الْمُعْتَرّ
«معترّ» از مادّه «عَرّ» (بر وزن شرّ و بر وزن حُرّ) در اصل، به معناى بیمارى جَرَب است که عارض بر پوست بدن انسان مى شود. و کسى است که به سراغ تو مى آید و سؤال و تقاضا مى کند و اى بسا به آنچه مى دهى راضى نشود و اعتراض کند. سپس به سؤال کننده اى که به سراغ انسان مى آید و تقاضاى کمک مى کند (و اى بسا زبان به اعتراض مى گشاید) «معترّ» گفته شده است.
ریشه کلمه
- عرر (۲ بار)
قاموس قرآن
(به ضمّ و فتح اول) مرضى است جلدى كه سوزش و خارش دارد و به عربى جَرَبْ گويند و آن غير از آبله است. اصل آن به معنى عروض است و جرب را از آن عرّ گويند كه به بدن عارض مىشود به ضرر معرّه گويند كه مثل جَرْبْ به شخص عارض مىشود [فتح:25]. از آنها به شما ضررى برسد. [حج:36]. از قربانى بخوريد و قانع و كسى را كه در معرض سؤال قرار گرفته اطعام كنيد. در مفردات گفته: «المعتّر هو المعترض للسؤال» در الميزان فرموده: قانع فقيرى است كه به آنچه دادهاى قناعت كند خواه سؤال كند يا نه، معتّر آنست كه پيش تو آمده و تو را قصد كرده است و از كافى از امام صادق «عليه السلام» در ضمن حديثى نقل كرده كه فرمود: «... اَلْقانِعُ الَّذى يَرْضى بِما اَعْطَيْتَهُ وَ لا يَسْخُطُ وَ لا يَكلَحُ وَ لا يَلَوى شَدْقَهُ غَضَباً، وَ الْمُعَتَّرُ الْمارُبِّكَ لِتَطْعَمَهُ». در قرآن مجيد از اين ماده فقط دو كلمه فوق آمده است.