده شده‏اند، همچنين نمى‏بودند. نه، به خدا سوگند كه آن را بر نمى‏داشتند». بعد از آن، فرمود كه: «خدا گروهى چند را از براى جهنم و آتش آفريد كه عاقبت بايد به جهنّم روند و به آتش آن بسوزند، و ما را امر فرمود كه به ايشان برسانيم، چنانچه به ايشان رسانيديم. و از آن، گرفتگى به هم رسانيدند و دل‏هاى ايشان رميد و آن را بر ما رد كردند و بر نداشتند و به آن تكذيب نمودند، و گفتند كه: گوينده آن ساحرى است به غايت دروغ‏گو، پس خدا بر دل‏هاى ايشان مهر گذاشت، و آن را از ياد ايشان برد. بعد از آن، خدا زبان ايشان را به بعضى از سخنان حق جارى و گويا گردانيد، پس ايشان به آن نطق مى‏كنند، و دل‏هاى ايشان آن را نمى‏شناسد و انكار دارد، تا آن‏كه همين باعث دفع ضرر از دوستان خدا و اهل طاعت او باشد. و اگر اين تدبير نبود، خدا در زمين خود معبود نمى‏شد (و كسى او را نمى‏پرستيد). پس ما را امر فرمود كه دست از ايشان برداريم و بپوشيم و كتمان كنيم. پس كتمان كنيد از آن‏كه خدا امر فرموده به دست برداشتن از او، و بپوشيد از آن‏كه خدا به پوشيدن و كتمان از او امر فرموده». راوى مى‏گويد كه: پس حضرت دست به دعا برداشت و گريست و عرض كرد كه: «بار خدايا، به درستى كه اين گروه شيعيان، گروهى‏اند به غايت اندك؛ پس زندگانى ايشان را چون زندگانى ما و مردن ايشان را چون مردن ما گردان. و يكى از دشمنان خود را بر ايشان مسلط مگردان كه به سبب ايشان، ما را اندوهناك گردانى، و در مصيبت ايشان ما را به درد آورى؛ زيرا كه تو اگر به سبب ايشان ما را به درد آورى، هرگز در زمين خود پرستيده نخواهى شد. و خدا رحمت فرستد بر آقاى ما محمد و آل او، و درود فرستد، درود فرستادنى به غايت».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)