النور ٥٣
کپی متن آیه |
---|
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَ قُلْ لاَ تُقْسِمُوا طَاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ |
ترجمه
النور ٥٢ | آیه ٥٣ | النور ٥٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«جَهْدَ أَیْمانِهِمْ»: نهایت تأکید و مبالغه در سوگندهایشان دارند (نگا: مائده / ، انعام / نحل / ). «لَیَخْرُجَنَّ»: بیگمان از خانه و کاشانه و اموال و اولاد خود میگذرند. جان بر کف به سوی پهنه کارزار میروند. «طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ»: اطاعت شما شناخته شده است. یعنی عالِم بیعمل بوده و قول را به فعل تبدیل نمیکنید (نگا: نساء / ، توبه / . با توجّه بدین معنی (طَاعَةٌ) مبتدا و (مَعْرُوفَةٌ) خبر آن است، یا این که (طَاعَةٌ) خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است: طَاعَتُکُمْ طَاعَةٌ. آنچه از شما خواسته میشود اطاعت معلوم و مشخّصی است که اطاعت صادقانه و خالصانه است. در این صورت (طَاعَةٌ) خبر مبتدای محذوف بوده و تقدیر چنین میشود: «أَلْمَطْلُوبُ مِنکُمْ طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ».
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ... (۳)
يَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا... (۰) لَئِنْ أُخْرِجُوا لاَ يَخْرُجُونَ... (۱) اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً... (۲)
تفسیر
- آيات ۴۷ - ۵۷ سوره نور
- نفاق، انگيزۀ اعراض پاره اى از مؤمنان ظاهرى از حكم رسول خدا «ص» بوده است
- تسلیم بودن مؤمنان، در برابر حكميت و حكم خدا و رسول «ص»
- سوگندهاى شديد و دروغین منافقان بر اطاعت از رسول خدا«ص»
- پیروی از رسول خدا «ص»، مايه هدايت خود شما است
- وعدۀ جميل الهى، به مؤمنانى كه عمل صالح انجام مى دهند
- مراد از تمكين دين، در آیه: «وَ لَيُمَكِنَنَّ لَهُم دِينَهَمَ الَّذِى ارتَضَى لَهُم»
- اختلاف شديد مفسران، در تفسیر آیه فوق
- وعدۀ استخلاف در آيه، فقط با ظهور مهدى «ع» منطبق است
- بحث روايتى: (روایتی در شأن نزول آيات مربوط به منافقان)
- حديثى از اميرالمؤمنين «ع»، در شرح آيه: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمنوا...»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ «53»
و سختترين سوگندها را به نام خدا خوردند، كه اگر (براى جبهه و جهاد) دستور دهى، از خانه خارج مىشوند. (به آنان) بگو: سوگند نخوريد، اطاعت پسنديده (اطاعت در عمل است، نه سوگند به زبان)، همانا خداوند به كارهايى كه انجام مىدهيد آگاه است.
پیام ها
1- به هر سوگندى اطمينان نكنيد. زيرا منافقان از مقدّسات سوء استفاده مىكنند.
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ ...
2- هرچه درون پوكتر باشد، تظاهر و خودنمايى بيشتر است. «جَهْدَ أَيْمانِهِمْ»
3- مسلمانى، به گفتار نيست، كردار لازم است. «طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ»
4- با نپذيرفتن سوگند منافقان، جلو سوء استفاده آنان را بگيريد. «قُلْ لا تُقْسِمُوا»
5- منافقان بدانند كه خدا به گفتار و رفتار آنها آگاه است. «إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (53)
شأن نزول: مفسرين نقل نمودهاند كه چون حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بيان كراهت منافقين را فرمود از حكم و امر خدا و رسول، ايشان انكار نمودند و به جهت رفع تهمت از خود گفتند: به خدا قسم اگر ما را امر كنى به بيرون رفتن از منازل و دست كشيدن از اموال خود، هر آينه ما منقاد تو شويم و ترك شهر و مال كنيم و بيرون رويم؛ آيه شريفه در باره تكذيب آنها نازل شد: «1» وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ: و قسم مىخوردند منافقان به خدا سخت ترين و غليظ ترين قسمهاى خود را، لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَ: اگر هر آينه امر كنى آنها را به بيرون رفتن از شهرها و اموال خود را گذاشتن و متوجه جهاد شدن، هر آينه بيرون آيند و لحظهاى توقف نكنند. قُلْ لا تُقْسِمُوا: بگو اى پيغمبر: قسم نخوريد به دروغ، طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ: مطلوب از شما فرمانبردارى است شناخته و دانسته شده به اخلاص و صدق نيت كه اصلا مشوب نباشد به شائبه شك و ريب، مانند اطاعت مؤمنان مخلص كه ظاهر ايشان مطابق باطنشان است، نه قسم دروغ بر طاعت نفاقيه كه قلوب بر خلاف زبان باشد، زيرا اين در نظر عقل و شرع مذموم و قبيح است. 2- فرمانبردارى شما معروف همه كس باشد، زيرا تمام مىدانند اطاعت شما به قول است نه به فعل. 3- فرمانبردارى نيكو كه مستلزم موافقت قلب است با زبان اولى است به شما از قسم دروغ كه برخلاف اينست. إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ: بدرستى كه خدا آگاه است به آنچه بجا مىآوريد از نفاق و غير آن، پس هيچ چيز از علم او مخفى نيست.
«1». تفسير ابو الفتوح رازى، ج 8، ص 234، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 274
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (53) قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ (54) وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (55) وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (56) لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ لَبِئْسَ الْمَصِيرُ (57)
ترجمه
و سوگند ياد كردند بخدا با سختترين سوگندهاشان كه اگر امر كرده بودى آنها را البته بيرون ميرفتند بگو سوگند مخوريد طاعتى است معروف بدرستيكه خدا آگاه است بآنچه ميكنيد
بگو اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول را پس اگر روى گردانيد پس جز اين نيست كه بر او است آنچه بعهده گذارده شده و بر شما است آنچه بعهده گذارده شديد و اگر اطاعت كنيد او را راه يابيد و نيست بر رسول مگر رسانيدن آشكار
وعده داده خدا آنان را كه گرويدند از شما و كردند كارهاى شايسته كه هر آينه جانشين كند البته ايشانرا در زمين چنانچه جانشين كرد آنانرا كه بودند پيش از ايشان و هر آينه جاى گزين و برقرار دارد البته براى ايشان دينشان را كه پسنديد براى ايشان و هر آينه مبدّل كند حالشان را البته بعد از ترسشان بايمنى كه پرستند مراو شريك قرار ندهند براى من چيزى را و هر كه كافر شد بعد از اين پس آنگروه آنهايند متمرّدان
و بر پا بداريد نماز را و بدهيد زكوة را و فرمان بريد رسول را باشد كه شما رحم كرده شويد
مپندار البته آنانرا كه كافر شدند عاجز كنندگان خدا در زمين و جاى ايشان آتش است و هر آينه بد جاى بازگشتى است.
تفسير
فرقه سابق الذكر در مقام اعتذار به پيغمبر اكرم با سوگند اكيد عرضه داشتند كه ما در مقام امتثال امر مبارك باين اندازه حاضريم كه اگر بفرمائى دست از ديار و مال خود برداريد و برويد ميرويم و آن شخص معرض مذكور اين كار را كرده بود چون از مهاجرين بود و باين اظهار خواستند منكر اعراض خودشان شوند و خدا ميدانست اسلام و هجرت آنها بچه اغراضى بوده
جلد 4 صفحه 43
لذا فرموده و قسم ياد نمودند بخدا و مبالغه كردند مبالغه كردنى در قسمهاشان كه اگر امر كنى آنها را بخروج از ديارشان البته خارج ميشوند بگو ما از شما قسم دروغ نخواستيم ما طاعت پسنديده خواستيم كه در آن ريا نباشد و خدا آگاه است بآنچه ميكنيد و آنچه نميكنيد و آنكه براى چه ميكنيد و اى پيغمبر بآنها از طرف من بگو اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيغمبر او را پس اگر روى گردانيد و مخالفت كنيد جز اين نيست كه ضررش بخودتان ميرسد چون آنچه بعهده پيغمبر است تبليغ است و آنچه بعهده شما است اطاعت است و اگر اطاعت كنيد هدايت ميشويد براه نجات در دنيا و آخرت و بعهده پيغمبر نيست مگر بيان واضح و ابلاغ آشكار و كلمه جهد ظاهرا مفعول مطلق است براى فعل محذوف و اضافه بمفعول آن شده و در حكم حال است مانند آنكه بفرمايد قسم ياد نمودند در حاليكه مبالغه كننده بودند و طاعة مبتدا است و معروفة صفت آن و خبر، محذوف است يعنى طاعت معروفه بهتر است از براى شما از قسم منكر و تولّوا در اصل تتولّوا بوده و يكى از دو تاء حذف شده و بعهده گذارنده عقل است كه حكم ميكند باطاعت خدا و امر خدا باطاعت، ارشاد بحكم عقل است و حكم پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم حكم خدا است و عهدهدارى او در ابلاغ احكام و غيره هم بحكم عقل است و تكاليف الهيه مانند بار و دينى است كه بپشت و گردن مردم است و بايد آنرا بمنزل برسانند و ادا نمايند و اين معناى عهده است اگر آنرا انجام دادند بسعادت دنيا و آخرت نائل شدهاند و الافلا در كافى از امام صادق عليه السّلام در وصف پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده كه آنحضرت آنچه عهدهدار بود انجام داد و بار سنگين نبوت را بمنزل رساند و از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود اى كسانيكه قرائت مينمائيد قرآن را از خدا بپرهيزيد در آنچه بعهده شما گذارده در آن همانا من مسئولم و شما مسئوليد من مسئول در تبليغ رسالتم و شما مسئول در آنچه بعهده شما گذارده شده از كتاب خدا و سنّت من و خداوند براى دلخوشى مسلمانان در انجام وظائف خودشان و استقامتشان در امر دين وعده داده بكسانيكه ايمان بخدا و روز جزا و پيغمبر و ائمه اثنى عشر عليهم الصلوة و السلام داشته باشند و بتمام وظائف دينى خودشان كه خدا بعهده ايشان گذارده عمل نمايند تا صادق باشد كه بار خود را بمنزل
جلد 4 صفحه 44
رساندهاند و تمام اعمالشان شايسته بوده از ميان شما مسلمانان كه خليفه و جانشين كند ايشان را از پيغمبر خود در زمين چنانچه خليفه و جانشين نمود اين قبيل صلحاء را پيش از ايشان از انبياء گذشته و متمكن و مستقر و ثابت سازد براى ايشان دين حقشان را كه اسلام است و خدا پسنديده است براى ايشان و مبدل كند حال خوف اين نفوس ذكيّه را كه از اعداء دين و منافقين اين امت داشتند و تقيّه ميكردند بأمنيّت خاطر و اطمينان قلب تا عبادت كنند خدا را بهمان نحو كه مرضىّ او است بدون تقيه و ملاحظه نظر اعداء دين در عمل عبادى و كسانيكه كافر شوند بصدق اين وعده بعد از تصريح بآن پس آنگروه بيرون رفتهاند از راه حق و راستى و حكم خدا اگر چه در ظاهر احكام اسلام بر آنها مرتّب شود يا كسانيكه منكر شوند مقامات آن ذوات مقدسه را بعد از اين بيان و ساير ادلّه دالّه بر امامت، آنگروه كامل در تمرّد و فسقند و اينكه اولا تعبير بكفر فرموده و ثانيا بفسق براى آنستكه آنها باطنا كافرند و ظاهرا مسلمان فاسق معاند اين بيانى است كه بنظر حقير از ظاهر آيه و مجموع روايات مفّره رسيده است ولى جمعى از مفسرين فرمودهاند خدا وعده داده بصلحاء از اهل ايمان كه جانشين فرمايد ايشانرا از كفار در زمين يا خصوص مكه چنانچه اتباع انبياء سابق را از قبيل حضرت نوح و حضرت موسى و داود عليه السّلام جانشين كفار فرمود در زمين و متمكن كند و غالب نمايد دين ايشانرا كه اسلام است و خدا پسنديده است براى آنها بر اديان باطله و مبدل فرمايد خوف آنها را از كفار با منيّت مادامى كه موحّد باشند و عبادت غير خدا نكنند يا براى آنكه عبادت كنند خدا و ابا اطمينان خاطر و بدون شرك و ريا و كسيكه بكفر خود باقى بماند يا برگردد بكفر يا كفران اين نعمت را نمايد بعد از حصول آن فاسق و متمرد و خارج از دين است و اين وعده خدا در زمان پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در جزيرة العرب و بعد از آن حضرت بفاصله مختصرى در قسمت مهمى از معموره زمين بانجاز رسيد و كفار مقهور و ذليل شدند و اراضى آنها بتصرف مسلمانان در آمد و اين دليل بر صدق او است در ادعاء نبوت چون خبر دادن از غيب بدون وحى الهى ممكن نيست و در مجمع بعد از نقل خلاف در مورد آيه كه آيا وارد است در اصحاب پيغمبر
جلد 4 صفحه 45
صلّى اللّه عليه و اله و سلّم يا عموم امت فرموده و آنچه روايت شده از اهل بيت آنستكه آيه در شأن مهدى از آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نازل شده و عياشى ره باسناد خود از على بن الحسين عليه السّلام روايت نموده كه آنحضرت اين آيه را قرائت فرمود و فرمود آنها و اللّه شيعيان ما اهل بيتند كه خدا باين وعده عمل ميفرمايد در باره آنها بدست مردى از ما و او مهدى اين امت است و او آنكس است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود اگر باقى نماند از دنيا مگر يكروز هر آينه طولانى كند خدا آنروز را تا ولايت نمايد مردى از عترت من كه اسم او اسم من است پر ميكند زمين را از عدل و قسط چنانچه پر شده باشد از ظلم و جور و روايت شده است اين معنى از ابى جعفر و ابى عبد اللّه عليهما السلام و بنابر اين مراد از آنانكه ايمان آوردند و بجا آوردند اعمال صالحه را پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و اهل بيت او عليهم السلامند و اين اجماع عترت طاهره است و آن حجّت است چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده من دو امانت سنگين ميان شما گذاردم كتاب خدا و عترت خود اهل بيتم از يكديگر جدا نميشوند تا وارد شوند بر من لب آن حوض و نيز تمكن تامّ در زمين اتفاق نيفتاده در گذشته پس آن منتظر است در آتيه چون خداوند تعالى تخلف نميكند از وعده خود فيض ره فرموده مراد از فرمايش امام عليه السّلام كه فرموده آنها و اللّه شيعيان ما اهل بيتند كه باين وعده در باره آنها عمل ميشود تبديل خوف بأمن است براى ايشان و ظاهرا اين فرمايش را براى جمع بين اين روايت و ساير رواياتى كه خودش در اين باب نقل نموده فرموده باشد كه در آنها ذكر شده كه ايشان ائمه عليهم السلامند يا آيه با ظهور امام زمان عليه السّلام تطبيق شده ولى در بعضى از روايات مفسره بامام قائم و اصحابش تصريح شده و ظاهرا مراد همانستكه خداوند خودش بيان فرموده و جاى اختلاف و محتاج بتفسير نيست چون كسانيكه داراى ايمان كامل و اعمال خالص صالحند ائمه اطهار و شيعيان خاص ايشانند كه در زمان ظهور امام زمان و رجعت آن ذوات مقدسه بر عالم و عالميان مسلط و حكمفرما خواهند شد انشاء اللّه تعالى و نيز در مجمع و جوامع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه جمع كرده شد براى من زمين پس ارائه داده شدم مشارق و مغارب آنرا و زود باشد برسد ملك امت من بآنچه جمع كرده شد براى من و عالم گير شدن دين اسلام در زمانى بطرق
جلد 4 صفحه 46
متعدده از آنحضرت نقل شده است و در بعضى از روايات حكمت تأخير در انجاز وعد را بيان فرمودهاند كه ممحّض شدن حق و مصفّا شدن ايمان از كدورت و ارتداد كسانيكه اهل شك و ريبند از شيعيان و مهلت يافتن شيطان و رسيدن موعد مقرر الهى است تا آنكه باقى نماند از اسلام مگر اسمش و از قرآن مگر رسمش و خداوند مؤيّد كند ولىّ غائب خود را بعساكر غيبى و غالب فرمايد دين پيغمبر خود را بر تمام اديان بدست مبارك امام زمان و خداوند بعد از اين بشارت امر فرموده باقامه نماز و اداء زكوة كه دور كن ايمان عملى است و ايجاب فرموده اطاعت پيغمبر را كه كلمه جامعه است در امر بتمام احكام شرعيه براى وصول برحمت الهيه ابديّه و اشاره فرموده بآنكه كفار نميتوانند مانع از نفوذ اراده الهيه در مملكت او شوند و نبايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم يا كسى اين تصور و گمان را بنمايد و مأوى و مقرّو مصير آنها آتش جهنم است كه براى آنها بسيار بد است اگر چه از خداوند بپاداش اعمال آنها خوب است و بعضى يحسبنّ بياء قرائت نمودهاند و استخلف بضم تاء و ليبدلنّهم از باب افعال نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَقسَمُوا بِاللّهِ جَهدَ أَيمانِهِم لَئِن أَمَرتَهُم لَيَخرُجُنَّ قُل لا تُقسِمُوا طاعَةٌ مَعرُوفَةٌ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِما تَعمَلُونَ (53)
و قسم ياد كردند قسم جلاله قسمهاي مغلظّه که هر آينه اگر فرمودي به آنها که بيرون روند براي جهاد با كفار و مشركين البته بيرون ميروند به آنها بفرما قسم ياد نكنيد خروج براي جهاد، طاعت و عبادت بسيار خوب و پسند درگاه الهيست محققا خدا با خبر است به آنچه عمل ميكنيد امر جهاد بسيار امر بزرگيست و فوائد بسياري دارد.
جلد 13 - صفحه 553
در خبر است
(ما اعمال البرّ كلها في جنب الجهاد في سبيل اللّه الا كنفثة في بحر لجّي)
و از براي جهاد اقسامي دارد يك قسمش همين جهاد با كفار و مشركين است که اگر قابل هدايت هستند هدايت ميشوند و اگر قابليت ندارند ريشه فساد كنده ميشود اگر مسلمانان در جهاد كشته شوند شهيد شدهاند که بالاترين اقسام موت شهادت است في سبيل اللّه و حيات ابدي پيدا ميكنند (وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمواتاً بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ) آل عمران آيه 163 و اگر بكشند نصرت دين و دفع فساد كردهاند.
قسم دوم، دفاع است که اگر كفار حمله كردند بر اسلام مسلمين بايد دفع شر آنها را بكنند.
قسم سوم، امر بمعروف و نهي از منكر است به مراتب آنها.
قسم چهارم، جهاد با نفس اماره و مخالفت با هواي نفس که اعظم از همه آنها است و جهاد اكبرش نام نهادند.
(إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِما تَعمَلُونَ) که خارج ميشويد يا نميشويد و بر فرض خروج آيا فرار از زحف ميكنيد يا ثابت قدم هستيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 53)- لحن این آیه و همچنین شأن نزولی که در بعضی از تفاسیر در مورد آن وارد شدن- نشان میدهد که جمعی از منافقان بعد از نزول آیات قبل و ملامتهای شدید آن از وضع خود سخت ناراحت شدند و خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمدند و شدیدا سوگند یاد کردند که ما تسلیم فرمان توایم قرآن در مقام پاسخ بر آمده و با قاطعیت به آنها گفت: «آنها با نهایت تأکید سوگند یاد کردند که اگر به آنها فرمان بدهی (از خانه و اموال خود) بیرون میروند (و جان را در طبق اخلاص گذارده تقدیم میکنند) بگو: سوگند یاد نکنید شما طاعت خالصانه و صادقانه نشان دهید که خدا به آنچه عمل میکنید آگاه است» (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ)
.منظور از «خروج» خارج شدن از اموال و زندگی و یا همراه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به هر جا رفتن و در خدمت او بودن است.
نکات آیه
۱ - منافقان صدراسلام، براى اثبات آمادگیشان جهت جهاد کردن، با سخت ترین سوگندها، به خدا سوگند یاد مى کردند. (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم لئن أمرتهم لیخرجنّ) مقصود از خروج در جمله «لیخرجنّ» طبق نظر مفسران و شأن نزول آن، خروج از شهر و دیار خویش و حرکت براى جهاد است.
۲ - منافقان صدراسلام، براى پوشش چهره کریه و مزورانه خود و فرار از فریضه جهاد، از سوگند به خدا استفاده مى کردند. (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم لئن أمرتهم لیخرجنّ)
۳ - استفاده از سوگند به خدا و مقدسات دینى، براى پوشش چهره کریه و مزورانه خویش و فرار از فریضه جهاد، از اوصاف منافقان است. (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم لئن أمرتهم لیخرجنّ)
۴ - تلاش گسترده منافقان صدراسلام براى اثبات حسن نیت خود و جلب نظر و اطمینان پیامبر(ص) و مؤمنان به سوى خویش (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم لئن أمرتهم لیخرجنّ) سوگند مؤکد، دلیل بر وجود چنین تلاشى است.
۵ - منافقان، همواره در صدد نشان دادن حسن نیت خود و جلب نظر و اطمینان مؤمنان به خویش اند. (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم لئن أمرتهم لیخرجنّ)
۶ - منافقان صدراسلام، از هر گونه سوگند خوردن براى حسن نیت خود و آمادگى براى جهاد، بر حذر شدند. (و أقسموا باللّه ... لئن أمرتهم لیخرجنّ قل لاتقسموا)
۷ - منافقان، حق سوگند یاد کردن به خدا را، براى اثبات حسن نیت خویش نداشته و از آنان پذیرفته نیست. (و أقسموا باللّه ... لئن أمرتهم لیخرجنّ قل لاتقسموا)
۸ - سوگند به دروغ، ممنوع است. (قل لاتقسموا) تردیدى نیست که سوگند منافقان، سوگندى دروغین بود. بنابراین نهى خداوند از چنین سوگندى، دلیل بر ممنوعیت آن است.
۹ - خداوند، منافقان را به فرمان برى شایسته - به جاى سوگند بر انجام کار خیر - فراخوانده است. (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم لئن أمرتهم لیخرجنّ قل لاتقسموا) «طاعة معروفة» یا مبتدا براى خبر محذوفى همچون «خیر من قسمکم» و یا خبر براى مبتداى محذوفى مانند «أمرنا» است. در هر صورت این جمله نوعى فراخونى از جانب پروردگار است.
۱۰ - سوگند مؤکد به خدا، نشانگر ایمان نیست; بلکه فرمان برى نیکو از خدا و رسول او، علامت ایمان است. (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم ... قل لاتقسموا طاعة معروفة)
۱۱ - خداوند، همگان را به فرمان برى شایسته از خدا و رسول او - به جاى اظهار مکرر ایمان - فراخوانده و تشویق کرده است. (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم ... قل لاتقسموا طاعة معروفة)
۱۲ - جهاد، مصداق فرمان برى شایسته از خدا و رسول او است. (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم لئن أمرتهم لیخرجنّ قل لاتقسموا طاعة معروفة)
۱۳ - بى گمان خداوند، به همه رفتار نهان و آشکار آدمیان با خبر و آگاه است. (إنّ اللّه خبیر بما تعملون)
۱۴ - توجه و اعتقاد به با خبر بودن خداوند از تمامى رفتار و کردار آدمیان، باز دارنده آنان از هر گونه نافرمانى و گناه است. (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم ... إنّ اللّه خبیر بما تعملون) جمله «إنّ اللّه خبیر...» تذکرى تهدیدآمیز به منافقان بود که به دروغ اظهار اطاعت مى کردند; ولى در عمل به نافرمانى و گناه مشغول بودند. بنابراین هشدار به آگاهى خداوند از اعمال انسان ها، مى تواند به منظور بازداشتن آنان از نافرمانى و گناه باشد.
موضوعات مرتبط
- احکام ۸:
- اسلام : تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۴
- اسماء و صفات: خبیر ۱۳
- اطاعت: آثار اطاعت از خدا ۱۰; آثار اطاعت از محمد(ص) ۱۰; آثار حُسن اطاعت ۱۰; اطاعت از خدا ۱۲; اطاعت از محمد(ص) ۱۲; دعوت به اطاعت ۹; دعوت به اطاعت از خدا ۱۱; دعوت به اطاعت از محمد(ص) ۱۱
- انسان: آگاه از عمل انسانها ۱۳; راز انسانها ۱۳
- ایمان: آثار ایمان به علم غیب خدا ۱۴; نشانه هاى ایمان ۱۰
- جهاد: اهمیت جهاد ۱۲
- خدا: دعوتهاى خدا ۹، ۱۱; علم غیب خدا ۱۳; نواهى خدا ۶
- ذکر: آثار ذکر علم خدا ۱۴
- سوگند: آثار سوگند به خدا ۱۰; احکام سوگند ۸; سوگند براى آمادگى نظامى ۱; سوگند به خدا ۳; سوگند به مقدسات ۳; ممنوعیت سوگند دروغ ۸; نهى از سوگند ۶; نهى از سوگند به خدا ۷
- عصیان: موانع عصیان از خدا ۱۴
- عقیده: آثار عقیده به علم غیب خدا ۱۴
- مؤمنان: زمینه اطمینان مؤمنان ۴، ۵
- محمد(ص): زمینه اطمینان محمد(ص) ۴
- منافقان: دعوت از منافقان ۹; روش اثبات حُسن نیت منافقان ۵; روش اثبات حُسن نیت منافقان صدراسلام ۴; روش برخورد منافقان ۵; روش برخورد منافقان صدراسلام ۱، ۲، ۴; سوگندهاى منافقان ۳; سوگندهاى منافقان صدراسلام ۱،۲; صفات منافقان ۳; منافقان صدراسلام ۶; صدراسلام و مؤمنان ۴; منافقان صدراسلام و محمد(ص) ۴; منافقان و مؤمنان ۵; نهى منافقان ۷ نه منافقان صدراسلام۶
منابع